در ستایش واقعگرایی | الف


روایت است اسناد و اوراق تاریخی گردآوری و ساماندهی شده توسط او، در سازمان اسناد ملی ایران در کنار هم خطی به طول یازده کیلومتر را می‌سازد! اسنادی ارزشمند درباره پیشینیان، زندگی آنها و آنچه برایشان گذشته، اوراقی که تاریخ و هویت مردم این دیار را می‌سازند و هدیه‌ای ست از سوی این چهره خستگی ناپذیر به نسل‌های آینده. اما نام سیروس پرهام تنها به دلیل خدمات بزرگش در سازمان اسناد ملی ایران نیست که ماندگار شده است. او افزون بر این حوزه که حرفه اش شناخته می‌شد، دلمشغولی‌های فرهنگی و هنری دیگری هم داشت.

رئالیسم و ضد رئالیسم سیروس پرهام

از فعالیت در حوزه نشر گرفته تا ویراستاری، ترجمه و پژوهش در زمینه هنر و به ویژه رویکرد هنرشناسانه به فرش. اما اگر همه این حوزه‌ها را که یادگارهای در خور اعتنایی نیز در آنها از خود باقی گذاشته است کنار بگذاریم، دکتر سیروس پرهام به واسطه نوشتن کتاب «رئالیسم و ضد رئالیسم» نیز نامی آشنا و به ماندنی درمیان اهل ادبیات و نقد ادبی محسوب می‌شود. کتابی که از نویسنده خود چهره‌ای پیشرو در حوزه نقد ادبی به سنت غربی به نمایش می‌گذارد؛ شیوه‌ای که تا آن زمان (میانه دهه سی) نمونه مشابه خاصی نداشت و تنها رضا سید حسینی چند سال بعد با کتاب «مکتب‌های ادبی» گام مهم دیگری در این راستا برداشت.

«رئالیسم و ضد رئالیسم» به همراه «مکتب‌های ادبی» رضا سید حسینی برای چند نسل از علاقمندان ادبیات و به ویژه پژوهندگان مکاتب و سبک‌های ادبی تنها منابع مهم فارسی شناخته می‌شدند و البته باوجود انتشار آثاری تازه و گوناگون در دو دهه اخیر هنوز هم خوانندگان خود را از دست نداده و جزو منابع قابل رجوع و خواندنی این حوزه محسوب می‌شوند.

البته رضا سیدحسینی در چند نوبت با انجام ویرایش و افزودن بخشهای تازه به این اثر پژوهشی به نیت جامعیت بخشیدن و همچنین به روز کردن، کتاب تک جلدی خود را به صورت اثری مفصل و جامع درآورد که در دوجلد با حجمی قریب به پنج برابر کتاب اولیه شکل نهایی به خود گرفت. چه بسا اگر سیدحسینی در قید حیات بود این روند را همچنان ادامه می‌داد. اما برعکس او سیروس پرهام ترجیح داد کتاب «رئالیسم و ضد رئالیسم» بدون تغییر جدی به همان شکل چاپ نخستین خود منتشر شود.

«رئالیسم و ضد رئالیسم» نخستین بار در سال 1334 توسط انتشارات نیل که یکی از ناشران موجه و معتبر آن روزگار بود به بازار عرضه شد و استقبال از آن چنان بود که در عرض دوماه همه نسخه‌های آن فروش رفت. نکته جالب اینکه نام نویسنده به شکلی مستعار با عنوان دکتر میترا روی جلد کتاب درج شده بود. بیست و پنج سال بعد هنگامی که نشر آگاه تصمیم گرفت چاپ ششم کتاب را مقارن با سالهای نخست بعد از پیروزی انقلاب به بازار ارائه کند، سیروس پرهام در مقدمه‌ای بسیار کوتاه درباره کتاب نوشت:

«این نخستین چاپ کتاب پس از انقلاب قاعدتا بایستی با چاپ‌های پیشین - که از مهلکه دوران اختناق سانسور و تفتیش عقاید به تمهید تقیه و استتار و استعاره و اشاره‌ها مبهم و عبارات دو پهلو به سلامت جسته است- تفاوت‌های عمده داشته باشد، اما نویسنده ترجیح داده است که در شیوه نگارش کتاب جز در مورد نامهای مستعار دست نبرد و چیزی از پرده استتار بیرون نکشد. تا این نمونه ادبیات عصر خفقان، اندیشه، اصالت و سندیت خود را از دست ندهد.»

به این ترتیب پرهام در فضای آزاد بعد از انقلاب دلیل اصلی عدم تمایل خود برای ویرایش یا تغییر کتاب حاضر بیان داشت. به خصوص که پیشتر در مقدمه چاپ پنجم کتاب (1353) نیز به این مهم از زاویه دیگری پرداخته بود. پرهام با اذعان براینکه در گذر زمان نظر منتقد و پژوهشگر ادبی لزوما ثابت نمی ماند، بر این مسئله اشاره دارد که اگر در کتاب نکته‌ای به غلط مطرح شده باشد باید اصلاح کرد، و در غیر این صورت ترجیح می‌دهد کتاب بدون تغییر براساس همان نگاه قبلی و موجودیتی که کسب کرده باقی بماند.

شاید اگر بخواهیم دلیل اصلی تفاوت نگاه این دو نویسنده را که باعث شده یکی در متن اعمال نظر کرده و آن را تغییر دهد و دیگری به همان متن اصلی بسنده کند، مورد توجه قراردهیم؛ باید به سراغ ذهنیتی برویم که این دو نویسنده را به نوشتن این آثار برانگیخته است. رضا سیدحسینی کتابی را نوشته به نیت معرفی و توصیف سبک‌های مختلف ادبی که در آن روزگار خلاء چنین کتابی بسیار احساس می‌شده، در رهگذر سالهای بعد نیز هربار اصلاحات لازم را انجام داده و کمبودهایش را مرتفع ساخته است تا به کتابی جامع در معرفی سبک‌های گوناگون ادبی و ارائه نمونه آثاری از آنها رسیده است.

اما کتاب سیروس پرهام حاصل یک نگرش و دیدگاه خاص نسبت به ادبیات و سبک‌های آن بوده است که بر چگونگی محتوای کتاب و جهت گیری هایش نقش تاثیر گذاری داشته است. صرف نظر از پذیرش و یا عدم پذیرش این دیدگاه باید گفت سیروس پرهام به هنگام نوشتن این کتاب جوانی فاضل و اهل مطالعه بوده و به سنت زمانه از ذهنیتی چپگرایانه در تحلیل مسائل بهره می‌برده که منجر به نوشتن این کتاب شده است. به عبارت روشن تر کتاب او واکنشی به شرایط موجود بوده که از درستی و نادرستی رویکردهای منتقدان در نقد‌های ادبی سخن می‌گفته و به همین دلیل نیز پرهام از تیغ ممیزی در هراس بوده است. به ویژه اینکه کتاب یکی دو سال بعد از کودتای بیست هشت مرداد منتشر شد که اوج تحت فشار بودن نیروهای چپگرا نیز بود و چه بسا داشتن چنین طرز فکری نیز موجب مجرمیت فرد می‌شد.

چنان که در کتاب نیز منعکس است، پرهام عقیده داشته نقد و بررسی اثر بدون در نظر گرفتن زمینه و شرایط فکری، تاریخی و به خصوص اجتماعی اثر و خالق آن ناممکن و نادرست بوده است. به بیان دیگر نگاه او به ادبیات نگاهی اجتماعی گرایانه بوده، نه هنری و زیبایی شناختی. او کوشیده اثر و خالقش از منظر نگاهی علت و معلولی بررسی کند که بر آمده از محتوی و ساختار نظام اجتماعی بود که در آن زیسته اند و درواقع کاری به این نداشته که چگونه هنرمندان افکار خود را بازگو می‌کرده اند بلکه به این پرداخته که این هنرمندان چه می‌گویند و چرا می‌گویند.

با این حساب می‌بینیم که کتاب جاضر براساس یک ایده و نظر آرمانی (در آن زمان) شکل گرفته که بر کلیت اثر نیز سایه افکنده است. بنابراین اگر پرهام با گذر زمان و رسیدن به سنین میان سالی و پختگی بیشتر نظراتش درباره ایده فراگیر کتاب تغییر کرده باشد (که کرده) اساسا باید کل کتاب را از نو و با تغییرات بنیادین می‌نوشته که کاملا به کتابی دیگر بدل می‌شده است؛ بنابراین ترجیح داده کتاب را به عنوان یادگاری از آن روزگار و با توجه هویتی که کسب کرده بود به همان شکل حفظ کند که تصمیم درستی نیز به نظر می‌رسد. اما پژوهش سید حسینی روایتی تاریخی و توصیفی از سبک ادبی است بنابراین امکان تغییر و اصلاح مداوم و افزودن بخشی جدید بدون اینکه شالوده کتاب به هم بریزد، وجود داشته است و براین اساس این دو کتاب پیشرو در نقد ادبی معاصر، سرنوشت‌هایی جداگانه یافته اند.

چاپ تازه کتاب فرصتی برای نگارنده فراهم آورد تا مروری داشته باشد براثری که سال‌ها پیش آن را مطالعه کرده بود. اما بی اغراق همچنان کتاب سودمند و خواندنی به نظر می‌رسد. جالب اینکه با گذشت این همه سال نثر کتاب نیز هنوز رنگ کهنگی به خود نگرفته است. هرچند که شاید نوع نگاه سیروس پرهام به ادبیات امروزه دیگر به عنوان یک عیار مورد قبول موضوعیت نداشته باشد، اما به لحاط تاریخی واجد اهمیت است، زیرا می‌تواند سندی باشد که از رویکرد مورد قبول بخش قابل توجهی از صاحب نظران و منتقدان و روشنفکران آن روزگار حکایت می‌کند.

کمااینکه اگر کسی پژوهشی درباره تاریخ ادبیات و نقد ادبی معاصر داشته باشد، ناگزیر از مراجعه به این کتاب خواهد بود که منبع مورد استفاده و مقبول اهالی ادبیات در دوره خود بوده است. چنانکه شمس لنگرودی در کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو، مکرر از این کتاب یاد کرده این مهم نیز ناشی از آن بود که نوع نگاه بسیاری هنرمندان و اهل ادبیات در دهه سی و چهل و حتی پنجاه بر اساس شاخص‌هایی شکل گرفته بود که چهارچوب تحلیلی کتاب حاضر را نیز تشکیل می‌دادند.

کتاب علاوه بر مقدمه و پیش گفتارهای متعدد از دو بخش تشکیل شده است.فصل اول عنوان رئالیسم را یدک می‌کشد و فصل دوم ضد رئالیسم. بر این اساس پرهام در یک سو کتب رئالیسم را قرار داده و در سوی دیگر سایر مکاتب ادبی یعنی رومانتیسم، سورئالیسم، سمبولیسم و اگزیستانسیالیسم را تحت عنوان کلی ضد رئالیسم نامیده است. پرهام در این کتاب معتقد است که از نقطه نظر نقد رئالیستی است که می‌توان به تحلیل درستی از آثار رسید چرا که شرایط اجتماعی و تاریخی خلق یک اثر و نسبت نویسنده با محیط را در نظر می‌گیرد. «تحلیل رئالیستی مبتنی بر اساس واقعیت است. به گفته دیگر هدف رئالیسم جستجو و بیان کیفیات واقعی هر چیز و روابط درونی مابین یک پدیده با دیگر پدیده هاست...نویسنده رئالیست که از تغییر پذیری واقعیت آگاه است ، می‌کوشد تا زندگی طبیعی و اجتماعی را در پرتو دگرگونی‌ها و تحولات محیطی بنماید» به این ترتیب او با تایید و تاکید بر رئالیسم و برتری آن نسبت به دیگر سبک‌های ادبی، بقیه سبک‌ها را با وجود تفاوت‌هایی که با یکدیگر دارند، در دسته ضد رئالیسم قرار می‌دهد.

پرهام در فصل اول کتاب بعد از مقدمه‌ای که به طرح این تفاوتها و ارجحیت‌های رئالیسم اختصاص یافته، به سراغ تعریف چیستی رئالیسم می‌رود. «نمایاندن زندگی آنچنان که واقعا هست» از دید او این مبتنی بودن بر واقعیت مهمترین ارزش و اعتبار برای یک اثر ادبی است. پرهام پس از ارائه تعریف رئالیسم و پرداختن به چیستی آن که با ارجاع به آثار و آرای برخی چهره‌های شاخص این مکتب ادبی صورت گرفته، در بخش بعد به شخصیت پردازی رئالیستی پرداخته و با برشمردن ویژگی‌های آن و نسبتی که با حقیقت دارد بر تایید نتایج قبلی ادامه می‌دهد. پایان بخش اول نگاهی است به زندگی و آثار دوتن از نوابغ ادبیات رئالیستی. دو چهره مطرح از ادبیات رئالیستی که دو شاخه از این جریان ادبی را نمایندگی می‌کنند، یکی بالزاک از ادبیات فرانسه، چارلز دیکنز از نویسندگان رئالیست انگلیسی زبان و دیگری تولستوی ار نویسندگان رئالیست ادبیات کلاسیک روسیه.

بخش دوم کتاب با توجه به تعدد مکتب‌های ضد رئالیستی از منظر پرهام، در شش فصل و مفصل تر از بخش نخست کتاب نوشته شده است: افسون رمانتیسم، آهنگ سمبولیسم، رویای سورئالیسم، دلهره اگزیستانسیالیسم، داستایوسکی و جیمز جویس عناوین شش فصل بخش دوم کتاب را تشکیل می‌دهند.

اساس بخش دوم نیز تقریبا همانند بخش اول است، او در هر فصل یکی از مکتب‌های ضدرئالیستی را تعریف کرده و در نهایت به تشریح چیستی و شاخصه‌های آنها پرداخته است و در انتها نیز به سراغ دو تن از نوابغ مهم این مکاتب رفته و به صورت مجزا به زندگی و آثارشان پرداخته است. اما دلیل انتخاب این دو نویسنده از میان خیل نویسندگانی که می‌توانستند در هر یک از این مکتب جای گرفته و مورد توجه بگیرند از آن روست که پرهام معتقد است برخی از نویسندگان بزرگ ضد رئالیست را نمی توان در چهارچوب یکی از این مکاتب قرار داد. از همین رو اگر چه در دل هر فصل هنگامی که به مکاتب مختلف ضد رئالیستی می‌پردازد اشاراتی گذرا نیز به نویسندگان شاخص این جریانها دارد اما در نهایت با برگزیدن این دو نویسنده می‌کوشد با بررسی زندگی و آثارشان به یک جمع بندی کلی درباره مجموعه مکتب‌های ضد رئالیستی که در آثار این نویسندگان تبلور یافته برسد.

با توجه به مجموعه دیدگاه‌های پرهام در این کتاب باید گفت، او از آن سبب برای نویسندگان رئالیست ارجحیت قائل می‌شود که آثار آنها را مبتنی بر واقعیت‌های اجتماعی ارزیابی کرده در حالی که در مورد نویسندگان ضد رئالیست، آثار و نوشته‌های شان را بر مبنای نظریات و دیدگاه‌های شخصی خود بازگو می‌کنند. از همین رو نمی توان توانایی و بینش شخصی آنها را از ایدئولوژی شان جدا کرد.در حالی که در مورد نویسندگان رئالیست این گونه نیست.

شاید اشاره به این نکته خالی از لطف نباشد که پرهام در زمانه‌ای به زندگی و آثار جویس پرداخته که هنوز هیچ اثری از او به فارسی ترجمه نشده و برای بسیاری نویسنده‌ای کاملا نا آشناست. به هر حال صرف نظر از دیدگاه‌های پرهام در مورد ادبیات رئالیستی، باید گفت شاید او میانه‌ای با ادبیات غیر رئالیستی نداشته و ارجحیت را به ادبیات رئالیستی داده اما این به معنای آن نیست که در مقام توصیف و تشریح این مکاتب دچار لغزش و خطا شده باشد؛ بلکه برعکس کتاب نشان دهنده آشنایی و اشراف او به این مکتب هاست و یکی از دلایلی که کتاب او بعد از شش دهه همچنان مبنع قابل رجوع و قابل استفاده‌ای است در همین نکته خلاصه می‌شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...