کتاب «چرا می‌پرم؟» (صدای پسری از پس سکوت اُتیسم) [The reason I jump : one boy's voice from the silence of autism] نوشته نائوکی هیگاشیدا [Naoki Higashida] با ترجمه ریحانه ظهیری منتشر شد.

چرا می‌پرم؟ صدای پسری از پس سکوت اتیسم [The reason I jump : one boy's voice from the silence of autism]  نائوکی هیگاشیدا [Naoki Higashida]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این کتاب در ۱۵۰ صفحه با شمارگان هزار نسخه و قیمت ۴۸ هزار تومان به تازگی توسط نشر چشمه منتشر شده است.

در معرفی ناشر از کتاب «چرا می‌پرم؟» می‌خوانیم: این کتاب عنوان پرفروش‌ترین اثر «نیویورک تایمز» را به دست آورده و همچنین عنوان پرفروش‌ترین اثر «ساندی تایمز» در میان کتاب‌های جلد سخت ادبیات مبتنی بر واقعیت را کسب کرده است.

کتاب «چرا می‌پرم؟» روایت زندگی کودکان اُتیستیک است که تا چه حد می‌توانند با وجود تفاوت‌های‌شان شگفت‌انگیز باشند. نویسنده کتاب در پنج‌سالگی با بیماری اُتیسم شدید، ارتباط برقرار کردن را با استفاده از شبکه الفبای دست‌ساز فراگرفت و شروع به نوشتن شعر و داستان کوتاه کرد.

ریحانه ظهیری، مترجم این کتاب، متولد بهمن‌ماه ١٣٦٧ دانش‌آموخته رشته پژوهشگری علوم اجتماعی است. او از سال ۲۰۰۸ در دبی اقامت دارد و در این سال‌ها هم‌زمان با فعالیت‌های ادبی و سینمایی در مدارس انگلیسی‌زبان دبی به فعالیت در کنار بچه‌های اتیستیک مشغول بوده است.

در قسمتی از کتاب آمده است: «آدم‌های معمولی فکر می‌کنند ما آن‌قدر به توجه و کمک دیگران نیازمندیم که نمی‌توانیم بدون حمایت مداوم‌شان زندگی کنیم، اما در حقیقت در بعضی موقعیت‌ها، ما فیلسوف‌های رواقی، قهرمانانی هستیم که در برابر ناملایمات روزگار خم به ابرو نمی‌آوریم.»

ریحانه ظهیری، اکتبر سال ۲۰۱۷ تحقیقات مستند کوتاه «پلاک ۱۳» با موضوع اختلال اُتیسم را آغاز کرد و در ادامه با نگارش هفتگی یادداشت‌های ستون «پازل آبی‌رنگ» در بخش اجتماعی روزنامه اعتماد به مشکلات خانواده‌های دارای فرزند اتیستیک و نیازهای فرزندان‌شان پرداخت.

«نائوکی هیگاشیدا» نویسنده این کتاب متولد سال ۱۹۹۲ در کیمیتسوی ژاپن، در ۱۳ ‌سالگی کتاب «چرا می‌پرم؟» را نوشته که کتاب در سال ۲۰۰۷ در ژاپن انتشار پیدا کرده است. ترجمه انگلیسی آن نیز در سال ۲۰۱۳ منتشر شد و بعد از آن به زبان‌های دیگری انتشار یافت.

[این کتاب نخستین بار در سال 1395 با ترجمه عسل مروارید و فیروزه بیات، تحت عنوان «چرا پریدم» منتشر شده است.]

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...