عاطفه شمس | اعتماد


روز گذشته کتاب «یکی بود، یکی نبود: مرتضی پاشایی» نوشته اسماعیل رمضانی در مراسمی با عنوان «مرتضی پاشایی؛ یک تحلیل اجتماعی- ارتباطی» با حضور مهدی محسنیان راد، پژوهشگر ارتباطات و رسانه و مسعود کوثری، پژوهشگر ارتباطات اجتماعی در فرهنگسرای رسانه رونمایی شد.

یکی بود، یکی نبود: مرتضی پاشایی اسماعیل رمضانی

محسنیان راد، با اشاره به طبیعی بودن چنین پدیده‌ای آن را ناشی از سرایت روانی دانست و افزود فکر می‌کنم دانشگاهیان وقتی این اتفاق افتاد چندان تعجبی نکردند. ما این پدیده را می‌شناختیم و با نام سرایت روانی از آن یاد می‌کردیم. سرایت روانی محرکی است که باعث تحریک یک جمع می‌شود. این جمع می‌تواند کوچک باشد و این تحریک از جمعی به جمع دیگر منتقل شده و پس از یک چرخه، دوباره با قدرت بیشتری به آن جمع بر‌گردد. کوثری نیز در تحلیل پدیده پاشایی به «اسطوره مرگ سیاوش» اشاره کرد و گفت در این ماجرا این اسطوره عمل کرده است؛ اسطوره‌ای که در ذهن همه ما وجود دارد. وی علت بروز چنین پدیده‌هایی را به هم خوردن نظم‌های سابق اجتماعی دانست و گفت در حال حاضر در روابط مردم، طبقات اجتماعی مطرح نیست، بلکه برعکس است و ما بر اساس موضوعات با یکدیگر وفاق پیدا می‌کنیم. اما اینکه کدام موضوع توجه ما را جلب کند، متفاوت است.

سعی کردیم به دور از هیجانات از این کتاب رونمایی کنیم

امیر لعلی، مدیر انتشارات سیمای شرق در مقدمه‌ای با بیان اینکه فرایند تحقیق و ویرایش کتاب «یکی بود، یکی نبود» نوشته اسماعیل رمضانی، پیش از فرا رسیدن سال 94 به پایان رسید و پس از نوروز 94 نیز مجوز گرفت، گفت طی 10 ماه گذشته شاهد رخ دادن هیجاناتی مرتبط با فوت مرتضی پاشایی در جامعه بودیم. سعی ما بر این بوده تا کتاب تحلیلی «یکی بود، یکی نبود» مرتضی پاشایی را به دور از این هیجانات رونمایی کنیم. وی افزود: پدیده مرتضی پاشایی از ابعاد مختلف قابل بررسی است و این پدیده تحلیل‌های اجتماعی از یک واقعیت را ارایه می‌دهد اما این مبحث مهم است که آیا این واقعیت، واقعیتی حقیقی است یا برساخته و رسانه‌ها در این مورد چه نقشی دارند. مدیر انتشارات سیمای شرق گفت آنچه مسلم است این است که شاید وقت آن رسیده که در نفی رسانه‌های غیررسمی یک بازنگری داشته باشیم.

چرا جامعه دانشگاهی ما از پرداختن به سوژه‌هایی مانند پاشایی پرهیز می‌کند؟

اسماعیل رمضانی، نویسنده کتاب، با تاکید بر اینکه تنها یک روزنامه‌نگار است و نه صاحب اندیشه و فکر، به سابقه خود در حوزه روزنامه‌نگاری اشاره کرد و گفت: نگاهم در این کتاب، نگاهی ژورنالیستی بوده است.
وی انگیزه اصلی خود از نگارش کتاب «یکی بود، یکی نبود» را پاسخ دادن به این سوال دانست که چرا جامعه دانشگاهی ما از سوژه‌هایی مثل پدیده پاشایی پرهیز می‌کند.

وی گفت: یک اتفاق افتاد و این پدیده در افکار عمومی ما برجسته شد. گرچه به مرور زمان افول خواهد کرد اما هیچ‌وقت صفر نخواهد شد و نکته‌ای که وجود دارد این است که نمی‌شود این پدیده را کتمان کرد چرا که پاشایی فارغ از ویژگی‌های شخصیتی‌اش به یک سوژه اجتماعی تبدیل شد. رمضانی با طرح این پرسش که چرا ما از گفتن و پرداختن آکادمیک به سوژه‌هایی ازجمله پدیده مرتضی پاشایی پرهیز می‌کنیم، ادامه داد این اتفاق مشابه پدیده‌ای بود که با مرگ پرنس دایانا - همسر اول چارلز شاهزاده ولز، بزرگ‌ترین فرزند و ولیعهد ملکه الیزابت دوم- رخ داد و کتاب‌ها و پایان‌نامه‌های متعددی با محوریت این موضوع تالیف شد اما متاسفانه ما در جامعه خود هنگام ظهور چنین پدیده‌هایی، حساسیتی نشان نمی‌دهیم. وی در بخش دیگر سخنان خود تاکید کرد: سعی کرده‌ام با کتاب «یکی بود، یکی نبود» پدیده پاشایی را مستند کنم تا اگر بطور مثال 50 سال بعد پدیده‌ای شبیه به آن رخ داد امکان رجوع به آن وجود داشته باشد.

سرایت روانی محرکی برای تحریک جمع است

مـحسنـیان‌راد، پژوهشگر ارتباطات و رسانه با اشاره به اینکه من پاشایی را نمی‌شناختم و یک روز متوجه شدم که این پدیده در جامعه اتفاق افتاده است، بیان کرد: فکر می‌کنم دانشگاهیان وقتی این اتفاق افتاد چندان تعجبی نکردند. ما این پدیده را می‌شناختیم و با نام سرایت روانی از آن یاد می‌کردیم. سرایت روانی محرکی است که باعث تحریک یک جمع می‌شود. این جمع می‌تواند کوچک باشد و این تحریک از جمعی به جمع دیگر منتقل شده و پس از یک چرخه، دوباره با قدرت بیشتری به آن جمع بر‌گردد. وی گفت: مسائلی وجود دارند که در لایه‌های زیرین اجتماع پنهان هستند و این طبیعی است. در جریان انقلاب اسلامی وقتی کسی روی دیوار مرگ بر شاه می‌نوشت و یک نظامی به او شلیک می‌کرد، اعتراض یک نفر به او سبب می‌شد بقیه کار او را ادامه‌ دهند. این اتفاق زیر یک سقف جغرافیایی انجام شده و امروز آن سقف جغرافیایی برداشته شده است. وی با تاکید بر اهمیت جمع‌آوری داده‌ درباره اتفاقاتی مانند درگذشت مرتضی پاشایی گفت: به طور مثال پیش از انقلاب ساعت 12 شب در تلویزیون ارتش امریکا به شوخی مردی اعلام کرد که قرار است در تهران زلزله بیاید و به همین دلیل شهر تا حد زیادی به هم ریخت.

بعدها زمانی که دانشگاه کلمبیا از من خواست که تاریخ تلویزیون را بنویسم ذکر چنین اتفاقی برای‌شان بسیار جالب بود و من می‌دانم که حتی جان‌اف کندی بابت این موضوع از ایران معذرت خواهی کرد اما در ایران هیچ کس این اطلاعات را جمع‌آوری نکرده است بنابراین نوشتن اتفاقات چنین پدیده‌هایی می‌تواند برای آیندگان موثر باشد.این استاد رسانه با بیان اینکه چرا چنین پدیده‌ای در ایران امری طبیعی به حساب نمی‌آید، گفت: نویسنده در ابتدای کتاب می‌گوید «اکنون زمانه‌ای است که در ایران، فاصله‌ای نسبتا عمیق بین فهم نخبگان جامعه و فهم مردم و نسل جدید به وجود آمده است.» اما من شرایط را این‌گونه نمی‌بینم. نکته این است که در این تعریف نخبگان چه کسانی هستند؟ شما اگر تعریف باتومور از نخبگان را مرور کنید، می‌بینید که نخبگان تقریبا شبیه دانشمندان هستند با یک تفاوت مهم و آن این است که نخبگان بیش از آنکه نگران خود باشند نگران مردم هستند.

اگر کسی نخبه باشد نسل جدید را نیز جزو مردم حساب می‌کند، بنابراین نخبگان بین اقشار مردم با عقاید گوناگون خط نمی‌کشند. نخبگان نگران مردم هستند.وی با طبیعی دانستن پدیده پاشایی گفت: وقوع چنین امری -پدیده پاشایی- امری طبیعی است؛ اما تاکید بیش از حد بر وحدت کلمه، در باور ما سوءتفاهمی را به وجود آورده است که سبب می‌شود چنین اتفاقی را غیرطبیعی بدانیم. او در ادامه با ابراز تاسف از دیدگاه‌هایی که پدیده پاشایی را غیرطبیعی عنوان می‌کنند، ادامه داد چرا به این پدیده به عنوان یک پدیده طبیعی نگاه نمی‌کنیم، در واقع مشکل ما نوع نگاه‌مان است، نه اتفاقی که افتاده است. اینکه عده‌ای برای سوگ خواننده مورد علاقه‌شان به خیابان می‌ریزند ناهنجاری نیست. وی با بیان مقدمه‌ای درباره این کتاب یادآور شد: اصولا در کشورهای پیشرفته رسم است درباره رویدادهایی که جامعه را تحریک می‌کند، پس از اینکه اخبار آن از رادیو و تلویزیون و روزنامه‌ها منتشر شد، کتاب‌هایی منتشر می‌شود اما تفاوت کتاب «یکی بود، یکی نبود» با کتاب‌هایی که در جوامع پیشرفته نوشته می‌شود این است که در جامعه ما فاصله نشر کتاب با زمان وقوع پدیده گاهی اوقات آنقدر کم می‌شود که همه تعجب می‌کنند که در این فاصله یک کتاب تالیف شده است.

وی ادامه داد: کم دیده شده که یک رسانه روی یک کار سیستمی به صورت برنامه‌ریزی شده و با بودجه مشخص فعالیت کند اما این گزارش - کتاب «یکی بود و یکی نبود»- توانسته این خلأ را پرکند. شما در زمان بروز چنین پدیده‌هایی اگر روزنامه‌ها را ورق بزنید می‌بینید که اغلب محتوایی دارند که برای ساختن آن انرژی و وقت صرف نشده است. هر چند برخی روزنامه‌ها برای یک مصاحبه‌ زمان می‌گذارند، اما کم پیش می‌آید که روزنامه‌ای روی یک موضوع از جمله پدیده‌هایی که در جامعه به وجود می‌آیند کار سیستمیک با ابعاد مختلف انجام دهد. این استاد ارتباطات سپس با بیان اینکه این کتاب تا حدودی خلأ پیش را پر کرده است، یادآور شد: با این حال کمی با کتاب‌هایی که در جوامع غرب درخصوص بروز چنین پدیده‌هایی منتشر می‌شود، متفاوت است. محسنیان راد در بخش دیگری از سخنان خود ادامه داد: تحقیقاتی انجام شده در رابطه با اینکه آناتومی انقلاب را کشف کنند و ببینند که انقلاب‌های جهان چه چیز مشترکی با یکدیگر دارند. هر انقلابی 9 مرحله را طی می‌کند. برای مثال در دوران مشروطه رنج سنگین انقلابیون از عقب‌ماندگی بود و در جمهوری اسلامی هر چه مربوط به شاه و پادشاهی است بد است. همان‌طور که اسم شاهراه را هم به چیز دیگری تغییر دادند. وقتی انقلابی پیروز می‌شود در وهله اول همه به این فکر می‌کنند که چه چیزی بد است و باید آن را در جامعه از بین ببرند اما در مرحله چهارم پس از سقوط حکومت همه به این می‌اندیشند که چه چیزی خوب است و اختلاف‌نظر به وجود می‌آید. ما در این 35 سال دچار سوء‌تفاهم وحدت‌کلمه هستیم. اینکه هر کس به سلیقه خود بد و خوبی را تعیین می‌کند.

پاشایی تبدیل به سیاوش شد

مسعود کوثری، پژوهشگر ارتباطات اجتماعی در تحلیل پدیده پاشایی به «اسطوره مرگ سیاوش» اشاره کرد و گفت: در این ماجرا این اسطوره عمل کرده است؛ اسطوره‌ای که در ذهن همه ما وجود دارد. اسطوره سوگ سیاوش و سوگ‌های دیگر که در ذهن‌مان هستند، همگی از این نوع پدیده‌ها هستند و می‌توان گفت اسطوره سیاوش در پدیده پاشایی خوب عمل کرد و می‌توان گفت پاشایی تبدیل به سیاوش شد به گونه‌ای که وقتی سرطان نابهنگام او را از پا درآورد، با حس همدردی که ایجاد شد حتی مرزبندی‌های سیاسی نیز رنگ باختند.

مسعود کوثری در این مراسم درباره ارزیابی خود از رفتاری که بعد از درگذشت مرتضی پاشایی، خواننده پاپ شکل گرفت، با اشاره به کتاب «یکی بود، یکی نبود» اسماعیل رمضانی یادآور شد: چاپ این کتاب یک اتفاق خوب است و فکر می‌کنم جای موضوعاتی از این دست خالی است؛ موضوعاتی همچون سقوط هواپیمای حاوی خبرنگاران و خیلی اتفاقات دیگر که می‌توانیم راجع به آن مونوگرافی تهیه کنیم. بنابراین نگارش این کتاب به خودی خود کار خوبی است و خوب است که از همین جا شروع کنیم و داده‌های لازم اولیه را برای تجزیه و تحلیل فراهم سازیم. اما به نظر می‌رسد در هنگام بروز چنین پدیده‌هایی هر کسی باید نقش خود را ایفا کند. ژورنالیست باید کار خودش را کند، استاد دانشگاه هم باید نقش خود را ایفا کند. وی همچنین با اشاره به تفاوت دیدگاه این کتاب در غرب و جامعه ما یادآور شد: اگر این کتاب در غرب منتشر می‌شد یک معنا داشت اما در کشور ما معنای متفاوتی دارد. مشکلی که ما در اینجا داریم و خیلی به اساتید برنمی‌گردد این است که ما یک نظام شهرت و ضدشهرت داریم و نظام ضد شهرت در کشور ما بیشتر عمل می‌کند و پدیده پاشایی نیز در این خصوص یک استثناست، به نوعی که مرتضی پاشایی در فضایی مطرح شد که معنای شهرت در کار نبود.

کوثری در ادامه سخنان خود گفت: لایه عمیق‌تری که در بروز پدیده مرتضی پاشایی شکل گرفته بود در کتاب «یکی بود، یکی نبود» اسماعیل رمضانی دیده نشد اما در دیدگاه من چند اتفاق در این امر دخیل است. مردم ما از عرصه سیاسی در حال گذر به امر اجتماعی هستند بنابراین یک نوع دلزدگی از امر سیاسی پیش آمده و مردم از این حوزه کنده شده‌اند. از آنجا که این فرآیند همزمان با پدیده پاشایی مطرح شد و اکنون نیز در حال رخ دادن است، باید انتظار پدیده‌های مشابه را نیز داشته باشیم. این استاد ارتباطات همچنین از پدیده پاشایی به عنوان یک اجتماع لحظه‌ای یاد کرده و ادامه داد: در آینده موج‌های دیگری خواهیم داشت اما این پدیده در آرامش خود خواهد ماند. کوثری سپس در پاسخ به اینکه چرا چنین پدیده‌هایی شکل می‌گیرند، توضیح داد: علت بروز چنین پدیده‌هایی به هم خوردن نظام‌های سابق اجتماعی است. در حال حاضر در روابط مردم، طبقات اجتماعی مطرح نیست، بلکه برعکس است و ما بر اساس موضوعات با یکدیگر وفاق پیدا می‌کنیم. اما اینکه کدام موضوع توجه ما را جلب کند، متفاوت است. به عنوان مثال می‌توان به تراشیدن سر معلم در کردستان یا چالشی مثل سطل آب یخ اشاره کرد. در این پدیده نیز وارد مرحله‌ای از زندگی می‌شویم که مثل حرکت توده‌ای پرنده‌ها می‌ماند که خیلی مواج است اما بعد پراکنده می‌شوند. از طرفی مردم جهان از آن تقسیم‌بندی‌های سیاسی و طبقاتی گذشته خسته شده‌اند اما در ایران به دلیل اینکه سه دهه پرچالش داشته‌ایم کمی نیاز به لحظات آرامش داریم. بنابراین دلیل مهم از نظر من این است که جامعه ما وارد اجتماعات لحظه‌ای در مرگ مرتضی پاشایی شده است.

وی با اشاره به اینکه علم جامعه‌شناسی مساله عواطف اجتماعی را کنار گذاشته، افزود: جامعه‌شناسی همیشه به‌دنبال برقراری نظم بوده و نظریات عواطف اجتماعی چندان در آن پررنگ نیست. تنش‌ها و انرژی‌هایی در جامعه جمع می‌شود که نیاز به تخلیه دارد، می‌توان مکان‌هایی ساخت تا با استفاده از آنها این انرژی تخلیه شود در غیر این‌صورت این تنش‌ها به صورت خشونت در جامعه یا در شکل‌هایی دیگر تخلیه می‌شود و ما ناگهان با انفجاری از عواطف کنترل نشد‌ه در جامعه روبه‌رو می‌شویم که می‌تواند خشونت‌های تلخی را رقم بزند. تخلیه نشدن انرژی‌ها به خشونت می‌انجامد. یکی از راه‌های سالم تخلیه تنش این است که بگذاریم جوانان بعد از برد تیم مورد علاقه خود شادی کنند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...