دژِ مستحکمِ تنهایی گوینزبیرگ | اعتماد


موآسیر اسکلیر [moacyr scliar] (۲۰۱۱-۱۹۳۷) نویسنده‌ معروف و معاصر برزیلی است که به واسطه‌ ترجمه‌های ناصر غیاثی از دو اثر «پلنگ‌های کافکا» و «ارتش تک نفره» [O exército de um homem só یا die ein mann armee یا   The One Man Army] در ایران شناخته شده است. اسکلیر پزشکی بود که به نویسندگی روی آورد. او از خانواده‌ای یهودی بود که به برزیل مهاجرت کردند و از همین روی در بیشتر آثارش مساله هویت یهودی و دورافتادگی از موطن اصلی نقش مهمی بازی می‌کند و این دقیقا همان مساله‌ای است که بن‌مایه اصلی رمان «ارتش تک‌نفره» را می‌سازد.

موآسیر اسکلیر [moacyr scliar]  ارتش تک نفره» [O exército de um homem só یا die ein mann armee یا   The One Man Army]

«ارتش تک نفره» در کنار زبان طنزآلودش از ساختار داستانی محکمی برخوردار است که به واسطه‌ تعلیقش در همان ابتدای داستان، مخاطب را مجاب به ادامه دادن تا انتها می‌کند. مخاطبان ادبیات مسلما با آثار زیادی مواجه شده‌اند که در ابتدای اثر با واقعه‌ای روبه‌رو می‌شوند و در ادامه‌ داستان تنها به دنبالِ فهمیدن این مساله هستند که آن واقعه چرا و چگونه اتفاق افتاده است. این روشِ تعلیق تنها مختص به اسکلیر نمی‌شود اما چیزی که او را در به کارگیری از این روشِ تعلیق در رمان «ارتش تک‌نفره» خاص می‌کند، استفاده از ابهامِ شخصیت اصلی داستانش است: فرمانده بیروبیجان یا مایر گوینزبیرگ. شروعِ داستان توصیف صحنه‌ مرگِ شخصیتی است که گاهی از آن با عنوان فرمانده بیروبیجان و گاهی مایر گوینزبیرگ یاد می‌شود و ابهامِ چگونگی استحاله‌ این دو نام برای یک شخصیت، تنها تعلیقی است که مخاطب را به خواندن ادامه‌ اثر مجاب می‌کند. اما هنرِ اسکلیر در این اثر استفاده از تخیل نابی است که با استفاده از زبان طنزش در ساختن جهانی دیگر به کار می‌برد؛ جهانی که در آن شخصیت اصلی‌ تحت تاثیر عقاید و باورهای مارکسیستی‌اش سعی در ساختن جامعه‌ای نوین دارد و مدام این جمله را در طول داستان از زبان شخصیت اصلی می‌شنویم که «اینک می‌آغازیم به ساختن جامعه‌ای نوین».

«ارتش تک نفره» به‌ شدت وابسته وقایع تاریخی و سیاسی مهمی است که در قرن بیستم روی داده‌اند؛ شاید روایت تاریخ مساله‌ اصلی اسکلیر نباشد ولی او به بردن شخصیت اصلی داستانش در بستر این اتفاقات به نوعی تاریخ قرن بیستم را دست می‌اندازد و به خوبی نشان می‌دهد که یک فرد چگونه می‌تواند تحت تاثیر عقایدی که به این وقایع تاریخی دامن زده‌اند به جنون برسد. شخصیت اصلی داستان، مایر گوینزبیرگ تحت تاثیر عقاید مارکسیستی و دوگانگی‌های مذهبی(یهودی) که با خانواده‌اش داشته به مرور دچار انزوا می‌شود و این انزوا ناشی از تصمیم او برای ساختن جهان آرمانی‌اش است. طنزِ اسکلیر درست همین جا خودش را نشان می‌دهد که گونیزبیرگ در پیکار بی‌امانش با ساختار قدرت مثل ارتش تک‌نفره‌ای است که خودش هیچ‌وقت نسبت به تنهایی‌اش آگاهی پیدا نمی‌کند چون رفیق خوک، رفیق بز و رفیق مرغ را همراه خودش دارد. گوینزبیرگ حتی در آخرین لحظه‌های عمرش نیز تنهایی‌اش را باور نکرده چون امیدش هنوز به خلق است، به ساختن جامعه‌ای نوین در دژِ مستحکمِ تنهایی‌اش.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...