علیه انقلاب فرهنگی | آرمان ملی


مادلین تین[Madeleine Thien] نویسنده و رمان‌نویس کانادایی، دختر مهاجران مالزیایی چینی است. نوشته‌های تین با تحسین زودهنگام آلیس مونرو مواجه شد.
سالن کنسرت اصلی کنسرواتوار موسیقی شانگهای، آنچه که زمانی امتیاز فرانسوی شهر محسوب می‌شد، سالن کنسرت هه‌لوتینگ نامیده می‌شود. می‌توان بازدیدکنندگان امروز این ساختمان وسیع- ساختمانی به سبک غربی که در سال 2003 افتتاح شده- را که اهمیت نامش را درک نمی‌کنند مورد اغماض قرار داد. هه لوتینگ آهنگسازی بود که از سال 1949 به مدیریت کنسرواتوار منصوب شد. همچنان که انقلاب فرهنگی مائو تسه‌تونگ قدرت می‌یافت، هه لوتینگ را به‌خاطر نوشته‌هایش درباره دبوسی مورد حمله قرار دادند. در سال 1968 پس از دو سال خشونت و تحقیر، ارتش سرخ او را مقابل دوربین‌های تلویزیون کشاند تا مورد تهدید و آزار جسمی قرار بدهند.

مادلین تین [Madeleine Thien] نگویید چیزی نداریم» [Do not say we have nothing]

در این زمان، از آنجایی‌که هنرجویان اساتید و یکدیگر را مورد حمله و انتقاد قرار می‌دادند، موجی از خودکشی‌ها در کنسرواتوار به وقوع پیوست. بااین‌حال هه لوتینگ از تسلیم‌شدن سر باز زد. دو هفته بعد، او را برای نمایش مجدد بازگرداندند، او در پخش مستقیم تلویزیون بر سر کسانی که آزار و اذیتش می‌کردند فریاد زد: «شرم بر شما که دروغ می‌گویید.»
در سومین رمان قدرتمند نویسنده کانادایی «نگویید چیزی نداریم» [Do not say we have nothing]، عمدتا اعتراض هه لوتینگ به‌منزله لحظه ایستادگی در تاریخ ددمنشانه‌، همراه با وقایع دو دهه بعد پیرامون اعتراضات میدان تیان‌آن‌من نشان داده می‌شود. تاریخ در چین از اهمیت خاصی برخوردار است. روایات تاریخی، بیش از 60 سال در خدمت ملزومات متغیر سیاست‌های رژیم، دستکاری یا سرپوش گذاشته شده است. نوشتن تاریخ اشتباه- تاریخی که از خط‌مشی حزب عدول کند- هنوز می‌تواند شما را دچار مشکلاتی نماید.

تین از این تاریخ بهره می‌گیرد و آن را در رمانی پرشور و آمرانه درمی‌آمیزد که به جنگ داخلی چین و تا امروز بازمی‌گردد. در قلب آن، سرنوشت‌ درهم‌تنیده مجموعه‌ای از شخصیت‌ها به چشم می‌خورد که برای موسیقی و با موسیقی زندگی می‌کنند تا آن هنگام که پیشامدهای برآمده از انقلاب، دنیایشان را به نابودی می‌کشاند.

داستان تین از ونکوور آغاز می‌شود، جایی‌که راوی که با مادرش زندگی می‌کند و با هردو نام چینی، لی‌لینگ و انگلیسی، ماری شناخته می‌شود. به ما درباره پدرش می‌گوید که چند سال زودتر ناپدید شد و در 1989 وقتی ماری ده سال داشت در 39سالگی در هنگ‌کنگ خودکشی کرد. در همان سال، خویشاوندی نوجوان از چین سر رسید: آی مینگ، دختر جوانی که در پی سرکوب بی‌رحمانه‌ اشغال میدان تیان‌آن‌من توسط دانش‌آموزان و دانشجویان ناچار به فرار شده بود. به تدریج که جلوو‌عقب‌بردن بیش از هفت‌دهه تاریخ را دنبال می‌کنیم، ماری داستان پدرش و رابطه عمیق اما آشفته‌ خودش را با خویشاوندش آی مینگ گرد می‌آورد.

داستان خیلی سخت فاش می‌شود- ماری چندان نمی‌تواند به زبان چینی صحبت کند و بخواند، در‌عین‌حال رویدادها و شخصیت‌ها نیز زیرلایه‌های فراموشی مدفون شده‌اند. صفحات باقی‌مانده از یک‌سری دفترچه که از چین به کانادا آورده شده‌اند، داستان را شکل می‌دهند.

همچنان که رابطه آی مینگ و ماری صمیمانه‌تر می‌شد، ماری فهمید پدرش، جیانگ کای، تنها فرد خانواده‌اش بود که از قحطی ناشی از سیاست جهش بزرگ رو به جلوی مائو در اواخر دهه 50 میلادی و اوایل 60 میلادی جان به‌در برد؛ پیانونوازی بااستعداد محسوب می‌شد و همچنین دوست پدر آی مینگ، اسپارو، بود که او نیز آهنگسازی با استعداد و استادش در کنسرواتوار موسیقی شانگهای بود.

ماری چیزهای زیادی درباره نسل‌های پیشین خانواده فراگرفت، از جمله خاله بزرگ و مادربزرگ آی مینگ- سوئرل و بیگ مادر- که به‌منزله خواهران نوجوان در دهه 1940 به‌عنوان خواننده‌های دوره‌گرد چایخانه امرار معاش می‌کردند. وقتی سوئرل و همسرش را در دهه 1950 به اردوگاه کار اجباری فرستادند، بیگ مادر دخترشان، ژولی، را بزرگ کرد که به ویولون‌نوازی متعهد تبدیل شد.

زندگی این نسل‌های پیشین، پیرامون کنسرواتوار شانگهای می‌چرخد تا آنکه انقلاب فرهنگی همه‌چیز را نابود می‌کند. موسیقی مورد علاقه‌ آنها دلیلی برای شکنجه و آزارشان می‌شود؛ اما همچنان که تلاش می‌کردند علیرغم هرج‌ومرج، اندوه، خیانت و خشونت، به مفاهیم و عشق پایبند بمانند، آن موسیقی باز هم در ذهنشان جاری می‌شود. رویاهای لطیف شخصیت‌های تین در نقطه مقابل خشونت پرآشوب سیاست مائوئیستی قرار می‌گیرد، دو اجرای گلن گلد از واریاسیون‌های گلدبرگ اثر باخ همچون موسیقی متن رنج و رستگاری در رمان جریان می‌یابد. این رمان تداعی برجسته و تاثربرانگیز تراژدی قرن بیستم چین است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...