«رو به باد می‌رفتم» برگزیده داستان‌های سیدمحمدسادات اخوی به انتخاب زهرا ابراهیم‌پور و توسط انتشارات سوره مهر به بازار کتاب آمد.

رو به باد می‌رفتم سیدمحمدسادات اخوی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، «رو به باد می‌رفتم» شامل ۲۵ داستان کوتاه است که در طول ۳۰ سال از ۱۳۶۸ تا ۱۳۹۸ نوشته شده‌اند.

«گلدسته‌‏ها و بهشت»، «زخم چنار بی‏بی‏جان»، «سکانس آخر»، «راز گربه»، «برّاق»، «گِردهای شیشه‏‌ای»، «هشتِ شب»، «قطار دور»، «مسافر»، «سرو و بید»، «رازهای برفی»، «کیسه سهم غزل»، «گندم‌‏های سبز و قرمز»، «کدخدا جوجه نیست»، «از قاب پنجره»، «یاس‏‌های زرد چشم‌‏آبی»، «آبی، شبنم، دریا»، «سایه و راز باران»، «نی در آینه»، «به جان پرستو»، «مورچه»، «لعنتی»، «زنه»، «کت ‏بلند»، «دلِ آدم سیب است»، «مورچه» و «لعنتی» عنوان‌های داستان‌های این مجموعه هستند.

سیدمحمد سادات اخوی در مقدمه کتاب نوشته‌است: «اگر قرار شود از سه دهه داستان‏نویسیِ پر از وسواسی که پشت سر گذاشته‏‌ای داستان‏‌هایی را دست‏چین و منتشر کنی، باید به چندین ملاحظه فکر کنی که جایزه‏ گرفتن و فلان و بهمانش بی‌‏اهمیت‌‏ترین ملاحظه خواهد شد. یاد کسانی که شاگردشان بوده‌‏ای می‌‏افتی و دلت شور خواهد زد که اگر کتاب را بخوانند و ببینند، به اندازه کافی خشنود خواهند شد؟! و از میان آنان، یاد زنده‌‏یاد قیصر امین‌‏پور می‌‏افتی که دست‌‏کم نیمی از داستان‏‌های کتاب به اشاره و دقت نظر آن عزیز اصلاح و منتشر شده بودند. یاد نخستین استاد داستان ‏نویسی‏‌ات، فریدون عموزاده خلیلی، می‌‏افتی که در نوجوانی و خامیِ نویسندگی، نخستین اصول را صبورانه به تو آموخت و با اینکه بسیار از نویسندگان دیگر آموخته‌‏ای به یادت می‏‏‌آید که‏ مدیون آثار مکتوب زنده‌‏یاد محسن سلیمانی و آموزگاریِ استاد سیدمهدی شجاعی بوده‌‏ای. پس لازم است‏ در نهایت فروتنی‏ این اثر ناچیز را به آنانی تقدیم کنی که حق استادی‏‌شان به گردن توست.

در بخشی از داستان «کیسه سهم غزل» می‌خوانیم: « تا آنجا که رفته بودم، بقیه‌‏اش یک ‏ذره گِل‏‌وشُل بود و زیادِ زیادش یک‏‌ذره گل می‏چسبید به کفشم. خب طوری که نمی‌‏شد. می‌‏رسیدم خانه، می‌‏رفتم سر حوض و جفت کفش‏‌ها را می‏‌زدم توی پاشویه حوض.بعدش هم، قبل از اینکه ننه‏ه با مشت‏ بکوبد توی سینه‌‏اش و داد بزند: «آخ که داغت رو ببینم! همین ظهر شسته بودمش...» خیز برمی‏داشتم و می‏رفتم توی اتاق انباری...»

................ هر روز با کتاب ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...