رمان «هفت تیر، ساعت نُه» نوشته حامد سرایی توسط نشر سیب سرخ منتشر و راهی بازار نشر شد.

هفت تیر، ساعت نه حامد سرایی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، «هفت تیر، ساعت نُه» دومین کتاب و اولین‌رمانی است که از حامد سرایی منتشر می‌شود و روایت شور و اشتیاق جوانانی است که در شهر، آرزوهای خود را جست و جو می کنند و تجربه عشق، آرمان، شکست و رویاهای خود را در بستر زمانه خود به مکان پیوند می‌دهند. میدان‌ها و خیابان‌ها عرصه بلوغشان شده است و تاریک روشنای وقایع آنها را از سوژه‌گی جدا می‌کند و در تب و تاب و اشتیاق جوانی، نفسی نو را پیدا می‌کنند.

زبان «هفت تیر، ساعت نه» انعطاف لازم برای رفت و برگشت بین ذهنیت و عینیت را به دست می‌دهد و روی لایه‌ای لغزنده از ترسیم وقایع و بیانگری به تجربه احضار زمانبندی‌های هر دو نزدیک می‌شود. رمان از گزارش رخدادها به‌سمت صورت بندی جوانی گرفتار و پرسه‌زن شهر پیش می‌رود و در ورطه «پذیرش آنچه هست» و آرزومندی روزگاری دیگر، مالیخولیای این‌مواجهه را شکل دهد.

زبان سیال در کنار قاب گرفتن بخشی از تاریخ معاصر از زاویه دید شخصیت‌هایی هنوز شیفته و خواندن جدل‌‎ها و تنش‌ها بر سر مقولاتی که به فرجام و پذیرش نرسیده‌اند، از ویژگی‌های رمان «هفت تیر،ساعت نه» هستند.

«هفت تیر، ساعت نُه» در 58 صفحه و با قیمت 14هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...