کتاب «من، ولادیمیر مایاکُفسکی» [Maiakovskii, Vladimir Vladimirovich] به روایت یولتان سادیکو [اSadikova, Yultanتوسط انتشارات کتاب کنج منتشر شد.

من، ولادیمیر مایاکُفسکی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، کتاب «من، ولادیمیر مایاکُفسکی» گزارش یولتان سادیُکوا، مترجم روسی‌زبان، است از زندگی و کارِ شاعر بزرگ روس.

پیش از این، خانم یولتان سادیکُوا کتاب «دربارۀ آن» را گردآوری و ترجمه کرده که در سال ۱۳۹۹ توسط همین انتشارات در همکاری با نشر گویا چاپ شده بود و نگاهی بود به دوره همکاریِ ولادیمیر مایاکُفسکی با آلِکساندر رُدچنکو، طراح، نقاش، عکاس و بنیانگذار کُنستروکتیویسم شوروی.

همانطور که یولتان سادیکُوا در مقدمه خود تحت عنوان «شمایل سیزدهمین حواری» متذکر می‌شود، در حدفاصل قرن‌های نوزده و بیست، در اثر فروپاشی سیستم کلاسیک ژانرهای شعری روس، شاعرانی با ذهنیت متفاوت پا به میدان گذاشتند که رساترین‌شان ولادیمیر مایاکُفسکی بود.

مارینا تسوِتایوا گفته بود: «این مرد جوان، در درون خود قدرتی احساس می‌کرد، اما چه قدرتی، نمی‌دانست؛ دهانش را باز کرد و گفت: «من!» از او پرسیدند: «من، کی؟» جواب داد: «من، ولادیمیر مایاکُفسکی». «ولی ولادیمیر مایاکُفسکی کیست؟» گفت: «من».

و دیگر فعلاً هیچ. اما در ادامه، بعداً، همه چیز».

بر اولین مجموعه اشعارش نام «من» گذاشت، عنوان تراژدی‌اش «ولادیمیر مایاکُفسکی» بود، و عنوان اُتوبیوگرافی‌اش، «خودم».

برجسته کردن «من»، الگوی جهان خلاقه مایاکُفسکی بود که خودش در مرکز آن قرار می‌گرفت و عالم را برای خود از صفر خلق می‌کرد. هیچکس قبل از او چنین جرأتی نکرده بود.

در کتاب «من، ولادیمیر مایاکُفسکی»، گذشته از ترجمه زیبا و دقیق منظومه‌های مهمی مثل «ابر شلوارپوش» و «فلوت فقرات»، نمایشنامه «تراژدی ولادیمیر مایاکُفسکی»، شعرهای کوتاه، اتوبیوگرافی، نامه‌ها و خاطرات، مترجم از منابع مختلف روسی متن‌هایی فراهم آورده تا مخاطب فارسی‌زبان را در درک این آثار و جهانِ خلاقۀ مایاکُفسکی آماده سازد.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...