نسبت اخلاق با هنر و ادبیات مدرن | الف


فارسی‌زبانان آشنایی با میلان کوندرا را مدیون احمد میرعلایی هستند. در سال ۱۳۵۸ میرعلایی با خواندن داستانی از کوندرا در مجله نیویورکر با او و آثارش آشنا شد. اندک زمانی بعد داستانی از این نویسنده به فارسی برگرداند که در نشریه کتاب جمعه (۱۳۵۹) منتشر شد. چند سال بعد همین داستان (کلاه کلمنتیس) به همراه چند نوشته دیگر از کوندرا و یک گفتگو با او دستمایه کتابی شد به همین نام که در سال ۱۳۶۴ توسط نشر دماوند منتشر شد. ناشری که در اوایل دهه شصت چند کتاب ارزشمند منتشر کرد و بعد هم چراغش خاموش شد.

مواجهه» [Encounter میلان کوندرا

آنچه میرعلایی در قالب کتاب کلاه کلمنتیس به چاپ سپرد به نیت آشنا سازی مخاطب با سبک و تنوع آثار نویسنده‌ای بود که کارش را با دیگر نویسندگان آن روزگار متفاوت یافته بود و گمان می‌کرد از مهم‌ترین نویسندگان ادبیات در سال‌های بعد خواهد شد. پیش‌بینی میرعلایی درست از کار درآمد و آثار کوندرا با اینکه اغلب با جرح و تعدیل‌های فراوان در ایران منتشر شدند، به مذاق مخاطب فارسی‌زبان خوش‌آمد و به یکی از پرمخاطب‌ترین نویسندگان نزد علاقه‌مندان ادبیات داستانی در ایران بدل شد. به‌خصوص بعد از انتشار مهم‌ترین اثر میلان کوندرا با عنوان بارهستی در ایران ترجمه و منتشر شد.

درباره چرایی محبوبیت آثار کوندرا دلایل گوناگونی را می‌توان برشمرد که شاید مهم‌ترین آن توجهی ست که همواره کوندرا به جنبه‌های درونی انسان معاصر آن‌هم به شکلی جهان‌شمول داشته است. مایه‌های عاشقانه، لحن پراحساس و آمیخته به مفاهیم نه چندان دشوار فلسفی در بیان روابط انسانی (به خصوص میان زن و مرد) از جذابیت های عمده آثار او محسوب می‌شود. علاوه بر آثار داستانی کوندرا چهارکتاب غیرداستانی دارد که دربرگیرنده مجموعه مقالات او هستند.

«هنر رمان»، «وصایای تحریف‌شده» و «پرده» سه کتابی هستند که شامل مجموعه مقالات میلان کوندرا می‌شود و با انتشار «مواجهه» [Encounter] با ترجمه فروغ پوریاوری چهارمین کتاب از این مجموعه نیز به علاقه‌مندان پرشماراین نویسنده ارائه‌شده است.

میلان کوندرا همان‌قدر که داستان‌نویس خوبی‌ست مقاله‌نویس خوبی هم هست، البته زمانی که سر کیف باشد و برای این کار وقت و مایه بگذارد، در غیر این صورت حاصل کار او می‌تواند تنها به‌واسطه یدک کشیدن نام میلان کوندرا توجه برانگیز بوده و از جنبه علمی درخور اعتنایی بهره‌مند نباشد. این دقیقاً همان شرایطی است که مقاله‌های گردآوری‌شده در کتاب مواجهه از آن برخوردار است و فاصله کیفی بین پاره‌ای از مقالات منتشر شده در این کتاب بسیار زیاد است. البته این مهم تا اندازه‌ای هم حاصل دلایل نوشته شدن این مقالات نیز هست. برای نمونه نمی‌توان انتظار داشت که نوشته ای کوتاه که برای بیان خاطره در سال‌های دور نوشته شده با مقاله‌ای مفصل با بن‌مایه‌های فلسفی و هنری که درباره فرانسیس بیکن (مقاله آخر همین کتاب) نوشته شده، به لحاظ کیفی در یک سطح باشد.

برخی این کتاب را مواجهه‌ای آزاد با هنر، ادبیات و اخلاق دانسته‌اند توصیفی که چندان هم بی‌ربط نیست چراکه میلان کوندرا در مقالات این کتاب به جستجوی ارتباط میان هنر مدرن و اخلاق پرداخته است.
اهمیت این نوع نگاه ازآن‌روست که امر خلاقی در دنیای امروز یکی از دغدغه‌های جدی آثار کوندرا نیز محسوب می‌شود. ایده‌ای که نقطه عزیمت بحث‌های جدی فلسفی کوندرا در آثار داستانی اوست.

ژرف یابی های وجودی، لیست‌های سیاه، رویای میراث کامل شمال، زیبا چون مواجهه‌ای چندگانه، جای دیگر، اولین عشق من،از یاد بردن شوئنبرگ، پوست: رمان بی‌زمان مالاپارته و حرکت وحشیانه نقاش: درباره فرانسیس بیکن. عناوین بخش‌های ۹گانه این کتاب را تشکیل می‌دهند. هر بخش از کتاب مواجهه از چند مقاله تشکیل‌شده است. مقالات هر بخش با اینکه برحسب موضوع و تم نزدیکی‌هایی به هم دارند اما از تنوع موضوعی زیادی برخوردارند که اتفاقا یکی از جذابیت‌های اصلی این کتاب نیز به شمار می‌رود. در این کتاب کوندرا از موسیقی گرفته تا نقاشی، سینما و به‌خصوص ادبیات سخن گفته است.

در میان مقالات کتاب دو نوشته که یکی به آناتول فرانس نویسنده به‌نام فرانسوی و دیگری به «لئوش یاناچک» موسیقی‌دان پرداخته از بهترین مقالات کتاب هستند؛ چراکه در کنار لحن عاطفی و پراحساس کوندرا از جنبه‌های تحلیلی ارزشمندی نیز برخوردارند. این درحالی ست که در پاره‌ای از مقالات کتاب کوندرا با بسنده کردن به بیانی احساسی از جنبه نقادانه و یا علمی دور شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...