زهره حسین‌زادگان | اعتماد


رواقیان یا پیروان رواقی‎گری (Stoicism) گروهی از حکمای یونانی بودند که در قرن دوم و سوم پیش از میلاد در یونان می‌زیستند و در کنار تاملات نظری در حوزه‌های انتزاعی دانش مثل فلسفه و ریاضیات و منطق و طبیعیات، در حکمت عملی انسان‌ها آموزه‌های موثری داشتند و سعادت یا خوشبختی بشر را حاصل پذیرش مشکلات و مصائب و محدودیت‌ها می‌دانستند. کتاب تاملات اثر مارکوس اورلیوس امپراتور روم و فیلسوف نامدار رواقی و کتاب فلسفه‌ای برای زندگی به قلم ویلیام اروین [William Braxton Irvine] از جمله آثار منتشر شده در این حوزه هستند. اخیرا نیز کتاب «چالش رواقی» [The stoic challenge : a philosopher's guide to becoming tougher, calmer, and more resilient] از همین نویسنده منتشر شده که به همین مناسبت گفت‌وگویی با محمد یوسفی، مترجم و پژوهشگر حوزه فلسفه صورت گرفته است.

 «چالش رواقی» [The stoic challenge : a philosopher's guide to becoming tougher, calmer, and more resilient] ویلیام اروین [William Braxton Irvine]

اگر ممکن است در ابتدا راجع به خود فلسفه رواقی و اصول اساسی باورهای این مکتب هم توضیحاتی بفرمایید.
فلسفه‌ رواقی حدود سیصد سال پیش از میلاد مسیح توسط زنون کیتیونی یا سیتیونی شکل می‌گیرد. سیتیون در جنوب قبرس امروزی است که آن زمان جز قلمرو یونان محسوب می‌شد. الان هم بخش جنوبی قبرس یونانی‌نشین هستند. بخش شمالی‌اش هم که دست ترک‌هاست. جناب زنون کیتیونی به آتن می‌رود و در آنجا زیر یک رواق که مثل بیرون چهل‌ستون خودمان در اصفهان است شروع به بسط نظرات خود می‌کند. اگر کسی می‌خواست صحبت‌های آنان را بشنود، می‌گفتند با چه کسانی کار داری؟ آنهایی که در رواق هستند؟ این شد که آنها رواقیون یا رواقیان نام گرفتند.

این مکتب در حدود ۳۰۰ سال پیش از میلاد مسیح شکل می‌گیرد و سه دوره را پشت سر می‌گذارد. دوره اول (متقدم)، دوره میانی و دوره سوم (متاخر). فلسفه‌ای که ما از آن صحبت می‌کنیم عمدتا مربوط به دوره سوم می‌شود که تا دو قرن بعد از میلاد مسیح تداوم می‌یابد. این فلسفه در رم سه نماینده بزرگ دارد. مارکوس اورلیوس، اپیکتتوس و سنکا. کتاب چالش رواقی ملهم از اندیشه‌های همین رواقیان است. در این کتاب کمتر به جمله‌های این بزرگان ارجاع داده می‌شود. اما در عوض مطالب قابل لمس‌تر و کاربردی است. لازم به ذکر است که مکتب رواقی صرفا فلسفه زندگی نیست. آنها در طبیعیات و ریاضیات و حتی در منطق نوآوری‌هایی داشتند؛ یعنی همان جنبه آکادمیک. اما رفته‌رفته یعنی هرچه به دوره میانی و بعد متاخر نزدیک می‌شویم، رنگ و بوی فلسفه زندگی بیشتر به مشام می‌رسد، به‌طوری‌که در فلسفه رواقی رومی تقریبا دیگر طبیعیات و منطق و ریاضیات را نمی‌بینیم ولی تاکید فراوان بر فلسفه زندگی مشاهده می‌شود یعنی جنبه‌های اخلاقی این مکتب پررنگ‌تر می‌شود. مکتب رواقی اگر بخواهم بگویم، یک نحله یا مکتب فلسفی است که تلاش می‌کند tranquility) آتاراکسیا (را برای ما به ارمغان بیاورد. می‌توانیم بگوییم فیلسوفان رواقی روان‌درمانگران دوران باستان بودند. روان‌درمانگران و روانشناسان و روانپزشکان امروزی، هم‌ارز فیلسوفان رواقی و اپیکوریان بودند.

کتاب چالش رواقی دقیقا برای مشکلات و چالش‌‌های مختلفی که وجود دارد راهکار می‌دهد. آیا این برداشت درستی از جایگاه و پروژه این دو کتاب است؟
بله همین‌طور است که می‌فرمایید. فقط مطلبی را تا فراموش نکردم، بگویم. مکتب رواقی‌ و اپیکوری نیامدند جای روانپزشک‌ها را بگیرند. اگر کسی نیاز به درمان داشته باشد، این کتاب‌ها به باور من جای درمان دارویی را نمی‌تواند بگیرد. قرار هم نیست که چنین کاری بکند. می‌توانیم بگوییم فلسفه رواقی پدرجد روانشناسی و روان‌درمانی CBT است. البته خود رواقی‌ها این اصطلاح را به کار نمی‌بردند، اما اگر امروز بودند، می‌گفتند بله درست همین است. یعنی می‌خواهیم با تغییر در نظام باورهای شما احساسات شما را تغییر بدهیم و با تغییر در احساسات شما رفتارهای شما را. بسته به اینکه من چه پیش‌فرض ذهنی داشته باشم نوع هیجاناتی که نسبت به سخن و رفتار شما پیدا می‌کنم متفاوت خواهد شد، در واقع نوع احساسات و هیجاناتی که در من بروز می‌کند ناشی از باورهای من است و همین هیجانات است که به رفتار من شکل می‌دهد. همان مثلث معروف CBT، یعنی باورها، هیجانات و رفتار. بنیان‌گذار CBTدکتر آرون بک است. او اذعان می‌کند که متاثر از مکتب رواقی است. در این شاخه از روان‌درمانگری باور بر این است که اگر نظام باورهای ما تغییر کند، احساسات ما تغییر می‌کند و اگر احساسات و هیجانات ما تغییر ‌کند متعاقبا رفتارمان تغییر می‌کند.

چالش رواقی شیوه مواجهه با مشکلات و موانع زندگی را یادمان می‌دهد و در نهایت ما را به آرامش و استقامت هدایت می‌کند. چالش رواقی یعنی چه؟
این کتاب به هیچ‌وجه ادعایش این نیست که آمده تا معضلات زندگی ما را چنان حل کند که به مقام شامخ انسانیت برسیم! این کتاب به فرد می‌آموزد که چگونه با مشکلات و موانع روزمره زندگی روبرو شود کند آن اصل اساسی که از آن به آتاراکسیا یعنی آرامش یاد کردیم آسیب نبیند. در کتاب چالش رواقی ما با چالش‌های روزمره روبروییم که البته بعضی‌ از آنها می‌تواند جدی باشد، مثل مرگ عزیزان یا طلاق یا خبر یافتن از ابتلا به یک بیماری وخیم. این مهم است که مواجهه عاقلانه با چنین پیشامدهایی چگونه باید باشد.

به نظر می‌رسد اولین قدم در اجرای بصیرت‌‎های فلسفه رواقی این است که بپذیریم زندگی همیشه با مشکلاتی همراه است و این مشکلات، چه بخواهیم و چه نخواهیم، در هر سطحی که باشیم پیش می‌آید. اما بسیاری از افراد تصور می‌کنند آموزه‌های این مکتب بیشتر برای ثروتمندان کاربرد دارد تا مردم عادی.
در تکمیل صحبت‌های‌تان بگویم که فلسفه رواقی فلسفه قشر خاصی از مردم یا جامعه نیست. مارکوس اورلیوس امپراتور روم است، سنکا که مشاور نرون است و از طرفی اپیکتتوس را داریم که یک برده آزادشده است. مخاطب مکتب و آموزه‌های رواقی همه مردم در هر سطح اقتصادی و هر جغرافیایی در کره زمینند. مطلقا برای فرد خاصی نیست. مثال‌هایی که در این کتاب می‌زند قشرهای مختلفی را دربرمی‌گیرد، از مردم کاملا عادی تا بزرگانی مثل استیون‌هاوکینگ. غلط نیست اگر هاوکینگ را یک رواقی بدانیم. همه می‌دانیم که هاوکینگ با یک مشکل بزرگ در زندگی‌اش مواجه می‌شود و بیش از نیمی‌ از زندگی‌اش را در فلج مطلق ‌گذراند و تبدیل به یکی از دانشمندان بزرگ دنیا شد.

مواجهه رواقیان با موانع چگونه است؟
درونمایه اصلی کتاب چیزی است که نویسنده به آن راهبرد آزمون رواقی می‌گوید. در کتاب چالش رواقی ما به عنوان کسی که مکتب رواقی را دنبال می‌کند برای حصول و حفظ آرامش با موانع و مشکلات چنان مواجه می‌شویم که خونسردی و آرامش‌مان را از دست نمی‌دهیم. به تعبیر خود نویسنده setback یعنی موانعی که در زندگی عادی پیش می‌آید. در اینجا منظور مسائل اگزیستانسیالیستی که شاید بعضی افراد در مواقعی خاص از زندگی تجربه می‌کنند، نیست؛ ویلیام اروین ترافیک را مثال می‌زند. تم اصلی کتاب چنانکه گفتم راهبرد آزمون رواقی است. این اصطلاح یعنی چه؟ یعنی ما مشکلات و موانعی که در طول زندگی برای‌مان پیش می‌آید را فرصت تلقی کنیم نه مصیبت. یعنی وقتی مشکلی برای من پیش می‌آید مثلا لوله خانه می‌ترکد یا به خاطر گناه نکرده (یا کرده) فراخوانده می‌شوم، برای حل مساله اقدام کنم و آن‌طورکه در یکی از فصل‌های این کتاب ذکر می‌کند یک مشکل را دوتا نکنم. می‌گوید دو جور می‌توانیم با موانع مواجه شویم؛ یکی اینکه بر سر خودمان بزنیم و ابراز ناراحتی کنیم، دوم اینکه بگوییم این فرصتی است تا من استقامت و بردباری و تاب‌آوری خودم را امتحان کنم. با روش‌هایی که در کتاب می‌خوانیم، موانع را فرصتی تعبیر می‌کنیم برای آبدیده شدن. ممکن است بگویید این خیلی آرمانی است. اما اصلا این‌طور نیست چون راهکار ارایه می‌کند.

اولین چیزی که در مواجهه با مشکلات در ذهن فرد شکل می‌گیرد این است که «چرا من؟» آیا نگاه رواقی برای این سوال هم پاسخی دارد؟
ویلیام اروین همین عبارت را به کار می‌برد. می‌گوید شما ممکن است بگویید چرا من. آیا من مستحق این همه مشکل و مصیبت هستم. او از روانشناسی اصطلاحی را اخذ می‌کند به نام اثر قالب‌بندی. خیلی خلاصه بخواهم بگویم، می‌گوید بسته به اینکه شما رخدادی را چگونه تعبیر و تفسیر کنید، یعنی قالب‌بندی کنید، حالت‌های هیجانی که از آن واقعه می‌گیرید متفاوت می‌شود. این مهم است که در همان چند لحظه اولیه مواجه شدن با مشکل، آن را طوری تفسیر و تعبیر کنیم که اثرات منفی هیجانی به بار نیاورد یا کم به بار آورد. گویی خدایان رواقی این مشکل را در برابر من قرار داده‌اند تا شیوه عملکرد من را بیازمایند. اروین می‌گوید لازم نیست به چنان خدایانی باور داشت، کافی است به عنوان مفهومی کمکی از آنها استفاده کرد.

رواقیان برای روبرو شدن با مشکلاتی که هرکسی در هر مقام و منسب و جایگاهی از آنها نمی‌تواند رها بشود، راهکار ارایه می‌دهند. مکتب رواقی خودِ این خطای ذهنی را که همه‌چیز باید روند خوب، مثبت و بی‌دردسر داشته باشد، به چالش نمی‌کشد؟
به نکته خوبی اشاره کردید. رواقی‌ها چندان هم به واقعیت خوش‌بین نیستند. اتفاقا در این کتاب در جایی نویسنده می‌گوید اگر این مسائل و مشکلات به وجود نیامد، نگران بشوید! ببینید چه خبر است! نکند آنکسی که آن بالا است برای من می‌خواهد سرنوشت بدتری را رقم بزند. تا این حد. آنها به زندگی خطی بدون درد و رنج خوشبین نیستند. اگر این‌طور بود که انقدر تلاش نمی‌کردند برای حصول آرامش راهکار پیدا کنند.

ظاهرا «اثر قالب‌بندی» نقش مهمی در کتاب چالش رواقی دارد، لطفا در این باره توضیح بیشتری بدهید.
بگذارید با مثال توضیح بدهم و چند مدل قالب‌بندی را بگویم. عنوان یکی از قالب‌بندی‌ها «قالب تعهدات رقیب» است و می‌گوید فرض کنید چیزی از کسی تقاضا می‌کنید و انتظار دارید دریغ نکند، اما او دریغ می‌کند. در محیط کار و زندگی زیاد پیش می‌آید. ذهن نیم‌آگاه‌تان در مواجهه با این مشکل به احتمال زیاد سراغ قالب سرزنش می‌رود، می‌گوید این آدم دروغ می‌گوید که نمی‌توانم و امتناع می‌کند. نتیجه اینکه معمولا خشمگین می‌شویم و اقسامی از هیجانات منفی را تجربه می‌کنیم. اما به نحو دیگری هم می‌توانید ناکامی‌تان را قالب‌بندی کنید، جور دیگری می‌توانید تفسیرش کنید، شاید آن شخص در شبکه‌ای از تعهدات گیر افتاده است؛ به این معنا که اگر چیزی را که از او درخواست کردید برآورده کند، نمی‌تواند به کسان دیگری که از قضا سزاوار دریافت آن چیز هستند پاسخ مثبت بدهد. بنابراین می‌توانم بگویم «لابد نتوانسته». لابد اگر می‌توانست این کار را می‌کرد. حتما معذوراتی دارد. این دو قالب‌بندی دو حالت هیجانی متفاوت را در شما ایجاد می‌کند. دو حالت هیجانی متفاوت دو رفتار متفاوت را در شما ایجاد می‌کند. یکی دیگر «قالب بی‌کفایتی» است. مثلا رفتید رستوران و گارسون غذای شما را هم دیر آورده و هم غلط. خب شما عصبانی می‌شوید. اما اگر از قالب بی‌کفایتی استفاده کنید حتی شاید بخندید و خنده‌تان بگیرد.

چالش رواقی در گفت‌وگو با محمد یوسفی

در حالت عادی و زمانی که در وضعیت عاطفی شدیدی نیستیم سخن گفتن از چنین نگاهی ساده است. اما وقتی این درگیری پدید می‌آید آیا واقعا در عمل هم این فرمول جواب می‌دهد؟
کاملا درست است. جوابش این است که ما نباید منتظر بمانیم تا وقتی با آن چالش مواجه شدیم، سراغ قالب برویم. فلسفه رواقی یک فلسفه تمرینی است. باید همیشه تمرین کنیم و یکسری نکات را برای خودمان تکرار کنیم. شما دیدید پشت چراغ قرمز، همین که چراغ سبز می‌شود، پشت سری بوق می‌زند. اینها چیزهای مهمی است. اینها چیزهای کوچکی نیست. همین‌ جور مسائل است که روی هم جمع می‌شود و فضای ناامن روانی برای‌مان فراهم می‌کند. چالش رواقی یعنی همین. این کتاب نیامده ما را به مقام عرفانی و شامخ انسانی عروج دهد؛ بلکه به چالش‌های روزانه ما می‌پردازد. یکی دیگر از تکنیک‌ها قاعده پنج ثانیه است. متاثر از جفرسن. در این روش نسبت به رخدادها بلافاصله واکنش نشان نمی‌دهیم. پنج ثانیه صبر می‌کنیم تا خشم‌مان کمی فروکش کند تا به عواقب واکنش‌های غیرمعقول دچار نشویم. در مواردی که شما خشم‌تان بالاست یا کنترل‌تان سخت است؛ ده ثانیه، بیست ثانیه، سی ثانیه و حتی یک دقیقه صبر ‌کنید بعد پاسخ ‌دهید. تکرار می‌کنم این تکنیک‌ها تمرین می‌خواهد. از موارد کوچک شروع می‌کنیم تا به موارد بزرگ برسیم. در خانه، محیط کار یا دوستان چیزی می‌گویند که عصبانی می‌شوید، پنج ثانیه صبر می‌کنید. این پنج ثانیه افسار از دست ذهن نیم‌هشیار می‌گیرد.

عنوان فرعی کتاب چالش رواقی، «راهنمای فلسفی برای دستیابی به استقامت، آرامش و انعطاف‌پذیری بیشتر» است. این راهنما یک راهنمای عملی و کاربردی است. لطفا درباره اینکه این آرامش و انعطاف‌پذیری چه مختصاتی در اندیشه رواقی دارد توضیحات بیشتری بفرمایید.
در کتاب به مطلبی اشاره می‌شود که خیلی مهم است. یک مانع یا مشکل روزانه پیش می‌آید و ما این یک مشکل را خودمان به دو مشکل تبدیل می‌کنیم. دو تا کردن مشکل خردمندانه نیست. فلسفه رواقی خرد ما را خطاب قرار می‌دهد. راهنمای فلسفی برای خردمندان است. یعنی عاقلانه نیست که من یک مشکل را دو تا بکنم. مثلا می‌روم دکتر و به من می‌گوید شما باید دندانت جراحی شود. این یک مشکل است در روند معمول زندگی من. من دوتایش می‌کنم. می‌نشینم غصه می‌خورم: چرا این اتفاق افتاد. حالا چه دردی را باید تحمل کنم. هیچ کدام‌مان از خوابیدن بر تخت دندانپزشکی خوش‌مان نمی‌آید. به هزینه‌ای که باید بدهیم فکر می‌کنیم که حالا پولش را از کجا بیاورم. منکر هزینه‌ای که باید بکنیم، نیستم ولی مشکل را نباید دوتا کرد. درباره مشکل فکر کنید اما پیرامون مشکل فکر نکنید. به خاطر اینکه تفکرات پیرامونی هیچ راه‌حلی برای خود مساله به دست نمی‌دهند. می‌توانید فکر کنید چطور از شرکت بیمه هزینه دندانپزشکی را بگیرید. این خیلی عاقلانه است و اثر هیجانی ندارد. اما اگر به این فکر کنید که چه دردی باید بکشید، قطعا دچار هیجانات منفی می‌شوید. به احتمال زیاد به خاطر بی‌حسی‌ شاید اصلا دردی احساس نکنید. نویسنده می‌گوید از این مشکلات ثانویه بیشتر آسیب می‌بینیم تا مشکل اصلی. فصلی با عنوان «چالش دیگرتان با مشکلات» به این مساله ارتباط دارد.

آیا مکتب رواقی فقط به راهکارهایی می‌پردازد یا به سراغ ریشه مشکلات هم می‌رود؟
راهکار می‌دهد. این مکتب می‌خواهد ریشه مشکلات را بزند. البته نه همه مشکلات ما را. آن دسته‌ای که به نظام فکری ما وابسته است. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که موانع و مشکلات زیادی در آنهاست. اینکه اینها از کجا سروکله‌شان پیدا می‌شود، بحث دیگری است. آدم عاقل حتی برای تغییر جهان، به آرامش نیاز دارد. اینکه بپذیریم از مشکلات گزیری نیست و خواه ناخواه با انواع‌شان روبرو می‌شویم، اول قدم برای رفع آنهاست.

در مواجهه با مسائلی همچون خشمگین شد در برابر ناعدالتی چطور؟ آیا در چنین دقیقه‌ای هم باید آرام بود؟
اروین به همین مساله خشم در جایی از کتاب اشاره می‌کند. مارتین لوترکینگ و گاندی را مثال می‌زند. آیا آنها خشمگین بودند؟ اگر خشمگین می‌شدند کنشگری اجتماعی‌شان موثر واقع می‌شد؟ اگر شما برای مقابله با هر چیزی مثلا ناعدالتی آرامش داشته باشید بهتر نتیجه می‌گیرید یا اگر آکنده از هیجانات منفی باشید؟ خرد چه می‌گوید؟ ما قطعا از بی‌عدالتی ناراحت می‌شویم. تمام صحبت این است که این هیجان منفی را تقلیل دهیم و دست به کنش‌های موثر بزنیم. فلسفه رواقی هیچ‌وقت نمی‌گوید نسبت به بی‌عدالتی بی‌تفاوت باش. پذیرش هم به این معنا نیست. نباید از رواقیان برداشت غلط کرد و گفت بنا به نظر رواقیان زندگیت را همان‌طورکه هست، بپذیر! اندیشه‌های رواقی در پی برقراری آرامش در زندگی ماست.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...