انسان فضیلت‌مند کیست؟ | اعتماد


کتاب «فضیلت» [Virtue] نوشته «هتر باتلی» [Heather Battaly] از مقدمه مترجمه، پیشگفتار کوتاهی از مولف و 7 فصل تشکیل شده است. در مقدمه مترجم 5 تصور نادرست درباره فضیلت به بحث گذاشته شده است و مولف با این بحث می‌خواهد نشان دهد که بحث درباره فضیلت به ویژه از منظری اجتماعی امری ضروری است. فصل اول درباره مفهوم فضیلت است. نویسنده پس از ارایه تعاریف مختلف فضیلت، آن را «مجموعه خصوصیاتی می‌خواند که شخص را به کمال می‌رساند و در مقابل مجموعه خصوصیاتی است که انسان را از کمال بازمی‌دارد.»

فضیلت» [Virtue]  هتر باتلی» [Heather Battaly]

منظور از کمال، کمال انسانی و نه نقش و حرفه‌ای خاص است. همچنین از این بحث می‌شود که آیا فضیلت ذاتی است یا اکتسابی و آیا فضایل غیرارادی هر یک از انسان‌ها، به اندازه فضایل ارادی اهمیت دارند یا خیر؟ در این فصل همچنین انواع فضایل مثل فضایل اخلاقی و فضایل فکری مطرح می‌شود. سپس دو مفهوم کلیدی درباره فضیلت مطرح شده است: اینکه آیا در انجام و اجرای عمل فضیلت‌مندانه غایت و آثار مهم است یا انگیزه‌های فردی که می‌کوشد فضیلت‌مند باشد؟

در دو فصل بعدی پرسش‌های فصل اول به‌خصوص بحث انگیزه‌ها یا پیامدها و غایات بسط می‌یابد. انتخاب هر یک از این دو رویکرد، هم درمورد قضاوت عملکرد دیگران و هم درمورد قضاوت عملکرد خودمان اهمیت دارد و موثر است. یکی از نکات جالب در این دو فصل عنصر بخت و اقبال است. بسیاری از مواقع شرایط است که انگیزه نیک فاعل به سرانجام مطلوب بینجامد یا نینجامد. درنهایت نویسنده در پایان این دو فصل نتیجه می‌گیرد که مفهوم فضیلت، مفهومی مبهم و نحیف است و هر یک از دو دیدگاه انگیزه‌محور یا غایت‌محور می‌تواند به فربه شدن این مفهوم کمک کند. فصل چهارم راجع به رذیلت و ناکامی در فضیلت‌مندی است. در این فصل در تناظر با دو فصل پیشین، دو رویکرد انگیزه‌محور یا غایت و آثار محور به محک رذیلت گذاشته می‌شود. در این فصل مضامینی چون ضعف اراده و خویشتنداری مطرح شده و نشان داده می‌شود که قضاوت درباره رذیلت و رذیلت‌مندی نیز بسیار دشوار است. ضمن آنکه انسان‌ها الگوی یکسانی برای فضیلت‌مندی خودشان ندارند، ضمن آنکه درباره میزان برخورداری آدم‌ها در وضعیت‌های مختلف از فضیلت‌مندی محل بحث است.

در فصل پنجم نسبت فضیلت با عمل درست و معرفت و شناخت آنها بیان می‌شود. این فصل کاربردی‌تر نشان می‌دهد که نظریه اصیل و عمیق اخلاقی دشواری در تصمیم‌گیری را به خوبی نشان می‌دهد. ما اغلب در زندگی روزمره سریع تصمیم‌گیری می‌کنیم، اما اگر بخواهیم اخلاقی زیست کنیم، لزوما به سادگی نمی‌توان تصمیم‌گیری کرد. انتخاب ما اغلب نه میان خوب و بد، بلکه میان بد و بدتر است و در اینجاست که بر دوراهه‌ها یا چند راهه‌های اخلاقی گیر می‌کنیم. نویسنده نشان می‌دهد که لزوما برای اعمال درست، اعمال فضیلتمندانه ضرورت ندارد و بالعکس. او نتیجه می‌گیرد انجام کارهایی که شخص فضیلت‌مندی که ما او را به الگو انتخاب کرده‌ایم، ما را به اعمال درست و دستیابی به معرفت رهنمون می‌کند. این الگو قرار دادن می‌تواند نوعی تشبه باشد. فصل ششم راجع به نسبت فضیلت با زندگی خوب است. نویسنده زندگی خوب را با بهره گرفتن از اندیشه‌های فیلسوفان یونان باستان، زندگی خوشبختانه یا شکوفا معرفی می‌کند. به نظر می‌رسد فضیلت به تنهایی برای داشتن زندگی خوب کافی نیست و برای برخورداری از زندگی خوب حداقل‌هایی از بهره‌مندی‌های اجتماعی و فردی لازم است. نویسنده معتقد است داشتن درجاتی از فضیلت احتمال زندگی خوب را بیشتر می‌کند. فصل هفتم راجع به چگونگی فضیلت‌مند شدن است. در این فصل به درستی بر ممارست، خوگیری (اونس‌گیری) و تشبه یا تقلید از افراد فضیلت‌مند تاکید می‌شود، زیرا با استفاده از این تشبه می‌توانیم الگوهای عملی و انگیزشی را برای اعمال فضیلت‌مندانه در خودمان بپرورانیم و ارتقا دهیم.

در این میان بر نقش فیلسوفان و روانشناسان تعلیم و تربیت تاکید می‌شود. امری که متاسفانه در محیط‌های آکادمیک ما اصلا بدان پرداخته نمی‌شود. ما در درس‌های اخلاق معمولا از این بحث می‌کنیم که دروغ نگویید و... اما از فلسفه اخلاق بحث نمی‌کنیم. در حالی که با بحث از فلسفه اخلاق، انگیزش‌ها در ما درونی می‌شود. کتاب از سنت نوشتاری غرب به خوبی پیروی می‌کند. سنتی که در نوشته‌های ما متاسفانه مرسوم نیست. کتاب حالت پرسش و پاسخ دارد، به این معنا که نظریه‌ای را طرح و سپس مشکلات آن را مطرح می‌کند و بعد به آن اشکالات پاسخ می‌دهد. خواننده از خلال این مباحث می‌تواند کاربردی‌ترین دیدگاه را دریابد. همچنین در کتاب به وفور به کتاب‌ها، رمان‌ها، فیلم‌ها، سریال‌های مختلف ارجاع داده می‌شود. این امر ارتباط مخاطب عام با آثار تخصصی فلسفی را بیشتر می‌کند. همچنین به مردم آموزش می‌دهد که اگر به دلیل سرگرمی به فیلم یا رمانی مشغول هستید، می‌توانید از دیدگاه اخلاقی و فلسفه اخلاق به آن بنگرید. همچنین در جای جای کتاب از تمثیل استفاده می‌شود. درنهایت تاکید بر تمثیل و فیلم و رمان در تمرین فضیلت‌مندانه عمل کردن از نکات جالب کتاب است. متن کتاب روان و برای مخاطب عام نیز قابل استفاده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...