آرتامانوف‌ها [The Artamonov Business].The Artamonovs ماکسیم گورکی

آرتامانوف‌ها [The Artamonovs یا The Artamonov Business]. رمانی از ماکسیم گورکی1 (الکسی ماکسیموویچ پیشکوف، 1768-1936)، نویسنده‌ی روس که به دومین دوره‌ی فعالیت ادبی نویسنده تعلق دارد. این اثر نه‌تنها مقاصد هنری بلکه اهداف اجتماعی را نیز مدنظر دارد. رمان در 1926 منتشر شد. شروع وقایع داستان مربوط به زمانی است که دهقانان تازه از یوغ بردگیِ زمین رها شده‌اند (1870-1880). ایلیا2 دهقان نیمه‌مرفهی است که ارباب اخراجش کرده و حال به اتفاق خانواده‌اش در شهر کوچکی سکنی گزیده است. ایلیا به یُمن پشتکار و ذهن مبتکرش طی مدت کوتاهی در شمار متنفذترین اشخاص شهر درمی‌آید. کارخانه‌ی بافندگی‌اش روزبه‌روز توسعه‌ی بیشتری می‌یابد و یکی از پسرانش، پتر، با دختر شهردار ازدواج می‌کند. شهردار می‌میرد و ایلیا فاسق بیوه‌ی شهردار می‌شود. بدین‌ترتیب این دو خانواده، در پناه این کارخانه‌ی عظیم که اهمیت شهر از آن ناشی می‌شود، درهم ادغام می‌شوند و خانواده‌ی واحدی را تشکیل می‌دهند.

ایلیا را می‌توان آدم خوشبختی دانست، چون کار روزانه‌اش رضایت خاطرش را فراهم می‌آورد. ولی روزی که قصد دارد تا کارگران را در حمل دیگ بزرگی یاری دهد، به دلیل تحمل فشار بیش از حد، دچار انسداد شریان می‌شود و می‌میرد. پتر جای پدر را می‌گیرد و دوستش الکسی، مباشرش می‌شود. نیکیتا3 پسر دیگر ایلیا، جوانی است گوژپشت و دربند جهان باطن که پس از ناکامی عشقی راهب می‌شود. در این فاصله، پتر صاحب یک پسر می‌شود و نام ایلیا را، به یاد پدر، برای فرزند انتخاب می‌کند. این پسر نماینده‌ی نسل جدید است، نسلی نوع‌دوست و خیال‌پرست که شرایط نامطلوب کار را نوعی استثمار می‌داند و طالب تحقق آرمان‌های جدید اجتماعی است. بخش دوم رمان بر گرد کشمکش‌هایی میان پدر و فرزند تنظیم می‌شود. این اثر ادبی که در مجموع نشانه‌ی سه دوره‌ی تاریخی است: دوره‌ی اصلاحات اجتماعی تزار آلکساندر دوم، کسی که به بردگی رعایا پایان داد؛ دوره‌ی آغاز صنعت و سرمایه‌داری؛ و سرانجام دوره‌ی سوم اوایل قرن بیستم و ظهور روحیه‌ی جدید انقلابی است. رمان آرماتانوف‌ها به دلیل توانایی کلاسیکش، یادآور سبک بالزاک است و از نظر ملاحظات درخشان روان‌شناسی، کتابی است بسیار غنی. گورکی این رمان را با همان طبع سرشار قدرتمندی نوشته است که ویژگی بهترین آثار اوست.

قاسم روبین. فرهنگ آثار. سروش


1. Maksim Gorkij (Aleksej Maksimovič Peškov)
2. Ilya 3. Nikita

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...