گرگ‌های دهکده‌ برفی» نوشته منصور علیمرادیرمان نوجوان «گرگ‌های دهکده‌ برفی» نوشته منصور علیمرادی (نویسنده، شاعر و پژوهشگر فرهنگ شفاهی) منتشر شد.

 

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این رمان در ۱۵۰ صفحه‌ و با قیمت ۵۹هزار تومان توسط انتشارات مدرسه منتشر شده است و در فروشگاه‌های سراسر کشور و همچنین فروشگاه اینترنتی این انتشارات در دسترس مخاطبان قرار دارد.

در معرفی ناشر از «گرگ‌های دهکده برفی» می‌خوانیم: این رمان، روایت نوجوانی تک‌افتاده در برف به نام «مهیار سفیدکوهی» است که در یک کوهستان وحشی گیر افتاده است. برف راه‌های خروجی منطقه را بسته و مهیار تک و تنها در کلبه‌ای چوبین به مدت چند ماه زندگی می‌کند. او برای حفظ حیات مجبور است به شیوه‌های مختلف غذا پیدا کند، با حیوانات وحشی، خشونت طبیعت و تنهایی آزاردهنده بجنگد.

فضای گرگ‌های دهکده برفی فضایی برفی، مه‌آلود و خشن است. تعلیق نفس‌گیر و کشش روایت باعث می‌شود خواننده به راحتی کتاب را زمین نگذارد.

مهیار سفیدکوهی، شخصیت اصلی داستان که نوجوانی کلاس هشتمی است خاطرات آن روزهای سخت را در دفترچه‌ مشقش می‌نویسد و همراه با تسلط او بر طبیعت، تسلط او بر نوشتن هم اصلاح می‌شود. متن سعی دارد با اصلاح غلط‌های املایی در سرتاسر داستان بزرگ شدن راوی و تسلطش را بر طبیعت نشان دهد.

ترس، تنهایی و طنز از درونمایه‌های اصلی گرگ‌های دهکده‌ برفی هستند.

در قسمتی از داستان می‌خوانیم: «روی یک سنگ نشستم و به دور و بر نگاه کردم. یکهو دیدم سر و کله‌ جن از آن طرف صخره‌ روبه‌رو پیدا شد. قدش کوتاه بود و موهایش بلند. گفت: «مخلصیم آمهیار!»
اول هی تعجب شدم. گفتم: "تو که هستی؟"
هی خنده کرد، هی خنده کرد. پرسید: "نمی‌شناسی؟"
گفتم: "نه"
پرسید: "بگو به جان تو؟"
خیلی تعجب شدم. گفت: "حالا یه کم فکر کن!"
گفتم: "ما توی کل فامیلمان آدم کوتوله‌ مو سرخ نداریم."
هی خنده کرد، هی خنده کرد. گفت:" من جن هستم. "
گفتم:"هستی که هستی، به درک که هستی."
بعد هی ادای همه را درآورد که من خنده‌ام بگیرد، نگرفت. به جان تو کوهیار.
گفتم اگر خنده کنم این پررو می‌شود. نه که خنده‌ام نمی‌گرفت‌ها؟ می‌گرفت. ولی به روی خودم نمی‌آوردم.
بعد بگو چه کار کرد؟ ادای تو را درآورد، آی خندیدم، آی خندیدم..."

منصور علیمرادی متولد ۱۳۵۶ در جنوب کرمان است که از او تاکنون نزدیک به ۲۰ اثر در حوزه‌های «داستان و رمان»، «پژوهش، شعر»، «داستان نوجوان» و «طنز» منتشر شده است و جوایری همچون: جایزه‌ «جلال آل احمد»، جایزه‌ «داستان ملی مشهد»، جایزه‌ «کتاب سال»، جایزه‌ «هفت اقلیم»، جایزه‌ «فاخره‌ صبا» به همراه استاد علی نصیریان، جایزه‌ «بهترین اثر پژوهشی در حوزه فرهنگ عامه»، جایزه «داستان ملی نوجوانِ رشد» و... را در کارنامه خود دارد.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...