رمان «آلیور تویست» نوشته چارلز دیکنز با ترجمه احد علیقلیان توسط نشر مرکز منتشر و راهی بازار نشر شد.

آلیور تویست» نوشته چارلز دیکنز

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، چارلز دیکنز مشهورترین رمان‌نویس انگلیسی که یکی از پایه‌گذاران سبک رئالیسم است، رمان مشهور «آلیور تویست» را ابتدا به‌صورت پاورقی از سال ۱۸۳۷ تا ۱۸۳۹ منتشر کرد و سپس آن را به‌صورت کتاب عرضه کرد. در این‌رمان اجتماعی، پسربچه ساده و یتیمی با نام آلیور تویست با جامعه بی‌رحم لندن روزگار قرن نوزدهم و یک‌یهودی به‌نام فاگین روبرو می‌شود که بچه‌های یتیم خیابانی را به دزدی و مشاغل پست وادار می‌کند.

«آلیور تویست» دومین رمانی بود که دیکنز نوشت و در ۲۶ سالگی او را به موفقیتی عجیب رساند. آلیور تویست در نوانخانه به دنیا می‌آید و به‌خاطر اخلاق بد اعضای مجمع امنای یتیم‌خانه و خدمتگزار آن‌جا جان‌به‌لب می‌شود. در نتیجه از نوانخانه فرار کرده و به شهر لندن می‌رود. با ورود به لندن، آلیور نمی‌تواند خود را با این‌شهر یکی ببیند و احساس غربت می‌کند. پیام و هدف چارلز دیکنز از نوشتن این‌رمان این بود که فقر و بی‌رحمی نهادها و درنده‌خویی مقامات نوانخانه در روستا، به اندازه خشونت و سختی شهرها، بدبختی به بار می‌آورد.

احد علیقیان مترجم این‌کتاب می‌گوید «آلیور تویست» همه عناصر رمان مدرن را دارد؛ به‌جز یک‌عنصر که خودآگاهی باشد. جهان برای آلیور یک‌سره نامفهوم و ناشناختنی است. علت ظلم و جور و بی‌رحمی آدم‌ها را نمی‌فهمد و آشفتگی و هیاهو و آشوب دنیای بیرون، آینه سردرگمی درونی اوست. این‌مترجم و خیلی از منتقدان دیگر ادبیات جهان، «آلیور تویست» را نوعی آزمون برای رمان‌نویسی می‌دانند؛ در برهه‌ای که هنوز در حال آموختن و پیدا کردن سبک و نوع صدایش بود.

از «آلیور تویست» اقتباس‌های تئاتری، سینمایی و تصویری مختلفی شده و ترجمه‌های فارسی مختلفی هم از خود رمان یا نسخه‌های خلاصه آن عرضه شده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

دختر که دیدن خشمش هراس‌انگیز بود فریاد زد: «حرف‌های مودبانه! حرف‌های مودبانه، اون‌هم تو جنایتکار! آره، استحقاق شنیدن حرف‌های مودبانه از طرف من رو داری» با اشاره به آلیور گفت: «من وقتی نصف این بچه هم نبودم برای تو دزدی می‌کردم! دوازده ساله که تو همین کار، تو همین شغلم. تو نمی‌دونی؟ حرف بزن!‌ تو نمی‌دونی؟»
یهودی در تلاش برای آرام‌کردن او گفت: «چرا، چرا، اگه هم هستی زندگی خودته!»
دختر که حرف نمی‌زد بلکه کلمات را با یک جیغ پیوسته و خشن بیرون می‌ریخت جواب داد: «آره، هست. زندگی خودمه، و خیابون‌های سرد و نمناک و کثیف خونه منه، و تو کثافتی هستی که خیلی وقت پیش منو به خیابان‌ها کشوندی و شب و روز، شب و روز اونجا نگهم می‌داری تا وقتی که بمیرم!»
یهودی به تحریک این سرزنش‌ها به میان حرفش آمد: «اگه از این بیشتر حرف بزنی لطمه‌ای به‌ت می‌زنم، لطمه‌ای به‌ت می‌زنم از این بدتر!»
دختر دیگر چیزی نگفت بلکه در اوج جنون موهایش را کند و لباسش را پاره کرد و چنان خیزی به‌طرف یهودی برداشت که اگر سایکس به‌موقع دستانش را نگرفته بود شاید نشانه‌های آشکار انتقامش را روی او باقی می‌گذاشت، و چندبار بی‌فایده تقلا کرد و غش کرد.
سایکس او را در گوشه‌ای خواباند و گفت: «همین حالا حالش خوب می‌شه. وقتی این‌جور عصبانی می‌شه دست‌هاش عجب زور داره.»
یهودی پیشانیش را پاک کرد و لبخند زد، گویی تمام شدن این آشوب برایش مایه آرامش بود، اما نه او و نه سایکس و نه سگ و نه پسرها به‌نظر می‌رسیدند که آن را چیزی جز اتفاقی معمولی در کار بدانند.

این‌کتاب با ۵۶۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۶۲ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...