رنج، عنصری مشترک در جهان | کافه داستان


مجموعه داستان «کاناپه» به قلم ساناز اقتصادی‌نیا توسط نشر نی چاپ و منتشر شده است. اقتصادی‌نیا پژوهشگر ادبیات فارسی، منتقد ادبی و ویراستار است. او هم‌اکنون مقیم انگلیس است. نویسنده‌ی کتاب با نگاهی متفاوت مجموعه داستانی را به نگارش درآورده که به قاعده و ساختاری که دارد در زیرگروه مجموعه داستانی ناپیوسته قرار می‌گیرد. اما با توجه به مفهوم و درونمایه می‌توان این مجموعه داستان‌ را از نوع داستان‌های به هم‌ پیوسته معرفی کرد.

کاناپه ساناز اقتصادی‌نیا

در خلق مجموعه داستان‌های پیوسته نویسنده به کمک یک شخصیت مشترک یا اتفاق و گره‌ای مشترک داستان‌های یک مجموعه را در کنار هم قرار می‌دهد و به هم مربوط می‌کند. در آن صورت مجموعه داستانی با موضوع و ایده‌ای واحد شکل می‌گیرد. اما در مجموعه داستان «کاناپه» نویسنده برای دست‌یافتن به پیوستگی و متوالی‌بودن درونمایه‌ای مشترک و همچنین برای ایجاد و حفظ آن پیوستگی از یک اکسسوری مشترک در فضای داستان در مجموعه استفاده کرده است، اکسسوری‌ای به نام «کاناپه».

مجموعه‌ داستان «کاناپه» از انسان مدرنی می‌گوید که در هر حالی آرامشش را از دست داده یا از دست می‌دهد. آرامشی که در این مجموعه به مثابه کاناپه‌ فرض شده است. کاناپه‌ای که نویسنده در تمام دوازده داستانِ مجموعه‌ آن را به صورت لکه‌دار، زشت و فراموش شده به تصویر کشیده است.

مجموعه‌ داستان «کاناپه» شامل دوازده داستان کوتاه است که روایتی موقعیت‌محور دارند. اقتصادی‌نیا کاراکترهای مجموعه داستانش را در موقعیت‌های بحرانی قرار داده و او را وادار به رفتاری ‌می‌کند که خشونت‌آمیز است. می‌توان گفت قتل و انتقام در همه‌ی دوازده داستان مجموعه‌ی «کاناپه» درونمایه‌ای ثابت دارد. در واقع جهان داستان‌ها از خرده جنایت‌هایی می‌گوید که قهرمان قصه مجبور به انتخاب و انجام آن شده است. راوی قصه‌گو و ماجراجو است. پایان داستان نیز در حالی روایت می‌شود که گویی هنوز ماجرا ادامه دارد. پایانی که باید توسط خود خواننده‌ی کتاب سفیدخوانی شود.

در هر یک از داستان‌های مجموعه، کاناپه‌ای وجود دارد که شاهد چالش و اتفاقات پیش آمده است. کنش شخصیت‌های هر یک از داستان‌ها در نقطه‌ای از روایت جذب و متمرکز کاناپه‌ای می‌شود که در صحنه‌ای از هر دوازده داستان حضور داد. شخصیت‌هایی در هر داستان از تنهایی، کینه، استیصال، قتل، اعتیاد، انتقام و … رنج می‌برند. رنجی که در هر داستان با هیبت و شکلی متفاوت به روی کاناپه‌ای از فضای داستان می‌نشیند، لم می‌دهد، دراز می‌کشد یا می‌خوابد. کاناپه‌ای که بد رنگ و بدبو است. نمادی است از بدشگونی و بداقبالی قهرمان داستان که در جهان کتاب، خود را به رخ می‌کشد.

در دوازده داستان مجموعه، مفهومی نامطلوب و ناخوشایند جریان دارد. مفهومی تلخ از مشکلات انسانی تنها که در زندگی غم‌انگیز خود در حال غرق‌شدن است. تک کاناپه‌ای بدریخت و بدقواره که به طور موقت نجات می‌دهد و به ساحل می‌رساند تا کمی در آرامشی ناپایدار بیاساید. کاناپه‌ای که هیچ‌کدام از شخصیت‌ها با احوالی خوش از آن استفاده نکرده‌اند. کاناپه‌ وصله‌ای ناجور است که در فضای هر قصه به تصویر کشیده می‌شود. می‌توان این را هم اضافه کرد که در مجموعه داستان «کاناپه» نویسنده اشاره‌ای به رابطه‌ها دارد. رابطه‌ای که مانند کاناپه‌ای زهوار دررفته و چرک و لکه گرفته در گوشه‌ای از زندگی هر فرد جا می‌گیرد. رابطه‌ای که از آن طلب آرامش یا تمرد اعصاب می‌شود. در حالی که آن رابطه و آن کاناپه، فرسوده و از کار افتاده شده است.

اقتصادی‌نیا در همه‌ی داستان‌ها از یک لحن و یک زبان استفاده کرده است. داستان‌ها نثری ساده و تمیز و بی‌آلایش دارند. برای شش داستان، راویِ اول شخص انتخاب و در شش داستان دیگر از راوی دانای کل بهره گرفته شده است. شاید در داستان‌هایی که نیاز به زاویه‌ی دیدی دورتر نسبت به ماجرا احساس می‌شده، نویسنده راوی دانای کل را انتخاب کرده تا کمتر و با واسطه وارد روایت احوال شخصیت داستان شود؛ ایده‌ی داستانش را بدون قضاوت و جانبداری اجرا کند و در مرحله‌ی قضاوت خواننده قرار بدهد.

فضای دو داستان‌ از مجموعه داستان‌ «کاناپه» خارج از ایران است. شخصیت‌های دو داستان «ترزا می» و «نفر بیست و پنجم»‌ غیرایرانی هستند و ماجرا در فضایی غیربومی نوشته شده است. نویسنده‌ی کتاب توانسته با خلق فضایی غیرایرانی و نشان‌دادن درونیات شخصیت‌های داستان تفاوتشان را با ده داستان دیگر به خوبی به نمایش بگذارد.

شخصیت‌های داستان به کمک دیالوگ‌ها و روایت آنچه در اطرافشان و در مواجهه با مشکل پیش آمده رخ می‌دهد، به خوبی معرفی شده و قابل باور هستند. نویسنده با دقت و تمرکز به روی جزئیات، با حرکات درست و به جای دوربین و همچنین در سه‌بعدی کردن فضای داستان‌ها موفق به خلق فضاسازی دقیقی شده است؛ به گونه‌ای که مخاطب می‌تواند همزمان با راوی ابعاد قصه را درک و خیال‌پردازی کند.

تمامی دوازده داستان روایتی خطی دارند. روایتی که از لحظه‌ای نزدیک به بحران شروع و همراه با خواننده و با مرور زمان گره از قصه گشوده می‌شود؛ گره‌ای که شاید تا انتهای قصه نیز کامل باز نشده و گره‌گشایی را به عهده‌ی خواننده‌اش بگذارد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...