خلیل کهریزی مطرح کرد: «شاهنامه متنی مکتوب است و بر اساس متن مکتوب دیگری، یعنی «شاهنامه ابومنصوری» نوشته شده که خود آن تدوینی است از چند متن مکتوب که در کانون آن «خداینامه» قرار داشته است. «خداینامه» نیز معتبرترین متن درباره تاریخ ایران پیش از اسلام است. ازهمین‌روی شاهنامه با واسطه به یک متن مهم و معتبر و مکتوب درباره ایران می‌رسد.»

شاهنامه و متن پنهان باورهای توتمی و آیین‌های اخترماری در روایت‌های ایرانی خلیل کهریزی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، «شاهنامه و متن پنهان» با عنوان فرعی «باورهای توتمی و آیین‌های اخترماری در روایت‌های ایرانی» کتابی است که به‌تازگی به همت نشر سخن و به قلم خلیل کهریزی منتشر و روانه بازار نشر شده است. نگارنده که خود دانش‌آموخته و پژوهش‌گر رشته زبان و ادبیات فارسی است، با بررسی تحقیقات گذشته درباره توتمیسم و اخترماری در متن شاهنامه و در فرهنگ ایرانی، تصمیم به تالیف اثری گرفت که علاوه بر اصلاح برخی نارسایی‌ها در تحقیقات گذشتگان، راهگشای مطالعات تازه نیز باشد. گفت‌وگوی ما با خلیل کهریزی -به بهانه انتشار این کتاب- را در ادامه می‌خوانید.

موضوع کتاب «شاهنامه و متن پنهان» نگاهی انتقادی بر نظریه توتمیسم و جست‌وجوی نشانه‌های آن در متن شاهنامه است. چه ضرورتی برای پرداختن به این موضوع احساس کردید؟
توتم واژه‌ای است که در قرن هجدهم نخستین بار در متون انگلیسی‌زبان به کار رفت. در قرن نوزدهم و بیستم، توتمیسم جنجال‌ها و بحث‌های بسیاری در علم آنتروپولوژی که در ایران به آن «انسان‌شناسی» می‌گویند، ایجاد کرد. این نظریه موافقان و مخالفان بسیاری داشت و مطالب گوناگونی در ارتباط با آن نوشته شد. تا جایی که برخی معتقد بودند وظیفه اصلی دانش انسان‌شناسی پاسخ به این پرسش است که منشأ توتمیسم چیست. در کشور ما دیرتر به این نظریه پرداخته شد. یکی از بهترین کارها در این زمینه، پایان‌نامه دکتری جمشید آزادگان است که درباره ادیان ابتدایی در توتمیسم تحقیق کرده‌‌ است.

حدودا از دهه شصت خورشیدی، پژوهشگرانی کوشیدند به توتمیسم در ایران بپردازند و نشان دهند که ایرانیان نیز در زمان‌هایی توتمیست بوده‌اند؛ اما متأسفانه شناخت درستی از این نظریه در بین پژوهشگران وجود نداشته و سوءتفاهم‌های بسیاری هم از این رهگذر به وجود آمده است. مثلا عمدتا حیواناتی را که فقط جنبه تقدس داشتند، توتم پنداشته‌ و توجهی به اصل نظریه توتمیسم در ایران نداشته‌اند. کتاب خیلی مهمی درباره توتمیسم به قلم جیمز جورج فریزر به نام «توتمیسم و برون‌همسری» در چهار جلد، در سال 1910 نوشته شده است که می‌توان آن را یکی از آثار مهم‌ درباره این نظریه دانست. متأسفانه این کتاب اصلا در ایران شناخته‌شده نیست و در پژوهش‌های ایرانی حتی نامی هم از این کتاب دیده نمی‌شود. این مثال، آشکارا، نشان می‌دهد که توتمیسم در ایران تا چه‌اندازه ناشناخته باقی مانده است.

به همین دلیل من در آغاز دوره دکتری تصمیم گرفتم که در این باره تحقیق کنم. «شاهنامه و متن پنهان» که امروز پیش روی شماست، رساله دکتری من در رشته زبان و ادبیات فارسی و حاصل این تحقیق است. البته بسیاری از بخش‌های آن، مانند پیشینه پژوهش یا مطالب بسیار دیگری از آن زدوده و مطالب دیگری به آن افزوده شده است. ناگفته نماند که من در این کار به‌هیچ‌روی بر آن نبوده‌ام که نمودها یا مصادیق توتم را در شاهنامه به دست دهم، بلکه کوشیده‌ام نشان دهم نظامی که از راه باور به توتم به وجود آمده و نشانه‌هایی از آن در شاهنامه و متون ایرانی به جای مانده است، بر روایت‌های ایرانی چه تأثیری نهاده و از همین رهگذر کوشیده‌‌ام روایات زدوده‌شده یا دگرگون‌شده مرتبط با این نظامِ کهن که در روایات ایرانی پنهان هستند، به دست داده شوند.

این کتاب از جهاتی یگانه است. بعد از ترجمه کتاب «توتم و تابو» چه کتاب‌هایی که به موضوع توتمیسم پرداخته باشد، در ایران ترجمه شده است؟ این مسئله را در جریان پژوهش خود چگونه می‌بینید؟
در ایران غیر از کتاب «توتم و تابو» از فروید که اتفاقا در پژوهش‌های خارجی، برعکس ایران، جایگاه ویژه‌ای ندارد، کتاب دیگری به نام «توتمیسم» از لوی استروس توسط مسعود راد در دهه هفتاد به فارسی ترجمه شده است. این کتاب را می‌توان مقدمه‌‌ای پنداشت بر مطالبی که لوی استروس در کتاب مهم «اندیشه وحشی» مطرح کرده‌است. متأسفانه «اندیشه وحشی» به فارسی ترجمه نشده است. البته زبان دشوار و پیچیده لوی استروس موجب شده که مترجمان انگلیسی این کتاب حتی در ترجمه عنوان کتاب نیز اشتباه کنند و عجیب آن است که در سال‌های اخیر در کشورِ ما نیز همین عنوان اشتباه، یعنی «ذهن وحشی» رواج یافته است. به نظر می‌رسد لوی استروی مهم‌ترین منتقد نظریه توتمیسم باشد و من در کتاب «شاهنامه و متن پنهان» در بعضی بخش‌ها همراهی کلی خود را با مباحث او نشان داده‌ام. متأسفانه در ایران از این نویسنده جز کتاب «توتمیسم» و شمار اندکی مقاله و گفت‌وگو چیزی ترجمه نشده‌‌ است و اساسا در زبان فارسی غیر از همین کتاب «توتمیسم» اثر قابل‌اعتنای دیگری از منابع اروپایی در این موضوع در دست نداریم.

مفهوم توتمیسم شاید برای خوانندگان اندکی آشناتر از مفهوم اخترماری باشد، یعنی موضوع دیگری که در این کتاب به آن پرداخته‌اید. لطفا کمی درباره این موضوع و ارتباطش با شاهنامه برای خوانندگان ما بگویید.
این واژه را نخستین بار در دوره کارشناسی و در ترجمه‌های دکتر بهمن سرکاراتی، استاد فقید دانشگاه تبریز، دیده بودم. من در این کتاب با یک توسع معنایی این واژه را در معنای کلّی آیین‌های مرتبط با ستاره‌شناسی و نجوم به کار برده‌ام. من در آغاز بر آن نبودم که اخترماری در روایت‌های ایرانی را بررسی کنم و کارم هم در این کتاب بررسی اخترماری صرف نیست. وقتی که داشتم توتمیسم و تأثیر آن بر روایت‌های ایرانی را بررسی می‌کردم، متوجه شدم توتمیسم با آیین‌های مرتبط با ستاره‌شناسی و نجوم پیوندی پنهان دارد و نشانه‌های این دو با یکدیگر دیده می‌شود. شواهدی برای اثبات این موضوع در کتاب عرضه کرده‌ام.

«شاهنامه» متنی است که شما نظریات خود را در آن پیاده کردید. چرا «شاهنامه»؟ فکر می‌کنید چنین اندیشه‌هایی را می‌توان در متون ادب عامه هم پی گرفت؟
«شاهنامه» متنی مکتوب است و بر اساس متن مکتوب دیگری، یعنی «شاهنامه ابومنصوری» نوشته شده که خود آن تدوینی است از چند متن مکتوب که در کانون آن «خداینامه» قرار داشته است. «خداینامه» نیز معتبرترین متن درباره تاریخ ایران پیش از اسلام است. ازهمین‌روی شاهنامه با واسطه به یک متن مهم و معتبر و مکتوب درباره ایران می‌رسد. از دیگرسو، فردوسی دقت بسیاری در انتقال داستان‌ها داشته است و به آن‌ها به چشم تاریخ می‌نگریسته است. او به خود اجازه نمی‌داده است که در این تاریخ دست ببرد یا آن را کم و زیاد کند. علاوه بر این، زنجیره تاریخی و داستانی شاهنامه نیز کم‌مانند است.

جست‌وجوی ما مانند چراغی بود که در دست داشتم و راه را به من نشان می‌داد. در این مسیر من از متون و منابع دیگر نیز غافل نبوده‌ام و شواهدی که در کتاب آمده این نکته را، آشکارا، نشان می‌دهد.

متاسفانه در سال‌های اخیر شاهد استفاده از مکاتب غربی و نظریات آن به شکل ضعیف و تقلیدی توسط دانشجویان و برخی استادان، در متون فارسی هستیم. آفت چنین پژوهش‌هایی را چه می‌بینید؟ فکر می‌کنید چه مسیری را باید در تحقیق در متون طی کنیم تا بتوانیم نظریاتی بر اساس متون فارسی تدوین کنیم؟
متأسفانه برخی قوانین نادرست در دانشگاه‌های ما وجود دارد که عموما بر اساس ویژگی‌های رشته‌هایی غیر از زبان و ادبیات فارسی و دیگر رشته‌های علوم انسانی شکل گرفته‌اند. روندی در رشته‌های گروه علوم انسانی از جمله زبان و ادبیات فارسی شکل گرفته است که در نتیجه آن حجم شبه‌علم و کارهای تکراری و غیر علمی و بی‌ارزش زیاد شده است؛ کارهایی که فقط موجب حجیم‌شدن رزومه و ارتقا و دفاع و... می‌شوند؛ اما به‌هیچ‌روی در تاریخ پژوهش‌های زبان و ادبیات فارسی ماندگار نیستند. متأسفانه به جای اینکه متخصصان رشته‌های علوم انسانی قوانین مربوط به ارتقای اعضای هیأت علمی، جذب دانشجوی دکتری، دفاع، مقاله‌نویسی و پایان‌نامه‌نویسی و... را بنویسند، قوانین علوم پایه و فنی را بر رشته‌های علوم انسانی و از جمله زبان و ادبیات فارسی تحمیل کرده‌اند و همین هم مشکلات بسیاری ایجاد کرده‌است. علوم انسانی قلمروی متفاوتی است که قوانین خاص خود را می‌طلبد و بی‌توجهی به آن باعث شده است که در رشته زبان و ادبیات فارسی موضوع ارتقای اعضای هیأت علمی و پژوهش‌های مشترک دانشجو و استاد به معضلی تبدیل شود که متأسفانه پیامدهای آن را می‌بینیم. یکی از این پیامدها مقاله‌سازی و کتاب‌‌سازی در این رشته است. یکی از راه‌های مقاله‌سازی و کتاب‌سازی، همین پیاده‌سازی نظریه‌های غربی بر متون فارسی است. البته راه پژوهشگرانی که با شناخت کامل از این نظریه‌ها سعی در ایجاد فضاهای علمی و نو دارند، از کسانی که با اهداف مالی و شغلی، به پژوهش‌های بی‌اساس می‌پردازند، کاملا جداست. از دیگرسو، پژوهش‌های جدید نباید ما را از توجّه به متن بازدارد. خویشکاریِ دانشجو و استاد رشته زبان و ادبیات فارسی خواندن متن است و محال است که دانشجو و استاد و پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی بدون اشراف بر متن بتواند بر اساس نظریه‌ای، درباره متنی تحقیق کند و به نتیجه درست و علمی هم برسد؛ زیرا در بعضی از دانشگاه‌های ما خواندن متن جای خود را به نظریه‌بازی داده است. علاوه بر این، بعضی از پژوهشگران که تحقیقات خود را بر نظریه‌های ادبی متمرکز کرده‌اند، به ترجمه‌های ضعیف و ناقص متون اروپایی رجوع می‌کنند و کارشان به‌اصطلاح فقط یک «پیاده‌سازی» و «تحمیل» است؛ نه کشف زوایای پنهان یک متن با کمک یک نظریه.

چاپ این کتاب برای شما چه بازخوردی داشت؟
با چاپ این کتاب من شرمنده لطف و نواخت و مهربانی بسیاری از استادان و دوستانم شدم. امیدوارم مسأله کوچکی را حل کرده باشم.

جلال خالقی مطلق بر این کتاب ارزنده مقدمه‌ای تاییدکننده نوشته‌اند. آیا ایشان در جریان انجام این پژوهش نیز بوده‌اند؟
خیر؛ ایشان در جریان تألیف این اثر نبودند. پس از پیرایش و آماده‌سازی اولیه کتاب، آدرس ایمیل دکتر خالقی مطلق را یافتم و شرح کوتاهی از این پژوهش برایشان نوشتم و خواهش کردم که کتاب را بخوانند و اگر آن را تأیید می‌کنند، بفرمایند تا آسوده‌خاطر شوم. خوشبختانه ایشان کار را پسندیده بودند و در ایمیلی که برای من فرستادند، با مهربانی مرا مورد لطف خود قرار دادند. پس از آن نیز، با خواهشِ من، زحمت کشیدند و بی‌هیچ تکلفی مقدمه‌ای بر کتاب نوشتند که من آن را مدرک دکتری واقعی خود و حتی بسی مهم‌تر از آن می‌دانم.

کمی درباره منابعتان برای خوانندگان‌ ما بگویید. در خارج از مرزهای ایران، چه پژوهش‌هایی در این‌ زمینه، درباره متون فارسی انجام شده است؟
یکی از بخش‌های دشوار کار من جست‌وجوی منابع بود. بعضی از منابع من منابع نظری درباره انسان‌شناسی و توتمیسم بود و بخش دیگر پژوهش‌های ایرانی و متون فارسی بود. من سعی کردم که این دو دسته از منابع را با دقت بخوانم و بررسی کنم. بعضی از منابع بسیار نایاب بودند و آن‌ها را در کتابفروشی‌ها و کتابخانه‌های شهرهای دیگر یافتم و برای یافتن بعضی از آنها بسیار رنج کشیدم و جست‌وجو کردم. کتاب‌های انگلیسی‌زبان را نیز از سایت‌ها تهیه می‌کردم.

در آخر باید بگویم من این کتاب را به یاد بیژن، پهلوانِ جوان و عاشق و میهن‌دوستِ شاهنامه، به جوانان سرزمینِ عزیزم، ایران تقدیم کرده‌ام. گمان می‌کنم بیژن می‌تواند الگوی جوانان ایرانی باشد؛ زیرا به‌راستی، او نمود یک جوان موفق و توانای ایرانی است. از یک سو، احترام و پیوندِ عاطفی ویژه‌ای که با پدرش، گیو دارد، جایگاه و اهمیت خانواده را در ایران نشان می‌دهد. از دیگرسو، او شخصیتی عاشق است و برای این عشق رنج‌های بسیار به جان می‌خرد. همچنین هنرمند است و بی‌باک و در همه جنگ‌ها پیشرو. او سرانجام با شماری دیگر از پهلوانانِ نامیِ شاهنامه در پی کیخسرو در برف غرق می‌‎شود و گودرز، پدربزرگِ بیژن، در دربارِ لهراسپ، این‌گونه تنهایی خود را در نبودِ بیژن و پدر و عمویِ او، بیان می‌کند:
بدو گفت گودرز من یک تنم
که بی‌گیو و بهرام و بی‌بیژنم

«شاهنامه و متن پنهان» به قلم خلیل کهریزی نوشته شده و نشر سخن آن را در 266 صفحه با قیمت 110هزار تومان منتشر کرده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...