کتاب «ضرب المثل های خیس»، نوشته غلامرضا حیدری ابهری توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر شد.

ضرب المثل های خیس» غلامرضا حیدری ابهری

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، ضرب المثل های ایرانی گنجینه های حکمت و معرفت هستند.حکمت هایی که تجربه ای گران بها را با زبانی ساده و شیرین و متناسب با زندگی روزمره مردم بیان میکند. گاه یک ضرب المثل خوب، یک دنیا حرف را فقط در چند کلمه خلاصه میکند و همین ایجاز و اختصار و استفاده به جا از آنها، ضرب المثل را اثر بخش میکند.

کتاب «ضرب المثل های خیس»، کتابی جذاب و دلنشین است که به قلم غلامرضا حیدری ابهری نویسنده با سابقه و توانمند کشورمان(نویسنده مجموعه خداشناسی قرآنی کودکان، خدا و قصه هایش و...) به رشته تحریر در آمده و حکایت گر ضرب المثل هایی است که در آن ها کلمه آب یا کلمات مرتبط با آن به کار رفته است.

تصویرگری ها و کاریکارتورهای جذاب سام سلماسی، چاپ دورنگ، قطع مناسب،گردآوری ۴۴۰ ضرب المثل، و همچنین نقل شرح و توضیح و قصه آنها با قلمی روان و دلنشین، کتاب ضرب المثل های خیس را به کتابی خواندنی،جذاب و گوارا تبدیل کرده است. کتابی که از نوجوانان تا بزرگسالان مخاطب آن هستند و شیرینی ضرب المثل های ایرانی را به کام مخاطب میچشاند و سعی دارد آنها را باردیگر نقل و نبات محافل کند. کتابی که نه تنها برای خوانندگانش پندآموز است بلکه کمک میکند تا در کلام و گفتار نیز سخنانی نغز و حکیمانه بر زبان جاری شود.

ضرب المثل های خیس به قلم غلامرضا حیدری ابهری و در ۲۰۰ صفحه و با قیمت ۴۴ هزار تومان توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر شده است.

در بخشی از کتاب آمده است:

کلوخ مباش که به هر آبی بخیسی
وقتی تصمیم گرفتی کتابی را بخوانی، حتماً بخوان. حتی اگر یک آدم بی عقل گفت که کتاب خواندن به چه درد میخورد آن کتاب را کنار نگذار. وقتی تصمیم گرفتی به کلاس کشتی یا هر ورزش دیگری بروی حتماً برو حتی اگر یک آدم تنبل گفت ورزش فایده ای ندارد به حرفش گوش نده .وقتی تصمیم گرفتی با یک بچه با ادب و مهربان دوست شوی حتماً دوست شو، حتی اگر یک آدم حسود گفت ولش کن تو ولش نکن!
خلاصه هر وقت تصمیم درستی گرفتی آن را انجام بده و به خاطر حرف های این و آن تصمیم درستت را عوض نکن. به قول قدیمی ها «کلوخ مباش که به هر آبی بخیسی»
کلوخ تکه های خشک شده گل هستند که آب خیلی راحت در آن فرو می رود و خیلی زود خیس می شود!

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...