راهی به شناخت مردم ایتالیا... اگر در ونیز مردم وول می‌زنند، در ناپل می‌جوشند و می‌درخشند، همه‌چیز در ناپل تحت تأثیر شادی و خوشحالی است... از نخستین کسانی که در آن زمان جزیره ایتالیا را با راهنمایی راهنمایان محلی در همه‌ی جهات طی کرده‌... . در رم بود که او تعادل درونی را که از مدت‌ها پیش در آرزوی نیل به آن بود در خود احساس کرد: تعادلی میان «من» خود و جهان، میان پندار و واقعیت... عشق لطیفی که در سواحل دریاچه‌ی آلبانو به سراغش می‌آید...

سفر به ایتالیا [Italienische Reise یا Italian Journey].  یوهان ولفگانگ فون گوته

سفر به ایتالیا [Italienische Reise یا Italian Journey]. در این کتاب یوهان ولفگانگ فون گوته1 (1749-1832)، نویسنده و شاعر آلمانی، سفر خود را به ایتالیا، که از سپتامبر 1786 تا مه 1788 طول کشید، حکایت می‌کند. این اثر شامل سه بخش است: بخش نخست شرح سفر او از کارلووی واری (کارلسباد)2 به رم و اقامت او در این شهر است (نوامبر 1786- فوریه 1787). بخش دوم از سفر او به ناپل و سیسیل و بخش سوم از اقامت دیگرباره‌ی او در رم، از ژوئن 1786 تا 22 آوریل 1788 یاد می‌کند.

گوته این کتاب را به تفاریق نوشته است، به این معنی که چندین بار آن را کنار نهاده و دوباره بر سر آن بازگشته است. بعضی از فقرات آن (مثلاً کارناوال رم) در نخستین سال‌های پس از بازگشت او به وایمار3 انتشار یافت، ولی بیشترین قسمت آن در طی سال‌های 1813- 1817 نوشته شد؛ دو بخش اول، یکی در 1816 و دیگری در 1817 به تحریر درآمد. بخش سوم تنها در 1829، همراه با فقراتی که قبلاً انتشار یافته بود، نوشته و منتشر شد. گوته برای شرح سفر خود به رم تقریباً از چند نامه و یادداشت‌های روزانه‌ی دوست قدیم خود، شارلوته فون اشتاین4 استفاده کرد؛ برای نخستین اقامتش در رم مخصوصاً از نامه‌هایی که خطاب به هردر5 و دوک وایمار و جز آنها نوشته بود بهره گرفت.

در بخش دوم (سفر به ناپل و سیسیل)، به یادداشت‌های روزانه‌ی خود، که بعداً آنها را در آتش سوزاند و نیز به نامه‌های خود خطاب به هردر مراجعه می‌کند. و بالأخره در بخش سوم مجموعه‌ای فراهم می‌آورد از نامه‌هایی که خطاب به دوستان خود نوشته است و نامه‌هایی که دیگران برای او نوشته‌اند و نوشته‌هایی که قبلاً منتشر کرده است و نوشته‌های تازه‌ای که نقش مقدمه یا ملاط میان نامه‌ها را دارند. از این‌رو به جای وحدتی که در دو بخش نخست می‌بینیم، در بخش سوم اجزای پراکنده‌ای می‌یابیم که در کنار هم نهاده شده است؛ بی‌آنکه میان آنها بند و پیوندی حقیقی وجود داشته باشد. به همین سبب است که زنده‌ترین مطالب این کتاب را تنها دو بخش اول تشکیل می‌دهد: خاطرات ونیز و ورونا6 و مخصوصاً خاطرات ناپل و سیسیل؛ در سیسیل، گوته در تماس حقیقی با زندگی ایتالیایی قرار می‌گیرد؛ در کوچه و خیابان قدم می‌زند و به میان مردم می‌رود. در ورونا، خانه‌های مجلل با رواق‌های بلند که مردم زیر آنها جمع می‌شوند، می‌خوابند یا به کار و سرگرمی‌های خود می‌پردازند، این احساس را در گوته به‌وجود می‌آورد که مردم همه در خیابان و در تماس با هوا و فصول و طبیعت زندگی می‌کنند. ولی در ناپل است که گوته به شناخت حقیقی ملت ایتالیا نایل می‌آید.

اگر در ونیز مردم وول می‌زنند، در ناپل می‌جوشند و می‌درخشند، همه‌چیز در ناپل تحت تأثیر شادی و خوشحالی است، هرچند گوته از خلال این شادی و خوشحالی لحظه‌ای وجه دیگری از روح مردم جنوب یعنی غم آنها را می‌بیند («ناپلی میان بهشت دریا و دوزخ وزوویو7 زندگی می‌کند». که در آن زمان در حال فوران بود). گوته در ناپل تنها با مردم در تماس نیست، بلکه با هنرمندان نیز آمیزش دارد: مثلاً با هکرت8 نقاش مشهور آن زمان، که گوته بدش نمی‌آمد نظریاتش را درباره‌ی هنر تصویری بشنود؛ یا با کنیپ9 که همراه او به سیسیل می‌رود (همچنان‌که دوست وفادارش تیشباین10 او را در سفر به ناپل همراهی می‌کند). گوته این تمایل به شادی و جوشش با دیگران را در سیسیل نیز دارد؛ در آنجا پس از سفر دریایی تا پالرمو11 با حاکم این شهر آشنا می‌شود، ملاقات خود با مادر و خواهر کالیوسترو12 را با شور تمام وصف می‌کند؛ او از نخستین کسانی که در آن زمان جزیره را به راهنمایی راهنمایان محلی در همه‌ی جهات آن طی کرده‌اند.

مطمئن‌ترین نتیجه‌ی اقامت گوته در ایتالیا این بود که با شناختی که درباره‌ی هنر کلاسیک و حال و هوا و زندگی مردم و گوشه و کنارهای ایتالیا به دست آورد، توانست به «نقشه»ای که برای نوشتن چند اثر خود، در طی سفر دریایی از ناپل به پالرمو، طرح کرده بود وضوح و روشنی ببخشد (اتفاقی نیست که در رم بر سر طرح نوشتن فاوست و تاسو [تورکواتو تاسو] بازمی‌گردد. زبان شاعرانه‌اش ایجازی بی‌پیرایه‌تر و روشن‌تر و عاری از هاله و سایه به خود گرفت. در رم بود که او تعادل درونی را که از مدت‌ها پیش در آرزوی نیل به آن بود در خود احساس کرد: تعادلی میان «من» خود و جهان، میان پندار و واقعیت.

در بخش آخر این کتاب، چنان‌که گفتیم، آثار پراکنده‌کاری گوته در طی آخرین سال‌های زندگی‌اش محسوس است. با این‌همه وقتی که چهره‌ی «زیبای میلانی» ظاهر می‌شود، احساس زودگذر و مطبوع عشق لطیفی که در سواحل دریاچه‌ی آلبانو13 طرح‌ریزی و در رم به هنگام بیماری دختر از سر گرفته می‌شود رشته‌ی بسیار ظریف ولی جذابی است که قسمت‌های جدی اثر را به‌هم پیوند می‌دهد و مقدمه‌ی فضایی را که در صفحات آخر می‌بینم آماده می‌کند: در حقیقت، نویسنده این کتاب را با دو وداع به شایستگی پایان می‌دهد: یکی وداعی صمیمانه و خویشتن‌دارانه همراه با لحنی بیش و کم رمانتیک، در مادالنا ریگی14 در برابر پورتو ریپرتا15 و دیگری وداعی حزین و باشکوه در رم.

اسماعیل سعادت. فرهنگ آثار. سروش


1. Johnn Wolfgang von Gœthe 2. Karlovy Vary (Karlsbad)
3. Weimar 4. Charlotte von Stein 5. Herder 6. Verona
7. Vesuvio 8. Hackert 9. Kniep 10. Tischbein 11. Palermo
12. Cagliostro 13. Albano 14. Maddalena Riggi
15. Porto Riperta

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...