کتاب «مرکز فرماندهی خلیج‌فارس» [Persian gulf command] اثر اشلی جکسون [Ashley Jackson] با ترجمه محمدآقاجری به تازگی از سوی نشر ترجمه بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه راهی بازار نشر شد.

مرکز فرماندهی خلیج‌فارس» [Persian gulf command] اثر اشلی جکسون [Ashley Jackson]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، این کتاب قبلا با ترجمه حسن جزایری نیز به چاپ رسیده است.

اشلی جکسون متولد 1971، استاد تاریخ دپارتمان مطالعات دفاعی در کالج کینگ لندن و یکی از اعضای میهمان در کالج کلوگ دانشگاه آکسفورد است. جکسون متخصص تاریخ امپراتوری انگلیس است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «انگلیسی‌ها از قدرت‌گیری رضاشاه پشتیبانی کرده بودند، اما گرایش‌های ملی‌گرایانه و تمرکزگرای او مایه زیان برای نفوذ فوق‌العاده انگلیس در کشور بود که شامل سیطره بر صنعت نفت ایران و درآمدهای آن می‌شد. همان‌گونه که در گزارشی به وزارت امور خارجه به اختصار توضیح داده شد، شاه جدید از آغاز سلطنت خود از «دولت پادشاهی انگلیس نفرت داشته است.»

به دستور شاه، بانک شاهی ایران که در اختیار و مدیریت انگلیس بود، قدرت خود را به‌عنوان بانک حکومتی از دست داد و ایستگاه‌های بارگیری زغال سنگ نیروی دریایی سلطنتی در جزیره‌های هنگام و قشم بسته شدند و خط تلگراف هند و اروپا در تشکیلات تلگراف ایران ادغام شد و مسیرهای هواپیمایی انگلیس از سمت ایرانی خلیج فارس به سمت عربی آن تغییر داده شد و امتیاز نفتی شرکت نفت ایران و انگلیس به سود ایران تغییر کرد و همه این اقدامات، به گفته کلارمونت اسکرین، یکی از اعضای کنسولگری انگلیس، «به ضعف فزاینده نفوذ و حیثیت انگلیس انجامید.» با وجود همه اینها، در آستانه جنگ دوم جهانی، انگلیس عاملی نیرومند در امور ایران بود و رفتاری را در پیش گرفته بود که در جنوب ایران تقریباً همانند نیمه‌مستعمره بود. انگلیس با تکیه بر نفوذ سیاسی و اقتصادی به‌جای حضور نظامی، در جهت حفظ منافع حیاتی‌اش برای ایران، چرب زبانی و زبان بازی می‌کرد.»

کتاب «مرکز فرماندهی خلیج فارس» نوشه اشلی جکسون ترجمه محمد آقاجری در 600 صفحه به بهای 210هزار تومان توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه روی پیشخان کتابفروشی‌هاست.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...