اخلاق از زاویه‌ای دیگر | الف


کسی نمی‌تواند منکر شود که امروزه جامعه ما از گسترش نابسامانی‌های اخلاقی به‌شدت رنج می‌برد. این امر البته علل و عوامل گوناگونی دارد اما بی‌شک یکی از آن علل نبود تفکر اخلاقی در افراد جامعه است. اخلاق اولاً و بالذات عمل و رفتار نیست بلکه در اصل یک نحوه درک و فهم امور و پدیده‌ها است. به عبارت دیگر اخلاق یعنی تفکر اخلاقی و در شرایطی بالاتر نگاه اخلاقی.

کاوش در مبانی اخلاق دیوید هیوم [David Hume] پژوهشی در اصول اخلاق» [An Enquiry Concerning the Principles of Morals]

در بالاترین حد نیز اخلاق نحوه وجود شخص انسان می‌شود. درهرصورت وضعیت فعلی ما اقتضا می‌کند که به اخلاق اهمیت بدهیم و به آن جدی بیندیشیم، چراکه اخلاق بدون فهم و تفکر منجمد می‌شود و حیات خود را از دست می‌دهد. در چنین شرایطی کاملاً محتمل است که عمل اخلاقی –هرچند ناشی از حسن نیت باشد- مشکل‌ساز شود و خساراتی جبران‌ناپذیر به بار آورد. به همین دلیل تفکر فلسفی در مورد اخلاق یکی از نیازهای جدی فضای فرهنگی جامعه ما است. اضافه بر این نیاز اجتماعی خود اخلاق موضوعی بسیار زیبا و جذاب است و پرداختن به آن برای هرکسی می‌تواند بسیار جالب باشد.

از طرف دیگر خواندن آثار فلسفی نیز بسیار جالب و جذاب است اما خواندن آثاری که خود فیلسوفان نوشته‌اند حلاوت و حرارت دیگری دارد. ویژه آن که فیلسوف دیوید هیوم [David Hume] (۱۷۱۱-۱۷۷۶) باشد؛ نویسنده‌ای بزرگ با قلمی روان و نثری درخشان. دیوید هیوم به‌قدری خوب و زیبا می‌نوشت که فیلسوف بزرگی چون کانت در مورد او گفته است: «در نویسندگی هر کس از این موهبت برخوردار نیست که بتواند مانند دیوید هیوم نکته‌سنجی را با دلپسندی یکجا جمع کند.» او آرزو می‌کند که ای‌کاش قلم هیوم را داشت و می‌توانست همانند او متن فلسفی بنویسد. نثر زیبای هیوم در کتاب کاوش در مبانی اخلاق نیز کاملاً می‌درخشد.

ترجمه تحت‌اللفظی عنوان انگلیسی کتاب «پژوهشی در اصول اخلاق» [An Enquiry Concerning the Principles of Morals] است. اما منظور هیوم از اصول همان مبانی و بنیادهای اخلاق است. لذا این کتاب یک رساله اخلاقی نیست بلکه یک اثر فلسفی در مورد اخلاق است که امروزه در حوزه فلسفه اخلاق جای می‌گیرد. پرسش اصلی هیوم نیز این است که بد و خوب ارزشی و اخلاقی به چه چیزی وابسته است و چگونه می‌توان به‌خوبی و بدی امور پی برد؟ البته از آنجایی که هیوم در فلسفه متعلق به حوزه تجربه‌گرایی است فلسفه اخلاق او نیز کاملاً همین رنگ و بو را دارد و با فلسفه اخلاق متعارف که کاملاً عقل‌گرایانه، استدلالی و منطقی است تفاوت زیادی می کند. با اینکه هیوم به خاطر دیدگاه‌های معرفت‌شناختی و تجربه‌گرایی‌اش مشهور است و دستاورد اصلی او را در همین زمینه می‌دانند اما خود او همین کتاب را بهترین اثر خود می‌داند و تمام فلسفه و روش خود را برای رسیدن به مباحث اخلاقی به کار می‌گیرد. او مباحث اخلاقی خویش را کاربرد نظریات و روش خود می‌داند و می‌توان گفت این مباحث نوعی فلسفه تجربه‌گرایی کاربردی است.

این کتاب به مبادی و ریشه‌های اخلاق می‌پردازد و با روش تجربه‌گرایانه آن‌ها را واکاوی می‌کند و نه با روش استدلال و استنتاج عقلی محض. از همین روی به شواهد تجربی و مثال‌ها و موردهای محسوس و ملموس زیادی می‌پردازد. او در گرفتن نتایج اخلاقی از ذکر موارد تاریخی و داستان‌های واقعی نیز غافل نمانده است.

ناگفته نماند که ممکن است برخی گمان کنند هیوم به دلیل تجربه‌گرا بودن و اینکه منکر هرگونه متافیزیک و امر متعالی و الوهی بوده و گونه‌ای الحاد در او دیده می‌شود، از جهت اخلاقی نیز باید به نوعی اخلاقی مبتذل و سودانگار و غیرخیرخواهانه گرایش داشته باشد. اما این پندار سخت اشتباه بوده و حقیقت امر کاملاً عکس این تلقی است. هیوم در اخلاق کاملاً مخالف سودانگاری و لذت‌پرستی از نوع مبتذل آن است. او برای فضایل و خیرخواهی ارزش بسیار بالایی قائل است. اساساً او به‌شدت مخالف این دیدگاه است که انسان جز خود و منافع خود به هیچ‌چیز دیگری توجه نکند. این سخن او در فصل دوم همین کتاب به‌خوبی نگاه اخلاقی او را نشان می‌دهد: «هیچ خصلتی بیش از نیکوکاری و انسان‌دوستی، رفاقت و حق‌شناسی، داشتن تأثر طبیعی و روح جمعی، یا هر آنچه از همدلی مشفقانه با دیگران مایه می‌گیرد و نیز دغدغه‌های کریمانه در حق همنوعان، مستحق تصویب و حسن ظن آدمی نیست. این کیفیات، هر جا به چشم آیند، به هر نحوی خود را به هر بیننده‌ای منتقل می‌کنند و در خاطر او احساس مطبوع و مهرورزانه‌ای را برمی‌انگیزند.»

کتاب علاوه بر مقدمه مترجم شامل نه فصل و پنج ضمیمه است. مقدمه سی‌صفحه‌ای مترجم توضیحات بسیار مفید و روشنگری دارد با عناوین چهارگانه: درباره موضوع، نویسنده، کتاب و ترجمه آن. موضوع اصلی فصل اول این است که کاوش در مبانی اخلاق نیازمند روش تجربی است. فصل دوم اختصاص به بحث از فایده‌مندی فضیلت اساسی خیرخواهی دارد. در فصل سوم در مورد عدالت این بحث شکل می‌گیرد که ارزش آن کاملاً وابسته به فایده آن برای نظم و رفاه و رشد جامعه است. درباره این که اهمیت و اعتبار دولت، قواعد سیاسی و اجتماعی همچون قوانین ازدواج و جنگ کاملاً در گرو فایده آن‌ها برای جامعه است، در فصل چهارم بحث می شود. هیوم در فصل پنجم این نظریه را رد می‌کند که اخلاق فقط ریشه در تربیت و فرهنگ داشته و کاملاً ساخته دست انسان و نظام‌های سیاسی برای ایجاد نظم اجتماعی است. او تأکید می‌کند که اخلاق ریشه در فایده‌مندی دارد. در ادامه نظریه خودخواهی محض را رد و تصریح می‌کند که انسان‌دوستی در انسان فطری است و کاملاً اصالت دارد و به‌هیچ‌وجه قابل تحویل و ارجاع به خودخواهی نیست.

در فصل ششم از خصلت‌ها و اوصافی بحث می‌شود که برای دارنده آن‌ها خوب یا بد است و علت این خوبی و بدی نیز چیزی جز مفید و مضر بودن آن‌ها برای صاحبشان نیست. در این فصل خصلت‌های زیادی مورد تحلیل‌های جالب قرار می‌گیرند؛ برای مثال می‌توان این موارد را نام برد: احتیاط، سخت‌کوشی، صرفه‌جویی، عقلانیت، میانه‌روی، متانت، ثَبات قدم، عاقبت‌اندیشی، رازداری، نظم، حضور ذهن، زیبایی، خوش‌اندامی، پولداری و... . در فصل هفتم خصایلی مایه بحثند که بی‌واسطه برای صاحبشان دلپذیر هستند و باواسطه برای دیگران؛ صفاتی چون گشاده‌رویی، بزرگ‌منشی، شجاعت، آرامش خاطر، قناعت و... . به عقیده او اگرچه فایده‌مندی مبنای اصلی داوری اخلاقی ما است، اما خود دلپذیر بودن کاری یا حالتی نیز می‌تواند بدون توجه به فایده آن مطبوع و پسندیده باشد. در فصل هشتم بحث از اوصافی است که وقتی در کسی دیده شوند، بدون توجه به هرگونه منافعی برای مشاهده‌گران دلاویز و دلپذیر هستند؛ چون ادب، احترام، تواضع، شوخ‌طبعی، نکته‌دانی، خوش‌رفتاری، حرف‌شنو بودن، فروتنی در عین عزت‌نفس و پاکیزگی.

فصل نهم نیز نتیجه‌گیری از مباحث فصول پیشین است. تا اینجا اصل کتاب تمام می‌شود اما در ادامه چند مورد به‌عنوان پیوست وجود دارد. در پیوست اول درباره احساس اخلاقی بحث می‌شود. پیوست دوم درباره خوددوستی است و سوم مباحثی تکمیلی درباره عدالت. پیوست چهارم به چند مورد از مجادلات لفظی در باب مباحث اخلاقی اشاره می‌کند و پایان‌بخش کتاب نیز یک گفتگوی بسیار جالب و جذاب میان دو نفر در باب اخلاق و مسائل آن است که هیوم نظریات خود و دیگران را از زبان آن‌ها مطرح می‌کند.

مترجم فاضل این اثر [مرتضی مردیها] علاوه بر تسلط بر آراء و اندیشه‌های هیوم، خود نیز گرایش و تعلق‌خاطری به جریان تجربه‌گرایی دارند و این باعث می‌شود که برگردان بهتری از اصل کتاب صورت گیرد. پیش از این دو ترجمه دیگر از این کتاب صورت گرفته است. اما این ترجمه جدید غیر از زیبایی صوری و مرغوبیت چاپ و کاغذ مزیت‌های دیگری نیز دارد. یکی اینکه مترجم محترم در سراسر ترجمه هر جا لازم دیده‌اند مطالبی را در جهت توضیح و تبیین بهتر مطلب به متن کتاب اضافه کرده‌اند. دوم اینکه چندین پیوست مختلف در چندین موضوع گوناگون به کتاب ضمیمه شده است که در ترجمه‌های دیگر دیده نمی‌شود. هرچند این کتاب یکی از آثار بسیار سترگ در عرصه فلسفه، به‌خصوص فلسفه اخلاق است اما به‌دلیل سبک نوشتن هیوم برای همگان قابل‌استفاده است. هر چه خواننده با مایه بیشتری به سراغ این متن برود، توشه بهتری به‌دست خواهد آورد و هر کسی به‌قدر ظرف خود از این خرمن خوشه خواهد چید. این دو قطعه کوتاه از کتاب می‌تواند پایان خوبی برای معرفی آن باشد:

۱- آیا نیازی هست که محسنات سخت‌کوشی را برشماریم و مزایای آن را برای دستیابی به قدرت و ثروت یا در بروز آنچه اقبال مساعد در این جهان می‌نامیم، بستاییم؟ بر طبق حکایت، مشهور است که لاک‌پشت، بر اثر پشتکار، در مسابقه دو از خرگوش، که بسیار چالاک‌تر از او است، می‌برد. زندگی یک انسان، اگر چنان‌که باید و شاید تمشیت شود، به زمین حاصلخیزی می‌ماند که مساحت اندکی از آن مایحتاج زندگی را تولید می‌کند، بیش از مقداری که زمینی پهناور و حتی غنی، وقتی که با علف‌های هرز و خار پوشیده شده باشد، به بار می‌آورد.

۲- چه کسی سقراط را نمی‌ستاید؟ طمأنینه و رضایتمندی مدام او را، در میان آن همه فقر و آزار خانگی؟ طرد قاطع او در باب ثروت، و همت بلند او در مواظبت از آزادی راستینش، هنگامی که دست رد به تمامی کارسازی‌های دوستان و شاگردانش برای فرار از زندان زد، و نیز وقتی از وابستگی زیر دین کسی بودن می‌پرهیخت؟ اپیکتتوس حتی دری بر کلبه کوچک خود نداشت، و به همین سبب چراغ فلزی خود را، که تنها اسباب قابل دزدیده‌شدنش بود، از کف داد. اما برای ناامیدکردن دزدان در آینده آن را با یک اجاق گلی جایگزین کرد که با خیال راحت برای همیشه مالک آن مانَد.


پی‌نوشت:
راسل شرحی خواندنی از اندیشه‌های هیوم در این اثر خود آورده است: برتراند راسل، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه: نجف دریابندری، تهران: نشر پرواز
برای آشنایی مختصر و اجمالی اما دقیق از آراء و نظریات هیوم این کتاب را ببینید: امیل بریه، تاریخ فلسفه قرن هجدهم، ترجمه: اسماعیل سعادت، تهران، انتشارات هرمس
کاپلستون در مورد همه ابعاد فلسفه هیوم شرح و تفسیری بسیار خوب و جامع و مفصل آورده است: فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، جلد ۵، ترجمه: امیر جلال‌الدین اعلم، تهران، انتشارات سروش و علمی و فرهنگی

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...