کتاب «نوشتن برای ایران» نوشته ناصر علیخواه و با مقدمه ایرج نبی‌پور از سوی نشر سولار منتشر شد.

نوشتن برای ایران ناصر علیخواه

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایلنا، کتاب «نوشتن برای ایران» شامل چهل جستار و در شش فصل می‌شود: از جنوب و بوشهر، از تاریخ و جغرافیا، از سیاست و اجتماع، از ادبیات و هنر، از کتاب و فرهنگ، و از دیروز و امروز، عناوین فصل‌های شش‌گانه کتاب هستند. علاوه بر این فصل‌ها، کتاب دربرگیرنده مقدمه ایرج نبی‌پور (عضو پیوسته فرهنگستان علوم پزشکی کشور) و یادداشت مونا علیخواه (دختر نویسنده) است.

ناصر علیخواه شاگردِ منوچهر آتشی بود. این دوستیِ شاگرد-استادی تا زمان مرگِ آتشی ادامه داشت. نامه‌نگاری‌های این دو، از همان زمانِ دانش‌آموزی (دهه‌ سی)، نشان‌دهنده‌ عمقِ این دوستی است! شاید همین‌ها موجب شد تا علیخواه در کنار معلمی (درست مثل آموزگارش منوچهر آتشی) به نوشتن روی بیاورد: نخستین یادداشتِ علیخواه درباره‌ فقر بود که در مجله‌ «خوشه»‌ی آن زمان منتشر شد. پس از آن علیخواه کم‌وبیش می‌نوشت و این نوشتن را در دورانِ بازنشستگی به شکلِ جدی‌تر ادامه داد که حاصلِ آن چند کتاب و بیش از صدها یادداشت و گزارش و جستار بود. «نوشتن برای ایران» برگزیده‌ای از جستارهای او در بابِ تاریخ، فرهنگ و سیاست است.

کتاب «نوشتن برای ایران» در 228 صفحه و قیمت 80 هزار تومان از سوی نشر سولار منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...