رمان «ادموند گانگلیون و پسر» [Edmond Ganglion & fils] نوشته ژوئل اگلوف [Joël Egloff] به‌تازگی با ترجمه اصغر نوری توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.

ادموند گانگلیون و پسر» [Edmond Ganglion & fils]  ژوئل اگلوف [Joël Egloff]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب صدوچهل‌وهفتمین رمان مجموعه «ادبیات امروز» است که این‌ناشر منتشر می‌کند.

ژوئل اگلوف نویسنده فرانسوی، در سال ۱۹۷۰ متولد شد. او پس از تحصیل سینما، به کارهای مختلفی از جمله فیلم‌نامه‌نویسی و دستیار کارگردانی پرداخت. اما در سال‌های گذشته به‌طور متمرکز نوشته است.

اولین رمان این‌نویسنده، «ادموند گانگلیون و پسر» توجه منتقدان را به خود جلب کرد و در سال ۱۹۹۹ برنده جایزه الن فورنیه شد. او با ۳ رمان بعدی خود جوایز دیگری را هم به خود اختصاص داد. رمان «آفتاب‌گیرها» در سال ۲۰۰۰ و «آنچه اینجا نشسته روی زمین انجام می‌دهم» و «منگی» سه رمانی بودند که او پس از اولین کتابش نوشت. «منگی» در سال ۲۰۰۵ برنده جایزه لیورانتر شد.

اگلوف پس از «منگی» دو اثر دیگر با نام‌های «عوضی» در سال ۲۰۰۸ و «سنجاقک‌ها» در سال ۲۰۱۲ به چاپ رساند که دومی مجموعه داستان است.

اصغر نوری در روند ترجمه آثار این‌نویسنده، ابتدا «منگی» و سپس «عوضی» را ترجمه و منتشر کرد و حالا نوبت به «ادموند گانگلیون و پسر» رسیده است. اگلوف در این‌رمان دنیایی عجیب را به نمایش می‌گذارد که طنز و موقعیت‌های ابسورد سازنده‌های اصلی آن هستند و کنار هم حرکت می‌کنند. در نهایت هم به شاعرانگی می‌رسند. منتقدان ادبی پس از انتشار این‌کتاب،‌ طنز آن و نزدیکی دنیای داستانی‌اش را با آثار مارسل امه و بوریس ویان دو نویسنده بزرگ قرن بیستم فرانسه مقایسه کردند. همچنین ردپای نویسندگانی چون بکت و کافکا را در این‌رمان دیدند.

رمان «ادموند گانگلیون و پسر» ۱۳ فصل دارد و در پایان ترجمه فارسی آن، گفتگویی با نویسنده‌اش هم درج شده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

ژرژ گفت: «فکر کنم فقط همین یه سکه رو دارم.»
«من هم سکه ندارم، همه‌ش رو صدقه‌ دادم.»
«پس باید خلاصش کنیم.»
ژرژ سکه‌اش را بین شست و سبانه، رو به مولو گرفت.
«شیر، تو زنگ می‌زنی، خط، من.»
خمیرمایه زِه زده بود. لحن مولو عوض شد.
«دست‌کم می‌تونستی بذاری خودم انتخاب کنم.»
ژرژ به تندی جوای داد: «هیچ اهمیتی نداره.»

و سکه را بالا انداخت. مولو از همان موقع صدای خوب‌آلود گانگلیون و فحش‌های سنگینش را می‌شنید. اما ژرژ ناشی‌بازی درآورد. سکه از دستش در رفت، خورد به دسته دنده و افتاد زیر صندلی‌اش، یا زیر صندلی مولو، تاریک‌تر از آن بود که چیزی دیده شود. کمی کورمال‌کورمال و اَلکی گشتند، بعد بی‌خیال شدند، ته دلشان خوشحال شدند که پیدا نشد.

این‌کتاب با ۱۲۰ صفحه، شمارگان ۵۵۰ نسخه و قیمت ۳۵ هزار تومان منتشر شده است.

[این رمان پیش از این با عنوان «ادموند گانگلیون و پسران» با ترجمه موگه رازانی و توسط نشر کلاغ منتشر شده بود.]

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...