سکوت در برابر تاریخ | الف


استالین- رهبر حزب کمونیست، در دوران زمامداری خود در اتحاد جماهیر شوروی به بهانه اخراج اپورتونیست‌ها و ضد انقلابیون دست به تصفیه‌های محدودی می‌زد، اما در اواسط دهه ۳۰ قرن بیستم، در اوج تصفیه‌های استالینی (تصفیه کبیر)، سیلی از خون در خیابان‌های شوروی به راه افتاد و جوانان بسیاری از خانه‌های خود به اردوگاه‌های دور تبعید شدند. چند تن از رهبران حزب کمونیست در این اوضاع یا از حزب اخراج شدند یا به قتل رسیدند. بسیاری از آنها نیز در دادگاه‌های نمایشی متهم شدند.

سوفیا پتروونا» [Sofia Petrovna]  لیدیا چوکوفسکایا [Lydia Chukovskaya]

آنا آخماتوا در خاطراتش بازگو می‌کند که وقتی در اوج تصفیه‌های استالینی در صف بلندی در برابر زندان لنینگراد منتظر بود تا از پسر بازداشت‌شده‌اش خبر بگیرد، یک نفر او را شناخت و پرسید: «آیا می‌توانی این وضع را توصیف کنی؟» که آنا پاسخ داد: «بله می‌توانم» این جا بود که روی چهره‌ی سوال کننده که دیگر به چهره آدمیزاد نمی‌آمد لبخند بی‌جان و زودگذری نقش بست... سوال این جاست که منظور از این توصیف، چه نوع توصیفی است؟ یک توصیف مستند و واقع گرایانه مسلما مدنظر «هنر» نیست. منظور توصیفی برگرفته از زبان هنری که همان نماد باشد، توصیفی به قول والاس استیونز «توصیف بی‌مکان» مدنظر است.

این توصیف هنری به گفته استیونز «بیانگر چیزی نیست که در بیرون از قالب امر توصیف شده قرار داشته باشد.» چرا که نماد و هنر و به مفهوم کلی‌تر «زبان» در بطن فرم خود، آبستن خشونت پنهانی است که خیلی بیشتر و بهتر از یک روایت مستند حق مطلب را در مورد خشونت ادا می‌کند.

«سوفیا پتروونا» [Sofia Petrovna] مادری درد کشیده و به واقع نماد دلسپردگی، در زیر ستون‌های این خشونت استالینی، مویی سپید کرده و حالا آنقدر فسرده و تکیده شده که بتواند در پیشگاه دادگاه تاریخ، روایت دلسپردگی‌های مادرانه‌اش را از دل آن خشونت مرگبار بازگو کند. لیدیا چوکوفسکایا [Lydia Chukovskaya] که خود از رنج کشیدگان آن روزهای سخت شوروی بود، در این رمان، تمام دردهای یک ملت را در دل یک مادر نهاد، انتظار و امیدهای واهی، دروغ، خیانت، مرگ دوستان و در نهایت سکوتی خسته و پیر در برابر آینه تاریخ که واضح‌تر از هر دوربینی در دل میدان‌های جنگ، این جنگ دروغین را می‌تواند توصیف کند.

«سوفیا پتروونا» رمان کوتاهی است که لیدیا چوکوفسکایا آن را در اواخر دهه‌ی ۱۹۳۰ نوشت. این رمان درباره‌ی وقایع دوران تصفیه‌های استالینی در شوروی سالهای ۱۹۳۷-۱۹۳۸ است و از جمله معدود آثار باقیمانده در این‌باره است که در همان دوران نوشته شده است و همچنین جزو اولین و مستندترین داستان‌هایی است که بعد از آن اتفاق‌ها به چاپ رسید. پس از تغییر شرایط سیاسی، نسخه‌ی ویرایش شده‌ی سوفیا پتروونا، اولین‌بار در ۱۹۶۵ منتشر شد. در ایران نیز با ترجمه روان خشایار دیهیمی و در قالب «مجموعه فرهنگ و ادبیات اروپای شرقی» به همت نشر ماهی روانه بازار نشر شد که ظاهرا مورد پسند مخاطبان بسیاری هم قرار گرفت و از کتابهای نسبتا پرفروش سال جاری محسوب می‌شود.

داستان این رمان درباره‌ی ماشین‌نویسی به نام سوفیا پتروونا در اتحاد جماهیر شوروی است. پسر او، نیکالای (کولیا)، عمیقاً به کمونیسم اعتقاد دارد و در ابتدای مسیر نوید بخشی است. طولی نمی‌کشد که تصفیه‌ی بزرگ آغاز می‌شود و همکاران سوفیا، در بازار گرم متهم کردن به خیانت، ناپدید می‌شوند و در همان حال آلیک، بهترین دوست کولیا هم خبر از بازداشت شدن او به جرم فعالیت در یک گروه تروریستی می‌دهد، گروهی که اصلا وجود نداشت! سوفیا می‌کوشد بی‌گناهی پسرش را ثابت کند، خبر بیشتری از کولیا به دست آورد، اما در جریان وسیعی از بوروکراسی فرو می‌رود. دوستان مورد اعتمادش را از دست می‌دهد و تنها و درمانده منتظر خطی نامه یا خبری از پسرش می‌ماند. بعد از یک سال، خبر می‌رسد که گروهی آزاد شده‌اند و سوفیا به این امید که ممکن است یکی از آن آزادشدگان فرزندش باشد به همه اطلاع می‌دهد که کولیا آزاد شده است حتی برای آمدنش برنامه‌ریزی می‌کند و تدارک می‌بیند... اما خبری از آزادی نیست!

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...