رمان «موسیقی یک زندگی» [La musique d'une vie] نوشته آندره مکین [Andreï Makine] با ترجمه ناهید فروغان توسط نشر ماهی منتشر و راهی بازار نشر شد.

موسیقی یک‌زندگی» [La musique d'une vie] نوشته آندره مکین [Andreï Makine

به گزارش کتاب نیوز به نقل از  مهر، آندری سرگیویچ مَکین نویسنده این‌کتاب متولد سال ۱۹۵۷ در کرانسویارسک سیبری در شوروی است. مکین مادربزرگی فرانسوی‌تبار داشت که مدتی را پیش او زندگی کرد و مدتی را هم در یک پرورشگاه گذراند. او اولین قصه‌های زندگی‌اش را به زبان فرانسوی نوشت و سال‌ها بعد وقتی از شوروی به فرانسه مهاجرت کرد، داستان‌های خود را به فرانسوی نوشت.

از این‌نویسنده پیش‌تر، همین‌کتاب با ترجمه‌ای دیگر، «عشق‌های زودگذر ماندگار»، «وصیت نامه فرانسوی» و «زنی که منتظر بود» در بازار نشر ایران منتشر شده‌اند.

نسخه اصلی «موسیقی یک‌زندگی» سال ۲۰۰۱ منتشر شد و داستانی درباره ظلم و ستم‌های حکومت کمونیستی شوروی است. شخصیت اصلی این‌قصه یک نوازنده پیانو در شوروی است که ناچار می‌شود پیش از برگزاری اولین کنسرتش، شغلی را که دارد، ترک کند. او به یک روستا گریخته و هویت یک‌مرده را می‌پذیرد...

در قسمتی از این‌رمان می‌خوانیم:

بله، چند سال پیش ... الکسی پیاده‌روی را از سر گرفت و کوشید سال‌های پس از انفجار را به یاد آورد. کلیسا در سال ۱۹۳۴ ویران شده بود. او در آن هنگام چهارده سال داشت. احساس به لرزه درآمدن پیاده‌رو بعد از انفجار چه شور شگفتی برانگیخته بود! ۱۹۳۴، ۱۹۳۵، ۱۹۳۶... چه سال‌های سعادتباری ... بعد، مانند دوران شیوع بیماری‌های واگیردار، آن قرنطینه طولانی از راه رسید. شهر پیرامون خانواده‌شان حالتی سنگین یافت. شبی، هنگام بالارفتن از پلکان، نجوای مردی به گوشش خورد که یک طبقه بالاتر از او پلکان را می‌پیمود. به کندی قدم برمی‌داشت و در تک‌گویی نسبتا آرام اما تب‌آلودی غرق شده بود: «نه، نه، نمی‌توانید متهمم کنید ... اما مدارک ... مدارک...» الکسی متوجه این جملات بریده‌بریده شد و پا سست کرد. از دزدانه گوش سپردن به این درد دل معذب بود، اما صدای پدرش را شناخت.پس این پیرمرد بیچاره‌ای که داشت زیر لب با خودش حرف می‌زد پدرش بود!...

این‌کتاب با ۱۱۲ صفحه، شمارگان هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۲۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...