عالمی در زمانه علامه‌ها | اعتماد


«اگر بی‌نظیر نباشد، کم نظیر است.»
مرحوم علی‌اکبر دهخدا وقتی بنا داشت دکتر سید جعفر شهیدی را در لغت‌نامه دهخدا به اصطلاح به کار بگیرد و مشغولش کند، در نامه‌ای که به وزیر فرهنگ وقت نوشت از این جمله برای بیان قدرت و توان مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی استفاده کرد. این تعبیر زمانی اهمیتش مضاعف می‌شود که می‌دانیم علامه دهخدا هیچ تعارف و تمجیدی بی‌ربط در حق هیچ کسی روا نمی‌داشت. اگر از مرحوم میرزاجهانگیر خان صوراسرافیل آنطور یاد می‌کند حتما در آن سطح از شرف و آزادیخواهی بوده که او را شمع شهید بداند و اگر اینچنین شهیدی را می‌بیند، بی‌هیچ تعارفی این گونه بوده است. از این‌رو هم به صحت قولش باید ایمان داشت و هم به آنچه دیده بود. از همه مهم‌تر اگر مرحوم سیدجعفر شهیدی را کم نظیر نامیده، اهل فن می‌دانند که معنای کلام مرحوم علامه دهخدا چه بوده است. بی‌نظیر اگر بود حضورش در هرجایگاهی وابسته به بی‌نظیر بودنش بود. بنیان‌های معمولی یا حتی در تعامل با بیشترین نمودها و علایم معنا می‎‌یابد. بی‌نظیر بودن از این حیث شباهت با موجودات عالم مجردات دارد. اما سید جعفر شهیدی کم‌نظیر بود، چراکه این نبوغ و تفاوت ذهنی، از او چنان انسانی هدفمند، نکته‌بین، پرحوصله در فراگیری علوم عقلی و مفسر و محققی بی‌بدیل ساخته بود که به نوبه خودش، در عرصه پژوهش به جریان و جریان‌سازی بزرگ تبدیل شد. ما با چنین شخصیتی مواجه هستیم.

سیدجعفر شهیدی

شهیدی و ساختارهای نظام دانشگاهی

ساختار آموزشی و نظام آکادمیک ما آنچنان مشکلات و معایبی عجیب و نفس‌گیر دارد که تحت هیچ شرایطی نمی‌توان آنها را نادیده گرفت. نظام آکادمیکی که سید جعفر شهیدی استاد دانشگاهی بوده هنوز بعد از دهه‌ها در نوع مواجهه با مفاخر و اساتید درجه اولش مشکلاتی بس ساختاری دارد. مشکلات و معایبی که مرحوم سید جعفر شهیدی نیز به همراه و تعداد بسیاری دیگر از اساتید و دست‌اندرکارانش بی‌آنکه بخواهند یا بدانند درچالش با آن مشکلات روزگار گذرانده‌اند. هنوز شکل واقعی خدمت در مقام استاد دانشگاه در میزان و حجم تدریس خلاصه می‌شود. استاد و میزان توانش در تعداد دروسی که درطول ترم تدریس می‌کند سنجیده می‌شود. دقیقا در مورد شهیدی نیز این وضعیت نامطلوب و ناموزون بوده است. او تمایل بسیار بر ترجمه متون عربی به فارسی داشت. درست در زمانی که در مقام مجتهد جامع‌الشرایط نجف را به دلیل بیماری ترک کرده و در تهران ساکن شده بود و میزان توجهات به چنین فردی باید رویه متفاوت و خاصی به خودش می‌گرفت اما درخواست ساختار دانشگاهی و مقامات درجه یک، حضور وی در کلاس‌های درس و تدریس بود. نمونه‌هایی اینچنین و معایبی که نشان از نبود نگاهی معرفت‌باور به چهره‌هایی دارد که بنا است فصل متمایزی از علم و تخصص در ایران باشند.

این مساله به الزام مربوط به دانشکده‌های علوم‌انسانی و علمای حوزه‌های معرفتی و علوم بنیادین بشری نمی‌شود و چه بسا چهره‌هایی که امروز آبروی نظام‌های دانشگاهی در زمینه‌های فنی و تکنولوژی‌های نوین و علوم پایه هستند به دلیل همین نارسایی‌ها سر از دانشگاه‌ها و مراکز فنی و تحقیقاتی غرب درآورده‌اند. برای بسیاری اگر این انتقادات درست تلقی شود و بنا نیز بر ارایه راه و طریق به منظور اتمام و خروج از این شرایط ناهمگون باشد، برای راقم این سطور مساله قدری جنبه عام‌تری دارد. مساله ذهنی برای بنده از این قرار است که جریان دانشگاهی ما چرا به سمت و سویی می‌رود که از دانشجویان جوان و تازه‌پا وقتی نام بزرگان را می‌پرسید و طلب می‌کنید در کمال ناباوری بااین جواب روبه رو می‌شوید که نمی‌دانند! یا بدتر آنکه نوع و زمینه تخصصی را اشتباه بیان می‌کنند. این مساله به قدری دردناک است که با تاسف باید گفت که می‌رود تا به طرح جامعی مبنی بر عدم به یادآوری و شناخت بزرگان تبدیل شود. سیدجعفر شهیدی براین مبنا اگرچه برای همیشه در یاد محققان و مواجهان جدی با تاریخ اسلام و محققان و دریافتگان ادبیات فارسی هست و می‌ماند، اما نوع مواجهه با پروژه «رو به سمت فراموشی» درحق وی و دیگران باید جدی و نگران‌کننده باشد.

دوران علامه‌ها؛ بنیان تاریخی و ماندگاری تمدن ایرانی- اسلامی

از سال 1315 تا سال 1360 یعنی دوره‌ای در تاریخ علمی و دانشگاهی ما که نزدیک به نیم‌قرن اصالت دارد به عنوان خاص‌ترین دوره تاریخی معاصر باید مورد توجه و مطالعه دقیق اهل فن قرار بگیرد، تعداد و تعدد اساتید برجسته و در نوع خود بی‌نظیر و کم‌نظیر آنچنان عجیب و قابل تأمل است که به هیچ‌وجه نمی‌توان آن را براساس تصادف دانست. گویی ثمره توجه به علم و معرفت‌های بشری در چنین مقطع تاریخی درایران متبلور شده است. در چنین دوره‌ای که تعداد بزرگان و متفکران ما اگرچه بسیار هم نیستند اما در یک مقطع تاریخی هم قابل درک از برای یکدیگر بودند و هم تأثیر عمیقی برنسل پس از خود گذاشتند، چهره‌‌ای به مانند علامه سیدجعفر شهیدی نیز یکی از بزرگان و علامه‌هایی است که در زمانه علامه‌ها هم توانست تأثیر بسزایی در رشد و اعتلای تمدن و فرهنگ ایرانی بگذارد. نام او چنان با لغت‌نامه دهخدا و این پروژه عظیم گره‌ خورده که نمی‌توان بنای توقف فعالیت‌ها و تحقیقات در این زمینه را بدون درنظر گرفتن فعالیت‌ها و همچنین کلیه میراث فرهنگی و ادبی‌اش تجسم کرد.

شهیدی متعلق به این دوره تاریخی و تاریخ اندیشه ایرانی است. از دانشگاه‌ها گرفته تا حوزه‌های علمیه و نیز ایرانیانی که در نظام‌های دانشگاهی اروپایی تحصیل کرده‌اند، همگی معترف بر این هستند که این دوره تاریخی در ایران نه تکرار شد و نه با شرایط علمی اینچنین تکرار خواهد شد. از این روی علامه شدن از حیث معنایی، یعنی کسی که در چندین علم و سرشاخه معرفتی زمانه خودش تبحر داشته باشد؛ در زمانه‌ علامه‌ها از بزرگترین اتفاقات همین دوره می‌تواند محسوب شود. دکتر جعفر شهیدی به عنوان عالمی جامع‌الشرایط اینچنین و درمیان بزرگان زمان خودش مطرح و در اشاعه علومی و دانش‌هایی که در آنها تخصص دارد همت می‌گذارد. در طول حیات پربارش، همان طور که پیش‌تر به‌طور اجمالی اشاره شد دست در تدوین، جمع‌آوری و نمونه خوانی فرهنگ لغت دهخدا را داشت. این مساله از آن سوی اهمیت تذکر دارد که شرایط دانشگاهی حاکم بر آن دوره تاریخی ما میل شدیدی به گماردن وی بر سر کلاس‌های درس را داشت. در حالی که به همراه دکتر محمد معین و مرحوم دهخدا دو مرد بزرگ و محقق زمانه خودش اگر اتصال صورت نمی‌گرفت و مثلثی اینچینی درست نمی‌شد عملا باید گفت که کاری به آن عظمت و فخرآوری به سرانجام لازم نمی‌رسید.

این کار و اصرار او به جز در موارد ذکر شده سایه بزرگی نیز به سویی از ادبیات و زبان فارسی ما گسترانده بود. جعفر شهیدی که ثابت کرده بود توان و دقتش بسیار خاص است، تألیف، تصحیح و حتی ترجمه تعدادی از کتاب‌هایی را که وجودشان را ضروری می‌دانست به همراه کارهای اولویت‌دارش که به طور متناوب به دست گرفت و همه آنها را به اتمام رساند، ‌خودش نشان‌دهنده نه‌تنها پرکاری بلکه میزان توجهش به بنیان‌های فرهنگی ایرانی بود که در انتخاب آثارش عملا به چشم می‌آیند. از دانشگاه‌ها گرفته تا حوزه‌های علمیه و نیز ایرانیانی که در نظام‌های دانشگاهی اروپایی تحصیل کرده‌اند، همگی معترف براین هستند که این دوره تاریخی در ایران نه تکرار شد و نه با شرایط علمی اینچنین تکرار خواهد شد.

او در نجف، به درجه اجتهاد رسیدنش یک بخش از اهمیت نگاه وی را می‌سازد و در محضر عالم بزرگی چون آیت‌الله سیدحسین طباطبایی (مرحوم به سال 1340) به عنوان یکی از حامیان ایده جهانی تقریب مذاهب، و توجه به اصل مودت گوهر مذاهب و ادیان، بخش دیگری از نگاه دغدغه‌دار اهمیت بخشش به اسلام و شیعه را نشان می‌دهد. اگر این نوع از نگاه دین‌باورانه و توجه به ارکان مشابه در مذاهب اسلامی به این سبک و سیاق را منحصر به خود علامه سیدجعفر شهیدی بدانیم، نباید منکر سویه‌هایی مشترک از نظام فکری تعامل‌گرایی در عالم اسلام باشیم که برای نمونه ادبیات را به عنوان پنجره‌ای برای ایجاد ساختارهای تفاهم آمیز و توجه به اصول مشترک انسانی با توجه و احترام به ذات اصیل دینی و مذاهب می‌دانست. نگاهی که اگرهم به طور رسمی مطرح نشده اما در انتخاب آثار برای شرح و تفسیر و یا در نوشته‌های اعتقادی اساتیدی نظیر استاد علامه بدیع‌الزمان فروزانفر و دکتر جلال‌الدین همایی به عنوان اساتید تأثیرگذار مرحوم جعفر شهید شهیدی به خوبی قابل اشاره و جهت‌گیری است.

سیدجعفر شهیدی

شهیدی و تاریخ‌نگاری نوین

بخش بزرگی از طبقه تحصیل کرده حال حاضر ایرانی، کسانی که در دانشگاه‌های ایران درس خوانده‌اند به تعبیری همگی شاگرد استاد هستند. چرا که برای گذران درس عمومی تاریخ تحلیل اسلام آموخته و در واقع کتاب ایشان را خوانده‌اند. اساس توجه به تاریخ اسلام در این نمونه بی‌نظیر از یک الگوی تاریخی- تحلیلی دقیقا منحصر به فرد است. شهیدی تمام کوشش خود را در این نمونه از تاریخ نگاری تحلیلی به خرج می‌دهد تا تاریخ اسلام تاریخی به صحت و سلامت و توأمان با پرسش‌هایی حیاتی و صحیح باشد و نه تجلیل بی‌پایه ازاسلام؛ آن هم از برای کسی که کل و عمق نگاه دینی‌اش در این کتاب تاریخی نهفته شده است. رویکرد تحلیلی شهیدی به تاریخ اسلام از نگاه نظری- تاریخی به دوران حضرت محمد(ص) است.

در این نوع نگاه که نویسنده یا بهتر بگویم مورخ هم از سویی تاریخ را می‌داند و از سویی دیگر آنچنان اشراف در‌خور توجه به مسائل همان دوره تاریخی که وقایعش در حال تبیین و معرفی هستند دارد که اثر به هیچ عنوان نه از یاد تاریخ‌گرای افراد می‌رود و نه جای از برای مغرضان تاریخی برای انکار تاریخی باز نگه می‌دارد. اثر شهیدی تا به این حد و مرتبه خاص است. نباید فراموش کرد که این کتاب را کسی نوشته است که در نظام و دستگاه فکری فارسی‌زبان - یا بهتر بگویم ایرانیان - چنین اثری را خلق کرده است. یعنی یک ایرانی در مورد مسائل تاریخی اعراب تحقیق کرده و کتابی درخور توجه نگاشته است. اگرچه مرام علمی و وسعت معلومات این متفکر تراز اول عالم اسلام و ایران هیچگاه و به هیچ عنوان بنای دامن زدن به نهضت شعوبیه‌گری و مسائل مبتلابه آن را ندارد و اگرچه نهضت فارسی ستیزی و حتی تمسخر ایرانیان محقق و کارکشته از سوی جوامع آکادمیک عرب‌زبان هنوز هم به عنوان یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌های فکری و چالش‌های حیاتی از برای آنها به حساب می‌آید و تلاش در حق ایرانیان به منظور تحقیر و عقب‌ماندگی به شاکله‌ای مهم در فرآیندهای اعتقادی پان‌عربی به حساب می‌آید.

اما شهیدی چنان شخصیت بزرگ و اثرگذاری داشت که هیچکس نمی‎توانست وجاهت علمی و تأثیرگذار وی را حتی در جامعه علمی عرب به زیر سوال ببرد. درست در زمانه‌ای که هنوز هم بزرگان تراز اول شاغل در جوامع دانشگاهی و تحقیقاتی، اعراب به دنبال خلق آثاری از برای خودشان در زمینه‌های مختلف زبان عرب هستند تا به تعبیر یکی از اساتید بنام مصری که درست یک دهه پیش کتابی برگرفته از فرهنگ اصطلاحات و گویش‌های اعراب را تهیه کرده بود، عملا و علنا در مقدمه کتاب تصریح می‌کند که امیدوار است این کتاب مشتی بر دهان سیبویه و فرزندانش باشد.

وقتی چنین نگاهی هنوز طرفدار و مرید و محقق دارد طبیعی است که از یک سوی تفسیر شریف المیزان که متعلق به نادره دوران علامه محمد حسین طباطبایی تبریزی است از سوی پیروان گرایش‌های پان عربی تحقیر بدانند و از سوی دیگر نوشتن تاریخ اعراب در دوران عمر و زیست شریف پیامبر مکرم اسلام را نوعی ناتوانی برای خود قلمداد کنند. اگرچه مرحوم شهیدی در برخی از سخنرانی‌ها و حتی نقل قول‌ها از برای شاگردانش تاریخ تحلیل اسلام را مجموعه‌ای مناسب از مطالعه تعداد قابل ملاحظه‌ای کتب تاریخ اسلام می‌داند اما ما باید فراموش نکنیم که نوع سبک روایی- تحلیلی تاریخی به زبان فارسی بالطبع چنان تاثیری از وی در جامعه عرب می‌توانست بگذارد که قضاوت تاریخی را باید موکول به تحقق آن کنیم. اما نکته مهم این است که نوع رفتار سیدجعفر شهیدی با جامعه اعراب محقق و از تبار دانشگاهی آنها بالاخص در مصر و لبنان از چنان احترام متقابل و فضای ارزش خاصی برخوردار بود و هست که هنوز هم به یادش و از برای آثارش یاد او را گرامی ‌می‌دارند. علاوه بر این احترام به کسانی که می‌توانند به بهترین نحو ممکن اثری را از زبان دیگری که به آن آشنایی دارند و انتقال صحیح آن به زبان مادری و مبدأ را به درستی و ظرافت انجام می‌دهند جزو ارزشمندترین افراد و شایسته‌ترین مترجمان از برای زبان مبدأ می‌دانند. بر مبنای این سنت جهانی، ترجمه نهج‌البلاغه به عنوان یکی از ارزشمندترین و با فضیلت‌ترین کتاب‌های عرب که فصاحت و بلاغتش مثال زدنی است آن هم به زبان فارسی به نوبه خود حتی از مهم‌ترین اتفاقات بزرگ این قرن است. نسخه ترجمه شده توسط وی، به قدری دقیق و در نوع خود خاص است که در بسیاری از مقالات و تحقیقات دینی- ادبی و شیعی از این ترجمه به عنوان اثری مطمئن و متقن یاد می‌کنند.

سیدجعفر شهیدی

شهیدی و ماجرای این روزهای فرهنگ ما

این روزها، سالگرد رحلت چنین مردی است؛ کسی که کارنامه درخشانش نیازی به تبیین یا توضیح اجمالی نه در زمان حیاتش داشته و نه در اکنون و این روزگارما. اما هنوز ساختار مواجهه با اندیشه افراد و بزرگان و نیز نوع و منشأ خدماتی از این قبیل برای جامعه ما مغفول و اثری سرگردان است. وقتی چهره‌های بزرگی نظیر علامه شهیدی و بسیاری از دیگرانی که نام‌شان بر پیشانی این فرهنگ و تمدن حک شده است، ‌از میان ما می‌روند جامعه فکری و دانشگاهی ما با پرسشی بزرگ مواجه می‌شود. همیشه بنای توجه به آثارشان، مرام و مسلک گفتاری و نوشتاری‌شان، توجه به آثار آنها و ایجاد انگیزه در نسل‌های جوان‌تر در خصوص تبعیت از این سنت به راه می‌افتد، همه از آن شخصیت می‌گویند و مدتی همین شرایط و فریادهای دردمندانه از برای توجه به چنین مفاخری از این‌ سوی و آن‌ سوی شنیده می‌شود. این رسم معمول و مرسوم ادامه می‌یابد و دست آخر بعد از مدتی نه‌چندان طولانی، به نازل‌ترین سطح ممکن رضایت می‌دهد و توقف می‌کند.

برای آنکه دست‌کم برای چنین وضعیت نابسامان و درد‌آوری بنای ارایه مثال داشته باشم، اجازه بدهید از ترجمه نهج‌البلاغه، ‌کتاب‌های وی در مورد حضرت فاطمه (س) و برخی از آثار منتخب و بی‌مثالش نظیر ترجمه‌های بسیار دقیق و روانش نظیر انقلاب بزرگ، اثر دکتر طه حسین و ابوذر غفاری نخستین انقلابی اسلام، یادی نکنم و صرفا به تاریخ تحلیل اسلام که پیش‌تر هم به عنوان کتابی خاص در تاریخ‌نگاری ایرانی از آن یاد شد اشاره کنم. این کتاب مدتی به عنوان منبع درسی تاریخ اسلام در دانشگاه‌های کشور مطرح و مورد اهمیت بود. نه تنها دانشجویان رشته‌های متنوع دانشگاهی به الزام این کتاب را می‌خواندند بلکه دانشجویان رشته تاریخ نیز از این کتاب استفاده کرده و به عنوان منبع دانشگاهی بهره می‌بردند.

اما اکنون شرایط را می‌توانید بررسی کنید. نیازی به ارایه گزارش نیست. شرایط به خوبی بیانگر نوع توجه به چنین اثر تحقیقی- تاریخی است. اساتید فن به ارایه جزوه از درون این کتاب و البته با نام خودشان در دانشکده‌هایی حتی در همین دانشگاه‌های معتبر پایتخت می‌کنند. هیچ کدام از بزرگان حوزه پژوهش تاریخی دست‌کم الگو‌برداری صحیح و مناسبی از برای تغییر سبک تاریخ‌نویسی ایرانی نمی‌کنند و در کمال ناباوری به سمتی می‌رویم که به طرزی ناصحیح تلاش می‌کنیم تا دکتر سیدجعفر شهیدی را نیز به دستگاه روشن فراموشی تاریخی خودمان بسپاریم. اگرچه میراث ماندگار از علامه‌ها نه از بین می‌رود و نه خودشان از یاد می‌روند حتی اگر دستگاه فراموشی تاریخی ما برای همیشه روشن باشد، اما خدمتی که بزرگی چون سیدجعفر شهیدی برای بقای میراث ایرانیان و اسلام در ایران کرد به هیچ عنوان نه به دست مغرضانش می‌تواند از بین برود و نه توسط مدعیانی که جسارت حتی کپی‌برداری از سبک نوشتاری و تحلیلی او نداشته و نخواهند داشت. اینچنین است که مرحوم علامه سیدجعفر شهید به اندازه و وسعت نوشته‌ها و تأثیرش برجامعه ایرانی زنده است و با ما سخن می‌گوید.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...