صد و شصتمین شماره «آزما» با عکس روی جلد محمود حسینی‌زاد منتشر شد.

صد و شصتمین شماره «آزما

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این شماره با یادداشت هوشنگ اعلم، سردبیر مجله با عنوان «مردی که روح سرزمینش بود» آغاز می‌شود و در ادامه «بیابان را سراسر، مه گرفته‌است» و «در سایه به تماشای آفتاب/ ایران درودی و جای خالی یک گفت‌وگو» از هوشنگ هوشیار و «کاسه‌ای پر از خون بشریت مظلوم» نوشته نیما جعفرزاده در بخش همین حوالی آمده است.

سپس دو یادداشت از اسدالله امرایی و هوشنگ اعلم درباره صفدر تقی‌زاده با تیترهای «صفدر ادبیات ایران آرام گرفت» و «صفدر تقی‌زاده مترجم و انسانی بی‌جایگزین» منتشر شده است.

«هرم واژگون، دولت‌ها و تصاحب فرهنگ‌ها» گفت‌وگو با ناصر فکوهی، «شهادت تاریخ به اسارت اندیشه» گفت‌وگو با بلقیس سلیمانی، «جامعه بدون فرهنگ بیمار است» گفت‌وگو با لیلی گلستان و «ما پیوسته به گسست رسیده‌ایم» گفت‌وگو با محمود حسینی‌زاد مطالب پرونده ویژه با عنوان «فرهنگ و هنر قالی نگارستان نیست!» هستند.

بخش‌ یادها هم به جلال ستاری اختصاص دارد که با این مطالب همراه است: «وقتی دوباره زاده شدم!» نوشته ناصر فکوهی، «و حسرت دیداری دیگر بار... » نوشته حوریه سپاسگزار و «ساعتی با یادها در خانه جلال ستاری».

«خانلری عقاب بلند آشیان فرهنگ و ادب» نوشته آرش امین در بخش نقد و نظر، «دشمنی اشرف با خانلری» نوشته غلامرضا امامی و «یک بغل کتاب و یک چمدان کلمه» نوشته رضا خاکی‌نژاد در بخش نگاه، «رودررو با درمانگر عریان» نوشته سیمیندخت گودرزی در بخش مقاله، «یالوم، پیوند علم و ادبیات» از سیما ضرابی در بخش گفت‌وگو، «ایمان در آن‌ سوی عشق» در بخش هنر هفتم و «شعرهایی بدون صدای جیغ؛ گفت‌گو با محمدعلی شاکری یکتا» در بخش نیم‌نگاه درج شده‌اند.

شعر خودمان، شعر دیگران، در حوالی صحنه، داستان ایرانی و داستان خارجی دیگر بخش‌های این شماره هستند.

صدوشصتمین شماره «آزما» به مدیرمسئولی و صاحب‌امتیازی ندا عابد و سردبیری هوشنگ اعلم در ۷۴ صفحه و با قیمت ۳۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...