شماره چهارم مجله نقد کتابِ «کتاب امروز» ویژه زمستان ۱۴۰۰ منتشر و راهی بازار کتاب و مطبوعات شد.

شماره چهارم کتاب امروز

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، داستان جلد این شماره به آنتونیو گرامشی متفکر ایتالیایی اختصاص دارد. مناسبتِ پرداختن به او در شماره چهارم انتشار کتاب «دفترهای زندان» با ترجمه حسن مرتضوی است.

به جز مقاله‌ای مفصل درباره زندگی فکری گرامشی به قلم سردبیر، در این شماره گفت‌وگویی با کمال اطهاری هم درباره نسبت ایران و گرامشی منتشر شده است.

کتاب امروز در هر شماره خود پرونده‌ای درباره یکی از شخصیت‌های مهم انتشارات فرانکلین یا علمی و فرهنگی منتشر می‌کند و در این شماره نیز نوبت به نجف دریابندری رسیده است. دریابندری به مدت ۱۵ سال سردبیر ارشد انتشارات فرانکلین بود. در این شماره به جز گزارشی زندگینامه‌ای به قلم سیاوش طالبیان، آرزو شهبازی هم گفت‌وگویی خواندنی با رضا رضایی کرده است؛ مترجمی شناخته‌شده و کسی که سال‌هاست در زمینه ترجمه صاحب‌نظری متخصص و دقیق است.

همچنین بخش عمده‌ای از کتاب امروز شماره‌ زمستان ۱۴۰۰ به مرور کتاب‌های تازه منتشر شده اختصاص دارد. مهم‌ترین کتاب‌هایی که در این شماره بررسی شده‌اند عبارت‌اند از «خداپرستان سوسیالیست» نوشته محمدحسین خسروپناه، «سفر شهرزاد» نوشته فاطمه مرنیسی و «پاپشاه» نوشته دیوید ای. کرتز.

بخش ادبیات این شماره کتاب امروز هم پُروپیمان‌تر از شماره‌های قبل است و سه رمان مهم تازه منتشر شده در آن بررسی شده است: «خواب‌گردها»ی هرمان بروخ، «اصلاحات» نوشته‌ جاناتان فرنزن و «روز ملخ» اثر ناتانیل وست.

در بخش کتاب‌های انگلیسی، علی قلی‌پور کتاب «سینمای عامه‌پسند ایران پیش از انقلاب: خانواده و ملت در فیلمفارسی» نگارشِ پدرام پرتوی را بررسی کرده است. همچنین کتاب تازه‌ی توماس پیکتی به نام «سرمایه و ایدئولوژی» و کتاب «توماس پیکتی: نقد واهی سرمایه» نوشته آلن بِر و میشل اوسن در نقد کارهای پیکتی، معرفی شده‌اند.

در بخش درگذشتگان این مجله، سید محمدمهدی خویی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی، در سالگرد درگذشت هاله لاجوردی، پروژه‌ی فکری این استاد درگذشته و پروژه مطالعات فرهنگی در ایران را بررسی کرده است. امیر آزاد هم به مناسبت درگذشت حبیب لاجوردی، مدیر پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، کلیت این پروژه را مرور و پیشنهادهایی برای ارتقا و تمرکز فعالیت‌های موجود در زمینه تاریخ شفاهی عرضه کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...