چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند… | کافه داستان


کتاب «سیب ترش» یکی دیگر از آثار فرشته نوبخت، در تابستان سال ۱۴۰۰ توسط نشر چشمه منتشر شد. فرشته نوبخت دو مجموعه داستان به نام‌های «مرغ عشق‌های همسایه روبه‌رویی» و «کلاغ» و سه رمان به نام‌های «از همان راهی که آمدی برگرد»، «زمستان فصل مردن نیست» و «کمی مایل به سرخ» دارد. وی همچنین مقاله‌ها و یادداشت‌های ادبی در حوزه اینترنت و همکاری‌هایی با نشریات و فرهنگسراها دارد و شرکت در جلسات نقد و بررسی کتاب از دیگر فعالیت‌های اوست.

سیب ترش  فرشته نوبخت

داستان «سیب ترش» نیم‌نگاهی دارد به نسلی از دهۀ پنجاه. نسلی که در دهه هفتاد وقتی پایش به دانشگاه می‌رسد با برهه‌ای از فضای سیاسی تغییرشکل‌یافته مواجه می‌شود. رمان از دو دوست به نام‌های لادن و ماهرخ روایت می‌کند که در دهۀ هفتاد در یک دانشگاه هم‌کلاسی بوده‌اند. دو هم‌دانشگاهی که مشتاق و همراه با جریان سیاسی آن زمان بازخواست و مجازات و زندانی زندان اوین می‌شوند. دوستی لادن و ماهرخ به دلیل وجود هم‌دانشگاهی دیگری به نام «عطا» آسیب دیده و خدشه‌دار می‌شود. عطا نقطه‌ای مشترک و ضلع سوم از یک مثلث عشقی است. عضو سوم از یک مثلث که بوقلمون‌صفت است و در جریان زندگی و سیاست همان دوران رنگ عوض می‌کند. او زمانی عضو کمیتۀ انظباطی دانشگاه بوده و بعدتر عضو انجمنی از دانشگاه می‌شود. این بطن سیاسی از داستان «سیب ترش» لایۀ زیرین رمان است. در واقع زمینۀ اصلی و پررنگ کتاب «سیب ترش» عاشقانه است. اجتماع و سیاست لابه‌لای روایت رمانتیک و عاشقانۀ نویسنده روایت می‌شود.

رمان در دو بخش نوشته شده است. بخش اول شامل نامه‌های ماهرخ به لادن است و فصل دیگر بخش اول روایت‌های لادن. در واقع نویسنده با استفاده از دو راوی که هر کدام به نوبه خود هم شاکی می‌شدند و هم متهم، خط داستانی‌ رمانش را پیش می‌برد. بخش دوم رمان «سیب ترش» روایتی سوم شخص دارد و پرده از ناگفته‌هایی برمی‌دارد که در تک‌گویی‌های لادن جایشان خالی و مبهم باقی مانده بود. بخش دوم نسبت به بخش اول حجم کمتری دارد. بخش دوم که همان بخش نوشتن از کتاب «سیب ترش» است گره‌گشایی متفاوت و پررنگ‌تری نسبت به بخش اول دارد و شخصیت لادن و افکار او را بیشتر و دقیق‌تر به مخاطب ارائه می‌دهد.

بیشترین مسئله‌ای که در «سیب ترش» به آن پرداخته شده اختلاف و کدورتی است که بین لادن و ماهرخ شکل گرفته و به اوج خود رسیده است. عطا بیشترین سهم را در به‌وجودآمدن این اختلاف و جدایی دارد. لادن و ماهرخ در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرند که در مواجهه به چالش بوجود آمده درونیات و شخصیت اصلی خود را آشکار می‌کنند. بخش اعظم پردازش و معرفی شخصیت لادن را در نامه‌های ماهرخ می‌خوانیم. نامه‌هایی که بی‌هیچ تعارف و ابایی نوشته شدند. متن نامه‌های ماهرخ که بی‌پاسخ هم مانده بود عنصری کلیدی را در پیشبرد داستان دارد. همچنین می‌توان از آن به عنوان نقطۀ عطف و قوت داستان نام برد. داستان حول سه شخصیت لادن، ماهرخ، عطا و گذشتۀ مشترکشان شکل می‌گیرد. نویسنده سعی داشته لحن نامه‌های ماهرخ و روایت خود لادن را از هم متفاوت بنویسد که موفق هم شده است.

شخصیت‌های فرعی دیگری نیز در داستان وجود دارند که بدون آنها پازل‌های رمان کامل نمی‌شد. شخصیت‌هایی فرعی مثل خانواده‌ و اطرافیان لادن، ماهرخ و عطا. آنها در ارتباط با آن سه نفر خط اصلی داستان را به جلو پیش می‌برند. کاراکترهایی که خصوصیات اخلاقی و رفتاری‌شان می‌تواند دلیلی‌ باشد برای توجیه یا توضیح رفتار لادن و ماهرخ یا همین‌طور عطا؛ مثل پدر عطا که شخصی تعصبی و مذهبی است.

شروع رمان روایتی از لادن است با لحنی سرد و بی‌تفاوت، بدون هیچ دغدغه‌ای. در انتهای آن اشاره‌ای کم و مختصر به دو شخصیت اصلی، ماهرخ و عطا می‌کند که احوال او را تغییر و سرنخی را به مخاطبش می‌دهد. فرشته نوبخت موفق شده است با نوع نثری که مدنظر داشته و قصه‌اش را به نگارش درآورده پرداخت قابل قبول و پرکششی را برای رمان خود ایجاد کند. خانۀ لادن پررنگ‌ترین فضا را در داستان دارد. خانه‌ای قدیمی و پر از خاطره برای ماهرخ که در خلوت خود و بدون حضور لادن، بدون حضور رفیقی که به او خیانت کرده نامه‌های تند و تیز و معترضش را بنویسد. نویسنده به جزئیات، توصیفات محیط و رفتار شخصیت‌ها و تصویرسازی‌های فضای داستان به خوبی عمل کرده است. نثر کتاب پر است از تشبیهات و توصیفات و کنایه‌هایی که خواننده‌اش را مجذوب روایت خود می‌کند.

کتاب «سیب ترش» از همۀ احساسات یک انسان می‌گوید. احساساتی که هم خوب است و هم بد. هم خیر است و هم شر. انسانی که همیشه آزموده ‌می‌شود؛ گاهی برندۀ امتحان و گاهی هم نمره خوبی نمی‌آورد. همان نکته‌ای که لادنِ قصه از آن رنج می‌برد. در بخش اول داستان در فصلی از روایت‌های خود لادن، از تغییر جایگاه خائن و خیانت‌شونده می‌گوید. از اینکه روزگاری خیانت دیده بوده و حالا خودش خائن شده است. لادن می‌گوید: «در خیانت کردن هر توجیهی می‌شود توضیح و در مورد خیانت واقع شدن هر توضیحی، توجیه. بستگی دارد کجای کار ایستاده باشی. برای همین بود که وقتی هنوز روی تخت بیمارستان دراز کشیده بودی و نمی‌دانستی دقیقاً چه اتفاقی افتاده، صفت‌هایی را که برازنده‌اش بودی، از دهان ماهرخ شنیدی و بعد تو چشم پرستارها دیدی…»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...