به گزارش کتاب‌نیوز به نقل از فارس، امیر سعیدزاده، جانباز ۳۰ درصد، آزاده دفاع مقدس و راوی کتاب‌های «عصرهای کریسکان» و «شنام» ساعتی قبل در بیمارستان ساسان تهران دار فانی را وداع گفت.

امیر سعیدزاده، عصرهای کریسکان

محمدرضا سعیدزاده، فرزند این جانباز جنگ گفت: پدرم سال‌ها در اسارت کومله و چند سال پس از جنگ، مدت‌ها اسیر جریان‌های معاند کُرد بود. او امروز در حالی درگذشت که ۶۰ سال داشت و سال گذشته متن تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «عصرهای کریسکان» به روایت او منتشر شده بود.

سعیدزاده پیش از انقلاب از طرف ساواک، مورد پیگیری و بازخواست قرار گرفته و فراری می‌شود. بعد از آن اسیر کومله می‌شود و از سازمان کومله نیز فرار می‌کند. چهار سال بعد از پایان جنگ، سعیدزاده به اسارت یکی از گروهک‌های معاند درمی‌آید و این دوران از ابتدای انقلاب تا سال ۱۳۷۴، یعنی یک دوره ۱۵ ساله به طول می‌انجامد.

به گفته فرزند این جانباز سرافراز دفاع مقدس، مراسم تشییع و تدفین او در سردشت برگزار خواهد شد. این در حالی است که تعدادی از نویسندگان دفاع مقدس از خانواده مرحوم سعیدزاده خواسته‌اند با تشکیل پرونده در پزشکی قانونی و بررسی‌های تخصصی پزشکی، شهادت این راوی و آزاده دفاع مقدس را به تأیید مراجع قانونی برسانند.

عصرهای کریسکان و شنام، دو کتاب پرفروشی هستند که مرحوم سعیدزاده در اولی، زندگی و مبارزات خودش را روایت کرده و بخشی از روایت کتاب «شنام» متعلق به اوست.

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...