در میانه‌ی عشق و جنایت | الف


یعقوب یادعلی می‌رفت که به یک خاطره بدل شود، خاطره‌ای که چون شهابی درخشان از آسمان ادبیات داستانی ایران عبور کرد و با تلخی روبه خاموشی گرایید... و تمام. تا همین چند وقت پیش اینطور فکر می‌کردیم، اما برخلاف حدس و گمان‌های ما که حاشیه‌های واقعا بی‌مورد کتاب «آداب بی‌قراری» (نخستین رمان او) او را چنان سرخورده کرده که عطای داستان نویسی را به لقایش بخشیده و گوشه‌ای در غربت عزلت گرفته، خوشبختانه بعد از یک دهه سکوت «آداب دنیا» را توسط نشر چشمه به بازار فرستاده است. بازگشتی قابل قبول از نویسنده‌ای که حیف بود این چنین تمام شود.

یعقوب یادعلی آداب دنیا

یعقوب یادعلی بهای سنگینی به دلیلی واهی یعنی توهین به قومیت لر در رمان آداب بی‌قراری پرداخت، و حکم زندان برایش درآمده بود حکمی که خوشبختانه شکست و او تبرئه شد. اما چنین اتفاقی برای یک نویسنده که دستش به هیچ جای این دنیا بند نیست، جز همان کاغذ و قلم، می‌تواند اثرات ناگواری داشته باشد.

بگذریم، یادعلی در سال ۱۳۷۷ نخستین مجموعه‌داستانش را با عنوان «حالت‌ها در حیاط» منتشر کرد. سه سال بعد مجموعه‌ی دوم او، «احتمال پرسه و شوخی»، منتشر شد که این یکی جایزه منتقدان مطبوعات را برایش به همراه آورد، رمان آداب بی‌قراری نیز جایزه هوشنگ گلشیری را برایش به ارمغان آورده بود. همانطور که می‌بینید با نویسنده‌ای طرف هستیم که کارنامه‌اش اگر نه به لحاظ کمی بزرگ که به لحاظ کیفی در خور اعتنا بوده است. چنین گذشته ای، با پتانسیل ده سال سکوت بی‌تردید انتظارهای بالایی از رمان آداب دنیا به میان می‌کشد که بی‌اغراق یادعلی تا حد زیادی آن را برآورده ساخته است.

آداب دنیا در فضایی کاملا متفاوت از آثار قبلی یادعلی می‌گذرد، با درونمایه‌ای معمایی و سبک و سیاقی پلیسی البته از نوع کاملا بومی شده اش. از این جنبه مهمترین توفیق یادعلی در این رمان نزدیک کردن این گونه نه چندان متناسب با حال و هوای جامعه ایرانی است.

یعقوب یادعلی به یک تعبیر نویسنده‌ای است بسیار تجربه گرا تا آنجا که حتی برخی رویکرد او را به آونگاردیسم نزدیک‌تر دانسته‌اند؛ اما بیشتر آثار کوتاه داستانی او این تجربه گرایی را به رخ می‌کشد و در رمانهایش به خصوص آداب دنیا این مسئله تا حد زیادی کمرنگ شده است. با این حال او چندان تمایلی به روایت داستانهای سر راست ندارد، حتی در تازه ترین اثرش که از این جنبه محافظه کارترین اثر او نیز هست، این مهم قابل ردیابی است، اگر چه نویسنده به گونه‌ای آن را بکار گرفته که توی ذوق نزند.

از این منظر می‌توان آداب دنیا را حاصل رسیدن یاد علی به یک نوع تعادل در داستان نویسی دانست، تعادل در بکاربستن تجربه‌های تازه، در کنار رسیدن به روایتی جذاب که هم خوش خوان است و هم سرگرم کننده. بنابراین تجربه گرایی‌ها در ریزه کاری‌های اثر بکارگرفته شده اند و از این منظر می‌توان صفت ظرافت‌های اثر را برای آنها به کار بست. قریب به سه دهه تجربه در زمینه داستان نویسی در پشت آداب دنیا قرار گرفته است. از این منظر شور و گرایش به تجربه کردن سالهای نخست داستان نویسی اش، جای خود را به یک پختگی و رسیدن به ثبات داده است که می‌تواند آغازگر دورانی تازه در کارنامه او باشد.

گفتیم آداب دنیا رمانی پلیسی است، اما شخصیت اصلی آن برخلاف شکل‌های آشنای این گونه آثار، پلیسی توانا و باهوش نیست. نه همانند پلیس‌های عصر طلایی رمان پلیسی سلول‌های خاکستری مغزش همه را شگفت زده می‌کند و نه همانند پلیس‌ها دوران رمان پلیسی واقعگرا اگر فرصتی دست بدهد اهل کت کاری است و می‌تواند بازور جریان را پیش ببرد و ....او پلیسی است خسته و توبیخ شده که این وجه از شخصیت‌اش نزد خواننده همدلی برانگیز است، چرا که گویی خود نویسنده نیز با او همدلی می‌کند (آیا نویسنده نیز این خستگی و توبیخ شدگی را تجربه نکرده است؟)

اما از این بُعد که بگذریم داستان یک خط عاشقانه هم دارد، ماجرای یک عشق قدیمی که در این میان سر باز می‌کند و بر جذابیت‌های این رمان می‌افزاید. پلیس آمده مردی گمشده را پیدا کند که سابقه گم و گور کردن خود و بازگشت بعد از چند روز را دارد که در این میانه سروکله‌ی عشق قدیمی خودش نیز پیدا می‌شود.

رمانی که اتفاقا شروعی شاعرانه دارد و این شاعرانگی را در بافت زبان نویسنده و لحن روایت او می‌توان دید اما هر چه داستان به پیش می‌رود جلوه‌های خشن زندگی آن را در خود محو و محوتر می‌کند و نهایتا از آن شاعرانگی چیزی برجای نمی‌ماند. به این ترتیب این دنیای واقعی که در رمان خودش را به رخ می‌کشد، با آن دنیایی که ساکنان ویلا برای خود ساخته اند فاصله‌ای معنا دار پیدا می‌کند.

رمان آداب دنیا رمانی است خواندنی که بسیار خوب نوشته شده، فراز و فرود داستانی آن پرکشش و معقول است؛ این یعنی توفیقی که بخش اعظم رمان‌های ایرانی از آن برخوردار نیستند، حالا اگر این رمان خواندنی را یکی از نویسندگان تجربه گرای ما نوشته چه بهتر، مگر قرار است یک نویسنده تمام عمرش را صرف تجربه گرایی گند، هر چند که به گمانم اگر این رمان انتظار طرفداران آن وجه از آثار یادعلی را برآورده نکند، اصلا ایرادی ندارد؛ یادعلی نیز نباید اصراری بر پلیسی نبودن این رمان داشته باشد، چه کسی گفته که نوشتن رمانهای پلیسی موجب کسر شأن نویسنده‌ای است که صاحب اعتبار هنری در داستان نویسی است. در حالی که یکی از نامتعارف ترین نویسندگان تاریخ ادبیات پلیسی ما یعنی بهرام صادقی به شدت شیفته همین گونه از ادبیات بود که جایش همیشه در میان رمانهای ایرانی خالی بوده است.

با همه این‌ها آداب دنیا رمانی است قابل بحث، برخوردار از ظرافت‌هایی که می‌توان مفصل درباره آنها حرف زد و هنر نویسنده‌اش را ستود اما به نظر من بیایید این بار لذت ناب خواندن یک رمان خوب ایرانی با حال و هوای پرکشش پلیسی را بچشید؛ و خوانش دوم را به کشف ریزه کاری‌ها و ظرافت‌های کار نویسنده اختصاص بدهید.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...