زیستن در مسجد و بازار | ایبنا


زیست اجتماعی در جامعه ایرانی بر حول دو مکان مسجد و بازار می‌چرخد. در تمام سازه‌های زیستی شهرها مشاهده می‌شود که مسجد اصلی شهر در کنار بازار قرار دارد. مجاورت این دو مکان بر سازوکار اقتصادی و اجتماعی پیشینه‌ای قدیمی دارد. گویی زیست اجتماعی بر حول این دو مکان می‌چرخد. ارتباط دوسویه مسجد و بازار برای زیست جمعی در گذشته شکل یکسانی داشته است اما امروزه با ورود روش‌های نوین اقتصادی دیگر نقش مسجد کمرنگ شده و بیشتر شکل عبادی گرفته است.

مجید اسطیری  آقای سالاری و دخترانش

مجید اسطیری در کتاب «آقای سالاری و دخترانش» نوعی بازگشت و گشایش این دو مکان را بیان می‌کند. سالاری شخصیتی است که کارخانه خشکبار خود را در فراز و نشیب‌های اجتماعی توانسته نگه دارد و در پروسه زیستی سالخوردگی، ماجرایی با دخترانش را در ارتباط با مکان مسجد و بازار خلق می‌کند.

این کتاب را می‌توان در دو مقطع مورد مناقشه و بررسی قرار داد. یک نوع زیست اجتماعی ایرانی در دوران سالخوردگی که فرد برای آن برنامه‌ای ندارد، بلکه بیماری‌ها و علل فرسایش جسمی باعث می‌شود فرد دست از کار در بازار بکشد و برای جمع‌آوری توشه آخرت به مسجد پناه ببرد. مقطع دوم بررسی ارتباط مسجد و بازار است.
حاجی بازاری در زیست اجتماعی ایرانی یک عنوانی است که وقتی بیان می‌شود آن را در حد یک کاسب یا تاجر می‌توانیم نام ببریم. ثروتی که یک حاجی بازاری از تجارت بدست می‌آورد بخشی از آن را طبق سنت اجتماعی مذهبی در اختیار مسجد قرار می‌دهد تا مال خود را تطهیر کند. همان سنتی که در ادیان الهی جاری است که افراد باید یک پنجم ثروت خود را در راه خدا ببخشند. این بخشیدن باید بدون هیچ حرف یا خواسته‌ای باشد. اما در این کتاب سالاری بخشش را در گرو رضایت و خواسته درونی خود می‌طلبد، سعی دارد با اهالی مسجد برای رضایت خود جنگی را شروع کند تا پیروز میدان خودش باشد.

تعمیراتی که در مسجد معاد انجام می‌دهد بیشتر صرف رضایت خود است تا رضایتی که برای خلق‌الله انجام می دهد. یعنی آن رضایت بر تمام رضایت‌ها در طول داستان می‌چربد.

کمک به هیئت‌های مذهبی یکی از نکته‌های این کتاب است. خرج بی حد و حسابی که در ایام مذهبی پایمال می‌شود و فقط صرف این کار انجام می‌شود که نام بلند حاجی بازاری آورده شود. این نگاه تفاخری که در قالب دین و مذهب جای خوش کرده است لازم است تا با چنین کتابی انتقادی بساط خود را از سر دین بردارد. آن بخشش الهی باید مخفیانه و بدون انتظار باشد اگرچه می‌بینیم در جامعه امروز ما این بخشش چنان گسترده شده است که حتی یک مقام سیاسی در همین بخشش‌ها و پذیرفتن‌ها در مقام خود ابقا می‌شود یا اینکه افراد بازاری حمایت خود را از فرد برمی‌دارند و او ساقط می‌شود.

ظهور روش‌های نوین اقتصادی سایه‌ای است که بر سر مسجد و بازار افتاده است. کارخانجات و شهرک‌های صنعتی بیرون از شهر شروع به گسترش قارچ‌گونه کرده‌اند. دیگر آن مفهوم بازار و مسجد رنگ باخته است. فرد ممکن است در سالخوردگی از سر بیکاری به مسجد سر بزند همانطور که در کتاب می‌بینیم افراد سالخورده در مسجد حضور همیشگی دارند.

اما آخر کتاب نوعی شکاف و از هم گسیختگی را تداعی می‌کند. اینکه سپردن زندگی به قضا و قدر الهی اگرچه اصل زندگی است اما نویسنده با بیان واقعیت زندگی تصمیم زیستی را به مخاطب محول کرده است.

بخش فرعی داستان دختران سالاری هستند که مدیران موفقی برای کارخانه خشکبار نیستند. این نگاه جامعه‌شناختی که زنان را در مقام مدیریتی شایسته نمی‌داند در این کتاب هم جاری است. برعکس رویکرد کتاب، زنان موفقی را در جامعه بشری مشاهده می‌کنیم که توانسته‌اند مدیران تجاری موفقی باشند‌. زمان آن فرارسیده که نویسندگان نگاه نویی به مدیریت زنان داشته باشند.

ریتم شتابی کتاب گاهی فرصت تصویرسازی را کُند می‌کند. واگویه‌های راوی و استدلال او بر روایت داستان پیشی می‌گیرد و لذت کشف را برای مخاطب به سطح پایینی می‌رساند، اما در نهایت داستان حرف نویی را در باب اقتصاد اجتماعی بیان کرده است. حرف نوی این کتاب بازگشت و تفکر درباره آن چیزی است که جامعه اسلامی در شکل‌های گوناگون با آن درگیر است. این تفکر و بیان آن می‌تواند گشایش زیستن باشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...