کتاب «خانم مربی»؛ خاطرات شفاهی سعیده صدیق‌زاده، مربی پرورشی دهه ۶۰، توسط انتشارات راه یار به چاپ چهارم رسید و روانه کتابفروشی‌ها شد.

خانم مربی سعیده صدیق‌زاده

به گزارش کتاب نیوز به نقل از تسنیم، کتاب «خانم مربی» که تحقیق و تدوین مجموعه خاطرات شفاهی صدیق‌زاده پیرامون مسائل تربیتی و آموزشی نسل‌های بعد از انقلاب است. این کتاب به دنبال انتقال تجربیات موفق تربیتی است که موضوعات مختلف فرهنگی با رعایت کیفیت، عمق، تنوع و شیوایی، به عنوان شاخصه‌های کار مفید تربیتی و انسان ‌ساز است. محتوا و نکات تربیتی بسیاری که در این کتاب آمده، باعث می‌شود که بتوان «خانم مربی» را «کتاب کار معلمان و مربیان» و «کتاب کار مادران و همسران جوان» معرفی کرد.

سعیده صدیق ‌زاده، راوی کتاب، متولد 1333 و اهل مشهد است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و راه‌‌اندازی امور تربیتی در مدارس، به عنوان مربی پرورشی باری از نهادینه‎ ساختن فرهنگ انقلاب را در میان دانش ‌آموزان بر دوش می‌گیرد.

خاطرات صدیق‌زاده به دو دوره قبل از مربی پرورشی شدن و بعد از آن تقسیم می‌شود. دوره قبل از مربی‌شدن، شامل خاطرات زندگی شخصی و خانوادگی راوی است. وی در بخش دوم کتاب خاطرات خود از فعالیت‌های پرورشی در 9 مدرسه را روایت کرده و به فراز و فرودهای امور تربیتی در مدارس پرداخته است. وی معتقد است: «آنچه که در امور تربیتی مهم است و باید به کار گرفته شود عدم به‌کارگیری یک روش تربیتی در دو مدرسه است و هیچ دو مدرسه ‌ای نباید از یک روش تربیتی برای دانش‌آموزان استفاده کنند. همان‌گونه که انسان‌ها مثل یکدیگر نیستند، هر مدرسه نیاز به یک طرح، برنامه و روش خود دارد و مربیان تربیتی باید به آن توجه ویژه داشته باشند.»

او اکنون بازنشسته شده است، اما به قول خودش هنوز بازایستاده است؛ قلبش برای فرزندان این سرزمین می‌تپد، به مدارس مختلف سر می‌زند و برای مربیان تازه‌ در راه، گنجینه‌‌ای از تجارب و آموزه‌‌ها دارد. مأموریت اصلی مربی امروز را رساندن دانش‌آموز به مصونیت درونی می‌داند و می‌گوید: «الآن کنترل بیرونی معنا ندارد. در این نسل جدید فقط باید مصونیت درونی‌اش را قوی بکنیم، او باید از درون خودش بخواهد و نخواهد و بخواهد که نرود به سمت خلاف.»

چاپ چهارم کتاب 272 صفحه‌ای «خانم مربی» با شمارگان هزار نسخه و قیمت 35 هزار تومان توسط انتشارات راه یار روانه بازار نشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...