هر کس دنبال داستان خودش است | اعتماد


کتاب «از سه‌راه آذری تا منهتن» [اثر رضا قاسمی] مجموعه‌ای از 6 داستان کوتاه به نام‌های «هیس»، «شاخ آفریقا»، «پفک‌های خاکستری»، «از سه‌راه آذری تا منهتن»، «استنبولی با ماست می‌چسبه» و «ماریا هنوز گریه می‌کند» است که انتشارات نگاه، آن را اردیبهشت ‌ماه 98 منتشر کرده است. اگر‌چه هر‌ یک از داستان‌های این مجموعه به ‌لحاظ مضمون و محتوا به‌ خودی‌ خود کامل هستند و معنای‌شان را مستقل از داستان‌های دیگر به مخاطب منتقل می‌کنند، به دلیل وجود شخصیت‌های مشترک در تمام آنها، می‌توان این کتاب را مجموعه‌ای از داستان‌های به‌هم ‌پیوسته دانست. کتاب روایتگر ماجراهای زندگی نویسنده‌ای به نام «رضا نویسا» است.

رضا قاسمی از سه‌راه آذری تا منهتن

زبان روایت قاسمی در این‌ کتاب به‌طور ‌کلی طنز است؛ طنزی که در بعضی داستان‌ها -باتوجه به فضای داستان- مورد تاکید بیشتری قرار گرفته، اما تنها در حد بازی‌های زبانی باقی مانده و از لایه سطحی آن فراتر نرفته است. بخش زیادی از داستان‌ها با توصیف جزییات پیش می‌رود. داستان‌های این مجموعه با زاویه‌ دید اول‌شخص روایت می‌شوند. راوی و شخصیت‌ محوری تمام داستان‌ها -به‌جز داستان «استنبولی با ماست می‌چسبه»- رضا نویسا است. در «استنبولی...»، رضا نویسا از دید همسرش و با نگاهی زنانه روایت می‌شود.

در طول کتاب، روایت ‌اصلی با روایتی که نویسا در داستان‌هایش می‌نویسد گره می‌خورد. او بیش ‌از‌ اندازه درگیر داستان‌ها و شخصیت‌های مخلوق خود شده و همواره از داستان‌هایش می‌گوید. نویسا دایما درگیر پروسه نوشتن، خلق شخصیت‌های داستان‌هایش، گرفتن مجوز، فروش کتاب‌ها و... است. نوعی درماندگی، ملال و نا‌امیدی در لحن‌ او دیده می‌شود و تک‌گویی‌های درونی‌اش در طول کتاب این ظن را در خواننده به‌وجود می‌آورد که گویی باور دارد همه این مسائل را باید خودش به‌تنهایی حل کند.

رضا نویسا در داستان «از سه‌راه آذری تا منهتن» به دیدار دوستی قدیمی رفته و از اوضاع و احوال آشفته زندگی مشترکش با او درد‌دل می‌کند. «زنم، به همه عالم گفته با خیلی‌ها رابطه دارم و چندتا زن یواشکی هم گرفتم. هجده ساله؛ حتی یک بارم نتونسته سر از این راز در‌بیاره.» بعد از صحبت از گذشته و دوستان مشترک و داستان‌های در حال نگارش، راوی اعتراف می‌کند: «زنم فهمیده که با بعضی از زن‌های داستان‌هایم عشق‌بازی می‌کنم. گناه من این است که شب‌ها تا دیروقت، تا ساعت‌ها بعد از آنکه کرکره‌ی چشمان همسرم پایین کشیده شده و از این رویا به آن رویا می‌رود، در کوچه‌پس‌کوچه‌های تنگ و تاریک داستان‌هایم از این کوچه به آن کوچه، از این کافه به آن کافه می‌روم تا با یکی مثل خودم همنشین شوم.» اگرچه ایده خیانت یک نویسنده به همسرش (آن هم با شخصیت‌هایی که خود خلق کرده) ایده جدیدی نیست، اما هنوز هم پتانسیل روایی زیادی برای داستان‌پردازی دارد. بی‌انگیزگی و از ‌دست ‌رفتن رویا‌ها و ناامیدی نیز از دیگر مسائلی هستند که شخصیت محوری در این داستان با آنها دست و پنجه نرم می‌کند.

در داستان «هیس»، نویسا برای ترخیص پدرش -که مدت‌هاست دچار فراموشی شده- به بیمارستان می‌رود. او و پرسنل بیمارستان متوجه می‌شوند که پدر در اتاقش نیست. نویسنده در این داستان، بیشتر از دیگر‌ داستان‌ها سعی کرده‌ از طنز کلامی و ساختن توصیف‌ها و تشبیه‌های غیر‌متعارف استفاده کند. قاسمی اینجا به‌ نوعی به عملکرد سیستم درمانی انتقاد کرده و عدم همکاری پرسنل بیمارستان و بی‌مسوولیتی آنها را با بیانی طنز به تصویر در‌می‌آورد. «فکر می‌کنم حتما یکی را برای مردن آورده‌اند. نعره می‌کشم. دوربین‌‌ها نگاهم می‌کنند. صد‌تا مدیر، صدتا نگهبان با شکم و لپ‌های گنده. صدتا پرستار چاق لپ‌گلی، همه آنها که آمده‌اند تا نمیرند یا گم نشوند، نگاهم می‌کنند و می‌ترسند!»

قاسمی در این کتاب با به تصویر کشیدن فضاهای آپارتمانی و توصیف فرهنگ و مشکلات آن، برای نزدیک ‌شدن به ادبیات شهری تلاش کرده، اما این اقدامات از مرحله ایده فراتر نرفته است. بدیهی است که صرف ارایه توصیف‌هایی سطحی از زندگی آپارتمانی نمی‌تواند متنی را به مفهوم حقیقی ادبیات شهری نزدیک کند. نویسنده همچنین تلاش کرده مسائل اجتماعی، شهری و روابط انسانی را با نگاه انتقادی و آمیخته به طنز خود بیان کند. این نگاه انتقادی در تمام موضوعات مطرح‌شده در کتاب، از قبیل فرهنگ کتابخوانی، پروسه نوشتن تا فروش کتاب، آپارتمان‌نشینی، روابط اداری ادارات و بیمارستان‌ها، روابط دوستان و همسایگان و... دیده می‌شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...