کتاب «راسته آهنگرها» خاطرات خودنوشت محمدحسین شمشیرگرزاده توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد.

راسته آهنگرها

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، کتاب «راسته آهنگرها» خاطرات خودنوشت محمدحسین شمشیرگرزاده، با شمارگان ۱۲۵۰ نسخه و در ۴۹۵ صفحه توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد. این کتاب روایتی صادقانه از شروع حیات و حرکت اجتماعی یک جوان دزفولی در مسیر رسیدن به زمان اعزام به خدمت سربازی در ماه‌های آغازین تهاجم ارتش بعثی به خوزستان است. صاحب خاطرات در سال‌های میانسالی با رجوع به یادداشت‌های چند دهه پس از پایان جنگ تحمیلی و دوران جنگ تحمیلی، ضمن توجه دقیق به جزئیات و مستندات وقایع، به روایت خاطرات دوران کودکی، نوجوانی، خدمت نظام وظیفه، رزم و ایثارگری در راه باورهای اعتقادی و آرمان‌های نسل جوان برآمده از انقلاب اسلامی در دهه شصت پرداخته است.

این کتاب نوشته‌های سربازی است که مسیر زندگی خود را در خدمت مقدس سربازی پیدا کرد و به این جمله که از قدیم الایام بر سرِ زبان‌ها جاری بود مهر تأیید زد، «برو خدمت تا آدم بشی! …» جنگ در نفس خود زشت و پلید و نامرد است. اما جنگ ما زیبا و دوست داشتنی بود. اصلاً ما اهل جنگ نبودیم. ما حتی دل کشتن یک گنجشک را هم نداشتیم. فرهنگ ما فرهنگ مسالمت و نوع دوستی است. جنگ بر ما که تازه تمرین آزادی می‌کردیم تحمیل شد. ما جنگ نداشتیم، دفاع می‌کردیم. از خاک، سرزمین، دین، ناموس، آزادی و هر آنچه در قاموس انسانیت جا می‌گرفت. از پشت میزِ مدرسه وارد معرکه جنگ شدیم. مشق جنگ را در معرکه جنگ می‌گرفتیم. تمرین مردانه جنگیدن و جانانه ایستادن و ایستاده مُردن را. واه که چه مردانه مرد می‌شدیم. روی کاغذ بعد از مدرسه به سوی دانشگاه فلش زدیم، اما جنگ برای ما دانشگاهی از هنرمندی و زیباشناسی مردمانی را ترسیم می‌کرد که مسئولیت پذیر و وظیفه شناس بودند.

این اثر به‌عنوان نمونه‌ای موفق از خاطرات خودنوشت و مستند که با وسواس و دقت نظر فردی و ریزبینی صاحب خاطره نگارش یافته مورد مطالعه و توجه علاقه‌مندان به کتاب‌های حوزه خاطرات و ادبیات پایداری در سراسر ایران اسلامی قرار می‌گیرد و الگوی خوبی برای رزمنده‌ها و ایثارگرانی باشد که توانایی ثبت و ضبط خاطرات خود را دارند.

نویسنده اثر، پیش نویسی از خاطرات خودنوشت را در سال ۱۳۹۶ به دفتر ادبیات هنر مقاومت حوزه هنری ارائه کرد که بعد از چند مرحله کارشناسی و جلسه با نویسنده اثر، کمبودهای موجود در خاطرات استخراج و اصلاحات مورد نظر و پیشنهاد دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری توسط او در متن اِعمال شد.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«یک روز قبل از عملیات موهایش را کوتاه کردم. روز عملیات یک پایش قطع شد. ناراحت بودم. روی برانکارد دیدمش، روحیه بالایی داشت. نزدیکش که رسیدم، پرسیدم: «ابوالفضل پات قطع شده؟!»
خندید و گفت: «دیروز تو سرمو کوتاه کردی، امروز بعثی‌ها پایم را.»
با خنده گفتمش: «فعلاً دوره دوره‌ی کوتاه کردن اعضای ابوالفضله.»
بی معطلی گفت: «ولی خدا رو شکر هنوز زبونم کوتاه نشده!»
می‌خندید و بلبل زبانی می‌کرد، انگار نه انگار یک پایش قطع شده. ابوالفضل بچه مشهد بود. خوش خُلق و با مرام…»

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...