اعتماد به مثابه سرمایه | الف


توسعه‌یافتگی بیش از آن که شبیه به موفقیت در مسابقات پینگ پنگ یا کاراته باشد شبیه موفقیت در مسابقات فوتبال و والیبال است به این معنی که توسعه یعنی موفقیت جمعی. این موفقیت جمعی وقتی حاصل می‌شود که همه مردم کار خود را به درستی انجام دهند.

 بو روثستاین [Bo Rothstein] دام‌‏های اجتماعی و مسئله اعتماد» [Social traps and the problem of trust]

به عنوان مثال، وقتی یک کشور در صادرات یک محصول موفق می‌شود که زنجیره‌ای از افراد کار خود را به درستی انجام دهند. یک بازرگان باید بتواند به خوبی در بازارهای بین المللی بازاریابی کند، باید سیاست ارزی بانک مرکزی مشوق صادرات باشد، باید زیرساختها طوری فراهم باشد که کالای ساخته شده با هزینه کم به کشتی‌ها منتقل شود، باید فساد گمرک کم باشد تا با هزینه کم کالاها ترخیص شوند، باید کارخانه یک کالا را با کیفیت خوب تولید کند، باید موسسه استاندارد وظیفه نظارتی خود را به خوبی انجام دهد، باید قانون کار خوبی وجود داشته باشد که رابطه بین کارگر و کارفرما در آن شرکت خاص را به خوبی تنظیم کند، باید دادگاه‏های سالمی باشند که اگر قراردادها اجرا نشد بتوان به آن‌جا شکایت کرد، باید حکومت امنیت خوبی برقرار کرده باشد که اموال کارخانه به سرقت نرود، باید دانشگاه‏ها کارشناسان و متخصصان خوبی تربیت کرده باشند که بتوانند محصولات خوبی را طراحی و تولید کنند، باید شرکتهای مشاور مدیریت خوبی وجود داشته باشند که بتوانند مدیران یک شرکت را در انجام درست وظایف خود یاری رسانند.

معنای این امر آن است که رقابت در بازار جهانی محصولات منوط به یک همکاری جمعی است. مشکل آن جاست که اگر در این زنجیره برخی اجزا درست کار نکنند، کل فرآیند مختل می‌شود مثل این که اگر در تیم فوتبال همه خوب بازی کنند ولی دفاع ضعیف باشد آن تیم نهایتاً بازنده خواهد شد.

حال سوال این است که چطور می‌شود مطمئن بود که همه افراد وظیفه خود را درست انجام می‌دهند؟ اگر همه وظیفه خود را سمبل کنند آن گاه من نیز انگیزه نخواهم داشت که وظیفه خود را به درستی انجام دهم. چه کسی حاضر است چراغ قرمز عابر را رعایت کند وقتی هیچ کس به آن احترام نمی‏گذارد؟ با این اوصاف مشخص می‏شود که مسئله اساسی توسعه چگونگی ایجاد هماهنگی در انجام درست وظایف است و توسعه نیافتگی به دلیل عدم توفیق در ایجاد این هماهنگی (coordination failure) ایجاد می‌گردد.

حال این سوال مطرح می‌شود که چطور برخی جوامع موفق به ایجاد این هماهنگی می‌شوند در حالی که جوامعی دیگر در این کار ناموفق می‌مانند و نهایتا توسعه نمی‌یابند. بو روثستاین [Bo Rothstein] نویسنده کتاب «دام‌‏های اجتماعی و مسئله اعتماد» [Social traps and the problem of trust] با مقایسه دو جامعه روسیه و سوئد به این سوال به طور دقیق پاسخ می‌دهد. او بر این باور است که ایجاد هماهنگی منوط به وجود مقوله اعتماد و سرمایه اجتماعی است در غیر این صورت جوامع به دام اجتماعی یا همان تله توسعه نیافتگی می‌افتند و نمی‌توانند از آن بیرون آیند.

مزیت این کتاب در دو امر است. نخست آن که اهمیت هماهنگی و نقش اعتماد اجتماعی در ایجاد آن را به شکل بی‌نظیری تشریح می‌کند و برای خواننده جا می‌اندازد. در گام دوم او به نسخه‌ای طلایی برای ایجاد اعتماد دست می‌یابد.

دام‌‏های اجتماعی و مسئله اعتماد» [Social traps and the problem of trust]

برخلاف بسیاری از تحلیلگران که صرفا به این بسنده می‌کنند که در سوئد اعتماد هست و در روسیه خیر، این نویسنده به این سوال نیز می‌پردازد که چطور شد در سوئد اعتماد در طول زمان ایجاد شد. اعتماد برخلاف تصور رایج چیزی صرفا فرهنگی نیست که بر اساس آن سرنوشت خود را تقدیر شده از گذشته بپنداریم. نویسنده راه حلی ارزشمند از مطالعه دقیق تجربه سوئد برای کشورهای در حال توسعه عرضه می‌کند که دانستن آن را برای خوانندگان کتاب باقی می‌گذاریم.

ترجمه کتاب نسبتاً موفق و روان است و کتاب از کیفیت چاپ خوبی برخوردار است. خواندن این کتاب را به همه افراد علاقه‌مند به موضوع توسعه توصیه می‌کنم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...