نسخه صوتی کتاب «شما که غریبه نیستید» [You’re No Stranger Here] زندگی‌نامه داستانی هوشنگ مرادی‌کرمانی با صدای کارولین کراسکری [caroline croskery] به زبان انگلیسی در سایت آمازون قرار گرفت.

شما که غریبه نیستید» [You’re No Stranger Here] کارولین کراسکری [caroline croskery]

به گزارش
کتاب نیوز به نقل از تسنیم،‌ انتشاران شمع و مه نسخه صوتی کتاب «شما که غریبه نیستید»، اثر هوشنگ مرادی کرمانی را روی سایت آمازون قرار داد.

«شما که غریبه نیستید» عنوان زندگی‌نامه هوشنگ مرادی کرمانی است که به صورت خاطره‌نویسی به ترتیب زمان به وسیله خود او نوشته شده است. بیشتر رویدادهایی که در زندگی وی پیش می‌آید، سخت و تأثیر‌گذار است و سخت‌تر از آن‌ها ضربه‌های عاطفی است که به او وارد می‌شود. مرادی‌کرمانی که از او در این کتاب با عنوان «هوشو»‌ یاد می‌شود، سختی‌ها و دشواری‌های زندگی کودکی خود را به گونه‌ای روایت کرده است که گاه مخاطب از شیطنت‌های کودکانه از خنده روبرو شده و گاه نیز اشک مقابل دیدگانش می‌ایستد.

بسیار از منتقدان این کتاب مرادی کرمانی را اثری هنری دانسته‌اند که پایه‌گذار تحول ژانر زندگی‌نامه خودنوشت است‌؛ ژانری که در ایران کم رونق است و نویسندگان اندکی اقدام به آن کرده‌اند.

«کارولین کراسکری»، شرق‌شناس و محقق دانشگاه یو.سی.ال.ای کالیفرنیا ترجمه این اثر را به زبان انگلیسی بر عهده داشته است. کتاب در سال 97 از سوی انتشارات شمع و مه منتشر شد. بنا به گفته شحنه‌تبار، مدیر انتشارات شمع و مه، مخاطبان انگلیسی‌زبان از این کتاب استقبال قابل توجهی کرده‌اند تا جایی که کتاب به چاپ دوم رسیده است.

حالا انتشارات شمع و مه نسخه صوتی این کتاب را که در حقیقت نمایشنامه‌ای صوتی با صدای کارولین کراسکری و پنج انگلیسی‌زبان آمریکایی دیگر است،‌ منتشر کرده است. این نسخه صوتی که از موزیک متن نیز بهره‌مند است، بیش از دو سال در دست تهیه بوده است.

انتشارات شمع و مه این کتاب صوتی را در سایت آمازون برای مخاطبان غیرایرانی بارگذاری کرده است.

نسخه فارسی کتاب «شما که غریبه نیستید» برای اولین‌بار سال 84 از سوی انتشارات معین روانه بازار شد‌ و تاکنون به چاپ‌های متعددی رسیده است‌. این کتاب همچنین کتاب برگزیده سال 2006 از سوی کتابخانه‌ بین‌المللی مونیخ آلمان شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...