مجموعه داستان «ما چهار نفر بودیم» نوشته امیررضا بیگدلی منتشر شد.

ما چهار نفر بودیم امیررضا بیگدلی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این مجموعه که شامل شش داستان کوتاه است، در ۱۰۵ صفحه با شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۳۰ هزار تومان در نشر ترنگ عرضه شده است.

«سه کیلو اضافه وزن»، «شجره‌نامه»، «یک بسته کبریت از من بخرید»، «فاتحه‌ای برای زندگان»، «ما چهار نفر بودیم« و «یک حبه قند» داستان‌های این مجموعه هستند.

در قسمتی از داستان «ما چهار نفر بودیم» می‌خوانیم: «اول چیزی نبود. یک سرماخوردگی کوچک بود. بعد جایش را داد به یک حس مبهم در گلو و گردن که دست آخر شد جریان خون نیم‌بند اول وقت هر روز صبح. آدم سحرخیزی بودم. صبح‌ها با اولین رگه‌های روشنایی بیدار می‌شدم. اما بعدها دیگر نیمه‌شب بیدار می‌شدم. هر نیمه‌شب چند قطره خون از بینی راهی گلو می‌شد و حلقم را خنک می‌کرد. انگار ساعت شماطه‌داری بود که نیمه‌شب‌ها صدایش در سکوت خانه طنین می‌انداخت. ادامه یافت و ادامه یافت تا فهمیدم آن جریان شبانه‌ مرموز از یک توده‌ بدخیم میان سر و گردن سرچشمه می‌گیرد؛ سری که دیگر سنگینی می‌کرد به روی این گردن.»

«چند عکس کنار اسکله»، «آن مرد در باران آمد»، «آدمها و دودکش‌ها»، «اگر جنگی هم نباشد»، «دو کلمه مثل آدم حرف بزنیم»، «آن سال سیاه» و «چند نسخه از این کاغذها» از دیگر آثار امیررضا بیگدلی است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...