کتاب پیش رو، درک جدیدی از کودک را برای بزرگ‌سالان فراهم می‌آورد. فلسفه این کتاب با معرفی کودک به‌عنوان موجودی متفاوت و مستقل، که با قدرت یادگیری فوق‌العاده، استعدادهای استثنایی، قدرت تفکر و احساسات عمیق به دنیا می‌آید، بزرگ‌سالان را به برخوردی متفاوت با کودک تشویق می‌کند.

کلیدهای فرزندپروری آسان و شاد بر اساس رابطه احترام آمیز» [Elevating child care : a guide to respectful parenting] نوشته جنت لزبری [Janet Lansbury]

کتاب «کلیدهای فرزندپروری آسان و شاد بر اساس رابطه احترام آمیز» [Elevating child care : a guide to respectful parenting] نوشته جنت لزبری [Janet Lansbury] به ترجمه بهیه وحیدی با شمارگان 500 نسخه در 60 هزار تومان از سوی موسسه انتشارات بعثت روانه بازار نشر شده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «باور ما نسبت به کودک، تعیین‌کننده نوع برخورد ما با او خواهد بود. چنانچه کودک را موجودی وابسته، نیازمند و ناتوان بدانیم، او را همین گونه خواهیم دید. در حالی که اگر او را موجودی قابل، باهوش و فردی مرتبط با محیط اطرافش بدانیم که آماده مشارکت در زندگی و ارتباط برقرارکردن با اطرافیان است، آنگاه بی‌تردید همه آن قابلیت‌ها را در او می‌بینیم.

کتاب پیش رو، درک جدیدی از کودک را برای بزرگ‌سالان فراهم می‌آورد. فلسفه این کتاب با معرفی کودک به‌عنوان موجودی متفاوت و مستقل، که با قدرت یادگیری فوق‌العاده، استعدادهای استثنایی، قدرت تفکر و احساسات عمیق به دنیا می‌آید، بزرگ‌سالان را به برخوردی متفاوت با کودک تشویق می‌کند.

روش‌های این کتاب باعث آگاه‌شدن ما از چگونگی دیدگاه کودک می‌شود؛ آگاهی‌ای که از طریق مشاهده و دادنِ فرصت و امکان به کودک برای ابراز نیازها، احساسات و افکارش، به‌دست می‌آید و افزایش می‌یابد.

کتاب بر این نکته تأکید دارد که ما لازم است یاد بگیریم بین اشارات کودک و تعبیرهای خودمان تمایز قائل شویم و قبل از هر واکنشی، یک مشاهده‌گر دقیق باشیم. مشاهده دقیق کودکان، به ما می‌آموزد که آن‌ها انسان‌هایی قابل و توانا، با نیازها، خواسته‌ها و افکار خاص خودشان هستند و ضروری است تا به‌عنوان انسانِ کامل ِ در خور احترام نگریسته شوند. چنین دیدگاهی، معمولی‌ترین تجارب روزمره فرزندپروی را به فرصت‌هایی لذت‌بخش برای یادگیری، کشف و ارتباط با کودک تبدیل می‌کند.

رابطه‌ای بر اساس شنیدن و شنیده‌شدن، دیدن و دیده‌شدن در بین والدین و فرزندان، همان چیزی است که امکان درک‌شدن دوجانبه را فراهم می‌کند. آنچه از این درکِ دوجانبه حاصل می‌شود روابط عمیق، صمیمانه و محترمانه بر پایه اعتماد خواهد بود که تأثیر خود را علاوه بر خانواده، در فضای جامعه نیز نشان خواهد داد.»

جنت لنزبری مشاور، نویسنده و وبلاگ‌نویس در زمینه فرزندپروری است که میلیون‌ها خواننده دارد. دیدگاه او به پدر و مادرهای بسیاری کمک کرده است تا از دوران رشد کودکشان لذت ببرند و والدگری بی‌دغدغه و آرامی را تجربه کنند. این کتاب به 15 زبان ترجمه شده است و حالا با مجوز خانم جنت برای ترجمه به زبان فارسی، این آمار به 16 زبان می‌رسد.

مولف در بخشی از مقدمه کتاب می‌نویسد: «پرورش کودک یکی از راضی کننده‌ترین تجربه‌های زندگی است، که در عین حال می‌تواند موجب خستگی، آزار و آشفتگی مادر باشد. مشکلاتی که من در اولین تجربه مادری با آن روبه‌رو شدم، مرا کاملاً کلافه کرده بود. در تمام طول عمرم مشتاق داشتن بچه بودم و فکر می‌کردم تجربه بچه‌داری به طور طبیعی پیش میآید ولی به تدریج متوجه شدم که تصوراتم صحیح نبوده است.

با وجود این‌که کودکی دوست‌داشتنی داشتم، اما هرگز در تمام عمرم آن‌قدر احساس خستگی، ندانم‌کاری و گیجی نکرده بودم. غریزه مادری، که من فکر می‌کردم راهنمای من خواهد بود، اصلاً کافی نبود. تمام زندگی من در یک دایره خلاصه می‌شد، غذا‌دادن، آروغ‌گرفتن، عوض‌کردن کهنه و آرام و سرگرم‌کردن کودکم. جست‌وجو در لابه‌لای کتاب‌ها‌ی پرورش فرزند اصلاً کمکی نمی‌کرد و جواب پرسش‌های مرا نمی‌داد.

بعد از این‌که دیگر فکرم به جایی نمی‌رسید به‌طور اتفاقی با روش فرزندپروری و تربیت مگدا گربر[1] آشنا شدم. او متخصص کودک و پیشتاز و پایه‌گذار فرزندپروری توأم با احترام است. روش و نگرش او به‌نظرم جالب و قابل‌قبول و شبیه راه نجات برای یک غریق بود.

خلاصه این‌که هم در درک من و هم در عمل من یک دگرگونی اساسی ایجاد شد. اولاً، یاد گرفتم که کودکم توانایی یادگیری ذاتی و طبیعی دارد که بدون آموزش می‌تواند روند رشد حرکتی و شناختی[2] خود را طی کند. قدرت ارتباط برقرار‌‌کردن از طریق تولید صدا و حالات صورت، و همچنین توانایی شروع بازی مستقل و ادامه‌دادن آن را دارد. بنابراین متوجه شدم که با استرسِ خود چه انرژی زیادی تلف می‌کردم تا او را سرگرم کنم و نیازهایش را حدس بزنم.

بعد از چند سال مگدا، دوست و راهنمای من و فلسفه تعلیم و تربیت او انگیزه‌ای بزرگ برای من شد. من به این ترتیب روش او را دنبال کردم و مربی کودکان شدم. کنفرانس‌های بسیار در این مورد داشتم و میلیون‌ها نفر در سراسر جهان وبلاگم را می‌دیدند. مشاوره خصوصی و نویسندگی هم قسمتی از فعالیت من در این راستا بوده است.

این کتاب شامل 30 مقاله پرطرف‌دار است که از وب سایتم انتخاب شده و به سوژه‌ها و سؤال‌هایی می‌پردازد که اکثر والدین در رابطه با کودکانشان دارند. شما، در این کتاب، نام مگدا و نقل‌قول‌های او را به‌کرات خواهید دید. این کتاب مجموعه‌ای است از آنچه از او آموخته‌ام به‌علاوه تجارب خودم در کار با صدها کودک و سه فرزندم که، هم‌اکنون که این کتاب را می‌نویسم، 12 و 17 و 21 ساله‌اند.

به‌طور خلاصه، روش مگدا باعث آگاه‌شدن ما از چگونگی دیدگاه کودک می‌شود. به این معنا که ما می‌آموزیم که کودکان موجوداتی متفاوت و مستقل از ما هستند. آگاهی ما در مورد آن‌ها، از طریق مشاهده و فرصت و امکان‌دادن به آن‌ها، برای ابراز نیازها و احساس و تفکر خودشان، افزایش می‌یابد.

با این روش، ما شناخت بیشتری از خود پیدا می‌کنیم و یاد می‌گیریم عجولانه در مورد نیازهای کودک قضاوت نکنیم. مثلاً یاد می‌گیریم که سروصدا و غان‌وغون کودک به این معنی نیست که می‌خواهد بلندش کنیم یا تکانش بدهیم، یا مثلاً گرسنه است یا تشنه و خسته و یا اسباب‌بازی خود را می‌خواهد. تشخیص می‌دهیم که کودکان هم مثل ما گاهی فقط مایلند ما را در احساسات خود شریک سازند و می‌توانند با حمایت ما راهی برای نشان‌دادن یا ابرازش پیدا کنند.

ما یاد می‌گیریم که بین اشارات کودک و تعبیرات خودمان تمایز قائل شویم. درمی‌یابیم که راه‌حلی که ما بر اساس تعبیر نادرست خود برای کودکان به‌کار می‌بریم، (مانند بغل‌کردن یا تاب‌دادن کودک برای خواباندن او) تبدیل به یک عادت و منجر به ایجاد نیاز در آن‌ها می‌شود و این نیازهای ساختگی با نیازهای طبیعی کودک تفاوت دارند. خلاصه این‌که ما با این روش یاد می‌گیریم قبل از هر واکنشی، با دقت نگاه و گوش کنیم و درک بهتری از کودکمان داشته باشیم.

مشاهده دقیق کودکان به ما می‌آموزد که آن‌ها انسان‌هایی قابل و توانا با نیازها، خواسته‌ها و افکار خاص خودشان هستند. بیش از 60 سال پیش مگدا گربر و مربی‌اش، امی پیکلر[3] پزشک کودکان، آنچه را که بعدها با پژوهش گوپنیک[4] به اثبات رسید، می‌دانستند: کودکان با قدرت یادگیری فوق‌العاده، استعدادهای استثنایی، قدرت تفکر و احساسات عمیق به دنیا می‌آیند. به همین دلیل آن‌ها تعبیر «کوچولوهای خوشگل و مامانی» را کنار گذاشته و به کودک به‌عنوان انسان کاملِ درخور احترام می‌نگرند.»

[1]. Magda Gerber
[2]. motor and cognitive development
[3] .Emmi Pikler
[4] .Gopnik

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...