طبیه گوهری | سازندگی


نیم‌قرن از انتشار نخستین کتاب امین فقیری یعنی «دهکده پرملال» می‌گذرد، و او همچنان به‌عنوان آموزگاری متعهد برای انسان و جامعه رنج‌دیده ایرانی می‌نویسد. «ظلمت شب یلدا» آخرین کتاب اوست؛ فقیری در این رمان، قصه عشق عیسی و یلدا را به موازات ظلمی که به مردم می‌شود بازگو می‌کند و با این تمهید به بازگویی مسائل سیاسی‌اجتماعی می‌پردازد و نمایشِ عریانِ خشونت در پیوند با قدرت حاکم - چه آنجا که تعرض به زنان را نشان می‌دهد و چه آنجا که قانون به مصادره حاکمان درآمده- را به تصویر می‌کشد. آنچه می‌خوانید گفت‌وگو با امین فقیری به‌مناسبت انتشار این رمان توسط نشر آفتابکاران است.

ظلمت شب یلدا امین فقیری

رمان نزاع بین قدرت و ثروت را به نمایش می‌گذارد و پیروزِ این جدال سیستمی است که سر در آخورِ قدرت دارد. سرنوشت ملک‌التجار این برتری را به رخ می‌کشد. این نتیجه تلخ و واقعی، رمان را به حقیقتِ زمانه خود نزدیک‌تر کرده. چه دلایلی برای انتخاب این سرنوشت داشتید؟
علت این کار دقت در ساختار قدرت بود که برای به کرسی‌نشاندن اهداف همه را، حتی یاران باوفای خود را در این راه قربانی می‌کند. قدرت از افراد تا حدِ توانشان بهره‌برداری می‌کند و با اندک بهانه‌ای آنها را زیر چرخ‌های نظام لِه‌ می‌کند. البته که انتخاب‌ها من در این رمان تمام هدفمند بوده است؛ قصدم بازنمایی و پرورش یک جامعه جبار بوده است.

رمان یک اثر دیالوگ‌محور است. درواقع بار اصلی روایت بر دوش شخصیت‌ها و دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های شخصی هست.
چون من در زندگانی به‌خاطر کمرویی بیشتر شنونده بوده‌ام، درنتیجه گفت‌وگوی بین افراد -چه مرد و چه زن- را با دقت گوش می‌دادم. و به این باور رسیده بودم که اغلب ماجرا به وسیله حرف-سخن برای دیگران بازگو می‌شود. پس انتخاب این شگرد برای پیشبرد ماجرا کاملا آگاهانه بوده و به این امر اعتقاد دارم که بیشتر کنش‌ها و واکنش‌ها در محاوره و گفت‌وگو است که صورت می‌گیرد. از طرفی نویسنده می‌تواند با این کار داستان را به‌راحتی پیش ببرد.

به‌نظر شما هنر به‌عنوان یک اهرمِ پیش‌برنده چگونه می‌تواند تبدیل به زبانی موثر و گویا و یک عنصر نجات‌بخش که اندکی اوضاع جوامع بشری را بهبود بخشد، شود؟ و اصولا شما به چنین کارکردی در هنر و به‌خصوص ادبیات اعتقاد دارید؟
بله، هنرمند آبراهی برای نفوذ در سنگ هم پیدا می‌کند. و هرچند این کار در زمانی اندک صورت پذیرد، اما بلاخره جایگاه واقعی خود را پیدا می‌کند. بزرگان ادیب، کاملا به این مساله واقف بوده‌اند که هنرمند قدر بیند و بر صدر نشیند. در «ظلمت شب یلدا» یک هنرمند شخصیت اول داستان است؛ چراکه حس می‌کردم می‌تواند محبوبیت بیشتری داشته باشد. مردمی که با هنر سر سازگاری دارند با دیدن افعالِ قهرمان داستان بیشتر با او همذات‌پنداری می‌کنند. و نتیجه اینکه هنر باشکوه‌تر و موثرتر نمایش داده می‌شود. زمانی که مردم به هنر می‌اندیشند با یکدیگر مهربان‌ترند و بدِ یکدیگر را نمی‌خواهند. این اعتقادِ معلمی من است؛ هرچند که زمانه سر سازگاری با هنر و هنرمند را نداشته باشد.

همین اعتقاد معلمی که می‌گویید؛ شما از اولین کارتان «دهکده پرملال» به‌عنوان معلمی متعهد، فقر و بی‌عدالتی را در داستان‌هایتان تصویر کردید. این روز‌ها که اعتصاب معلم‌ها برای احقاق حق‌شان در جریان است، تعهد شما هنوز با جامعه و مردمتان با این رمان بیشتر خود را نشان می‌دهد.
طبیعی است که ظلم در هر گوشه جهان دلِ انسان را به درد می‌آورد. مخصوصا اگر با پدیده‌ای همانند تبعیض همراه باشد. من در «ظلمت شب یلدا» سعی کرده‌ام با دلیل این مساله را ثابت کنم که در این میان عشق بهانه خوبی بوده که روی مردم تاثیر عمیق‌تری بگذارد. از طرفی خودم عمرم را در معلمی گذرانده‌ام و خوب می‌دانم معلمان گرفتار چه مشکل‌ حادی هستتند؛ بنابراین درد و تبعیض را تا عمقِ جان احساس می‌کنم، چون بیرون از دایره آنها نیستم.

در داستان اشاره‌ای به تاریخ شده و زمینه و خاستگاه اصلی تاریخ را گرفته‌اید. این تاریخ زاییده تخیل شماست یا...؟
البته در این رمان تخیل حرف اول را می‌زند. به‌خاطر اینکه وقتی نویسنده چند قرن از خاستگاه واقعی داستان دور باشد چاره‌ای جز کارکرد تخیل ندارد. برای اینکه شاهد ماجرا نیست. از طرفی مطالعه کتاب‌های تاریخی در ده‌دوازده‌سالگی مرا به این نتیجه رسانده که تاریخ به‌نوعی مادر است که نمی‌توان مهر و محبت و خشم و کین آن را فراموش کرد. در اینجا ما به مردی برخورد می‌کنیم که خشم‌ِ فروخورده خود را بر سر معایبی که ستمگران تاریخ‌ساز دارند فریاد می‌کند.

به چه شکل؟
با افعال و کردار خود. با عشق، با قهر، با فرهنگ و هنر. اجتماعِ این موارد در کنار یکدیگر زندگی را رقم می‌زند. طبیعی است که وقتی زندگی هیجانی به وجود بیاید که بتوان آن را تعریف کرد و مردم آن را در خاطره‌هایشان ماندگار کنند، تاریخ ساخته می‌شود. در چنین مواردی ساختار قدرت یک طرف قرار می‌گیرد و آحاد مردم جانب دیگر، و چون این دوسویه هیچ‌گاه برابر نیستند، لاجرم مبارزه‌ای دائمی در بطن رویدادها صورت می‌پذیرد. به‌اصطلاح در زیرِ پوستِ جامعه مبارزه‌ای همیشگی در جریان است. هرچند که تاریخ موفقیتِ اندکی برای این خیزش‌ها تدارک می‌بیند، اما درحقیقت کنار یکدیگر گذاشتن این اخگرهاست که تاریخ واقعی را می‌سازد.

چرا از میان هنرها، سنگتراشی را انتخاب کردید؟
ابتدا به‌خاطر اینکه قدمت تاریخی دارد و بشر اولیه به سختی و مقاومت سنگ ایمان آورده بود. درنتیجه مبارزه دائمی بین گوشت و استخوان و سنگ زمخت وجود داشته است. بشر برای ساخت بناهای عظیم از سنگ استفاده کرده و اندیشه خود را به‌واسطه خط و نقاشی به‌روی این توده سخت پیاده کرده. و دیگر اینکه سنگ است که به انسان صبر و مقاومت و پیشتکار می‌آموزد و گاه برای مسطح‌کردن و هموارکردن سنگ ساعت‌ها و روزها وقت می‌گذاشته، اما حاصل همیشه درخشان و راضی‌کننده بوده. در دارالسلام قدیمی شیراز به سنگ‌قبرهایی برخورد می‌کنیم که مبدع آن شایسته این است که هنرمند بنامیمش. پس قهرمان اصلی داستان عیسی پسر ادریس آزمون مقاومت خود را در طول زمان به دست آورده است. ذات سنگ در وجود آنان حلول کرده و مقاوم شده‌اند و به آسانی نمی‌شکنند و از پای درنمی‌آیند. اما عیسی چون نسلی تازه‌پا‌گرفته از سنگ توقعِ زندگی دارد و به این خاطر است که میل به ساختنِ تندیسِ آدمی دارد و در رمان ماجرای طرفه‌ای رقم می‌زند که فکر می‌کنم خواننده با میل و رغبت آن را دنبال می‌کند.

ظلمت شب یلدا امین فقیری

چرا در قرن دهم، مخصوصا هند، پایگاهی برای هنرمندان ایرانی شده‌؟
باید دانست مهاجرت هنرمندان ایرانی اغلب از روی میل و رضا نبوده، بلکه بر تنگ‌آمدن از جباریت و هنر فرمایشی آنها را به مهاجرت واداشته است. از طرفی حسِ عظیم ایرانی‌بودن و گرفتن دست یکدیگر و یاری‌رساندن به‌هم، باعت می‌شده که دربار هند به پایگاهی برای ایرانیان تبدیل شود که هر بهانه سختی و صعوبت را بر خود هموار می‌کرده‌اند تا بتوانند آن‌گونه که دوست دارند هنر خود را عرضه کنند. در میان این هنرمندان، شیرازی‌هایی بودند که در دربارِ گورکانی‌های هند به جاه‌ومقامی رسیده بودند. حتی به وزیر اول و دخترشان را به عقد ازادواج بزرگان آن سرزمین درآورده بودند و از آن میان تاج‌بیگم زن جهانگیر گورکانی می‌شود. شدتِ علاقه این پادشاه به همسرش باعث به‌وجود‌آمدن بنای زیبا و هنرمندانه تاج‌محل می‌گردد که می‌دانیم تمام هنرمندان قابل از ایتالیا و ترکیه و ایران هر کدام قسمتی از کار را به‌عهده می‌گیرند تا آرامگاه ابدی تاج‌بیگم ساخته شود. پس می‌توان گفت کشور هند کعبه آمال شاعران و هنرمندان ایرانی بوده. البته هم به آنچه طلب می‌کرده‌اند نمی‌رسیدند.

چگونه در خاطرتان خطور کرد که قسمتی از رمان را به زتشتیان هند اختصاص دهید؟
علت اینکه پای آنها در رمان «ظلمت شب یلدا» به میان کشیده شد این بود که در آن برهه از زمان فقط آنها بودند که می‌توانستند به عیسی این فراری پرساله پناه دهند. چون خودشان اکثر با میل‌ورغیب موطنشان را ترک نگفته بودند. همچنان‌که عیسی ناچار به ترک دیار خود شده بود، آنها هم در نسبی وسیع به این موج ناخواسته تن سپرده بودند. البته باید گفت کار شاقی که آنها به عیسی پیشنهاد کرده بودند فقط برای حفظ او بوده تا او را از انظار دور نگه دارند. این کار شاق، کندن دخمه برای مردگان عیسی را آب‌دیده بار آورد تا بدن او برای کارهای سخت‌تر آمادگی پیدا کند.

چرا نام یلدا را انتخاب کردید؟
رمان سیصد-چهارصد صفحه‌ای که بر محوریت وجود یک زن می‌چرخد و به گونه‌ای تمام بهانه‌ها از اوست، باید مزین به نامی باشد که بتواند این‌همه احساس و عشق را برشانه خود حمل کند. اسامی زیادی را مدنظر داشتم، بعضی از نظر وزن و هارمونی زیبا بودند اما یادم آمد که تولدم در سحرگاه بارانی شب یلدای سال 1323 بوده است. بعد به شعر حافظ که صحبتِ حکام، ظلمت شب یلداست برخوردم. این همه باعث شد که دیگر به نام دیگر نیاندیشیم. ظلمی که بر یلدا می‌رود همانند شب دیجور و ظلمانی پایاست و به بلندی گیسوان شبق‌رنگش طعنه می‌زند.

عشق در کنار تاریخ، برجسته‌ترین مضمون این رمان است. شاید بتوان گفت یک عشق افلاطونی.
بله، زیرساخت رمان بر عشق و درد استوار است. یلدا در طول رمان لطمه می‌بنید. ولی حتی یک‌آن هم نمی‌گذارد شعله‌ای که قلبش را فروزان نگه داشته، خاموشی و زوال پذیرد. او پیروِ غزل‌های بسیار ساده و متعالی سعدی است. او به هر طرف که می‌نگرد از اشعار حافظ به اندیشه‌اش معنا می‌دهد. او اسطوره و سرمشتقی است برای کسانی که در وجود ساحتِ عشق ذوب شده‌اند. تمام سختی‌ها را می‌پذیرند فقط به‌خاطر تعهدی که به عشق دارند. شاید چنین موجودی اثیری باشد و ما دیگر به‌ندرت با چنین عشق‌هایی روبه‌رو شویم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...