رمان «بی‌تفاوتی دلنشین دنیا» [The Sweet Indifference of the World یا Die sanfte Gleichgültigkeit der Welt Roman] نوشته پتر اشتام [Peter Stamm] با ترجمه مریم مؤیدپور توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.

بی‌تفاوتی دلنشین دنیا» [The Sweet Indifference of the World یا Die sanfte Gleichgültigkeit der Welt Roman] نوشته پتر اشتام [Peter Stamm]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب صدوچهل‌ودومین رمانی است این‌ناشر از مجموعه «ادبیات امروز» چاپ می‌کند.

پتر اشتام نویسنده سوئیسی متولد سال ۱۹۶۳ است و ۵۸ سال دارد. او ابتد چندترم در رشته‌های زبان و ادبیات انگلیسی، روان‌شناسی و سایکوپاتولوژی تحصیل کرد و سپس به‌عنوان نویسنده آزاد و روزنامه‌نگار مشغول به کار شد. او یک نویسنده بزرگسال است و «چرا ما خارج از شهر زندگی می‌کنیم؟» اولین کتاب کودک او محسوب می‌شود که سعی کرده در آن، دنیایی جدید و جایی بهتر را جست‌وجو کند. البته خودش گفته این‌کار اصلا راحت و آسان نبوده است.

«ماه یخ‌زده»، «تمام چیزهایی که جایشان خالی است»، «روزی مثل امروز»، «اگنس»، «چرا ما خارج از شهر زندگی می‌کنیم؟» و مجموعه «آسمان خیس» که تعدادی از داستان‌های نویسندگان آلمانی‌زبان را شامل می‌شود، ازجمله کتاب‌هایی هستند که نشر افق، تا به‌حال از پتر اشتام چاپ کرده است.

داستان «بی‌تفاوتی دلنشین دنیا»، شخصیت اصلی نویسنده‌ای مشهور و جایزه‌برده‌ به‌نام کریستوف است که رمانی درباره عشق واقعی سال‌های جوانی‌اش، زنی به‌نام ماگدالنا نوشته است. او سعی دارد از ماگدالنا بنویسد اما خیال این‌زن فرّار است و مرتب از ذهنش می‌گریزد. کریستوف در این‌مقطع در میان‌سالی خود است و ماگدالنا هم بازیگر بوده است.

در ادامه داستان، کریستوف با دختر جوانی به‌نام لنا آشنا می‌شود که نامزد یک‌نویسنده به‌نام کریس است. آن‌چه کریستوف از گذشته نوشته با آن‌چه لنا آن را زندگی می‌کند، دو دهه فاصله دارد. شباهت‌های جزئیات این‌دو زندگی به‌قدری است که دختر جوان می‌ترسد و با خود فکر می‌کند نکند آینده او و کریس مانند ارتباط کریستوف و ماگدالنا شود؟ اما این‌میان خواننده اثر هم درگیر این‌شبهه می‌شود که نکند کریستوف و کریس، و ماگدالنا و لنا یکی باشند.

به این‌ترتیب این‌شاعبه به وجود می‌آید که داستان پیش‌رو، شاید ماجراهای جهان‌های موازی است. شاید هم ناظرِ بیرونی در جهانی کوانتومی دارد همه‌چیز را تماشا می‌کند و ذهن اوست که شخصیت‌ها را کنار هم می‌گذارد. پس «شاید»های این‌قصه بی‌شمار هستند.

مریم مؤیدپور مترجم این‌اثر، با حمایت بنیاد فرهنگی پروهلوتسیا در سوئیس دست به ترجمه این‌رمان زده که این‌حمایت شامل اقامت کاری در مرکز اروپایی ترجمه در شهر اشترالن آلمان طی زمستان ۹۸ بوده است.

داستان «بی‌تفاوتی دلنشین دنیا» در ۳۷ فصل کوتاه نوشته شده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

لنا حرفی نزد.

هنوز در خیابان راه می‌رفتیم، آهسته‌تر از پیش. انگار در دنیای رویاها سیر می‌کنیم، دنیایی که امکان همه‌چیز در آن هست، اما هیچ اتفاق مهمی نمی‌افتد. آرام گفتم: «هنوز عاشقتم.» فکر کردم لنا نشنید، اما کمی بعد گفت: «شما عاشق ماگدالنای خودتون هستین، نه من. ما که اصلا همدیگر رو نمی‌شناسیم.» گفتم: «ماگدالنایی که عاشقش بودم، مثل شما جوان، زیبا و خون‌گرم بود.» لنا گفت: «اگه فقط به نظر یه مرد، جوان و زیبا و خون‌گرم بیام، باید اون‌موقع به‌سرعت پا به فرار بذارم.» گفتم:‌ «نمی‌دونم ماگدالنا الان چطوریه و چه شکلیه؟ شاید مدت‌هاست فراموشم کرده.» لنا گفت: «این فکر بیخوده، فراموشتون نکرده، حالا هر اتفاقی هم که بینتون افتاده باشه.» گفتم: «می‌خواستم دیروز باهاتون حرف بزنم. جلوی هتل منتظرتون شدم، اما وقتی دیدمتون، اون‌قدر هیجان‌زده شدم که نتونستم باهاتون حرف بزنم. این شوک حتی بزرگ‌تر از اولین‌بار دیدن خودِ جوانی‌ام بود. تموم بعدازظهر دنبالتون راه افتادم. می‌خواستم اگه شده، حتی چند ساعت، احساس کنم دوباره جوون هستم و هنوز می‌توانم مسیر زندگی‌ام رو تغییر بدم.»

این‌کتاب با ۱۲۰ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۹ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...