کتاب «مرثیه یک ریاضیدان»  [A mathematician's lament] نوشته پل لاکهارت [Paul Lockhart] با ترجمه روح‌الله مفید توسط انتشارات فاطمی منتشر و راهی بازار نشر شد.

مرثیه یک ریاضیدان»  [A mathematician's lament] نوشته پل لاکهارت [Paul Lockhart

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب یکی از عناوین مجموعه «کتاب‌های فانوس» است که کتاب‌های علمیِ عمومی این‌ناشر را شامل می‌شود.

پل لاکهارت نویسنده این‌کتاب، ریاضیدان است و زندگی خود را صرف آموزش ریاضی به بچه‌ها کرده است. نسخه اصلی این‌کتاب او سال ۲۰۰۹ توسط دانشگاه نیویورک منتشر شده است. او در کتاب‌های خود و البته این‌کتابش، نشان می‌دهد ریاضی، علمی زیبا و خلاقانه است. لاکهارت همچنین روش‌های متداول و معمول اضطراب‌زا را مردود می‌داند و حل مسائل ریاضی را همراه با شادی می‌بیند. این‌ریاضیدان که در دانشگاه‌های براون و کالیفرنیاسانتاکروز به تدریس مشغول بود، از سال ۲۰۰۰ خود را وقف آموزش ریاضی به دانش‌آموزان مدرسه سنت آن در بروکلین نیویورک کرد.

کتاب «مرثیه یک ریاضیدان» در ۲ بخش اصلی «سوگواری»‌ و «شادمانی» تدوین شده که بخش اول، ۴ فصل با این‌عناوین دارد: ریاضیات و فرهنگ، ریاضیات در مدرسه، برنامه درسی ریاضی، هندسه دبیرستان: دستاویز شیطان.

«مرثیه یک ریاضیدان» بحث‌های زیادی بین ریاضیدان‌ها و عموم مردم به راه انداخت و نقدهای مثبت زیادی برای آن نوشته شد. این‌کتاب سال ۲۰۱۰ به زبان ایتالیایی، سال ۲۰۱۷ به فرانسوی و سال ۲۰۱۹ به زبان چینی ترجمه شد.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

آیا چیزی می‌تواند ناگیراتر و نازیباتر از این باشد؟ آیا استدلالی می‌تواند آشفته‌تر و ناخواناتر از این باشد؟ این ریاضیات نیست! اثبات باید همچون تجلیِ الهی باشد، نه همچون پیامی کدگذاری‌شده از پنتاگون. این چیزی است که از دقت منطقی نابجا به‌دست می‌آید: زشتی. روح این استدلال، زیر توده‌ای از صورت‌گراییِ گیج‌کننده مدفون شده است.
هیچ ریاضیدانی این‌گونه عمل نمی‌کند. هرگز هیچ ریاضیدانی این‌گونه عمل نکرده است. این بدفهمی تمام‌وکمال روحیه ابداعی ریاضی است. ریاضیات مرزبندی بین خودمان و شهودمان، و پیچیده‌کردن چیزهای ساده نیست. ریاضیات برداشتن موانع پیش رویِ شهودمان، و چیزهای ساده را ساده نگه‌داشتن است.
این اثباتِ اشتهاکورکُنِ آشفته را با استدلال زیر مقایسه کنید، استدلالی که یکی از دانش‌آموزان پایه‌هفتمیِ من طرح‌ریزی کرده است...

این‌کتاب با ۱۰۸ صفحه مصور، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۳۲ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...