رمان «چشم‌هایم در اورشلیم» نوشته مریم مقانی توسط نشر معارف منتشر شد.

چشم‌هایم در اورشلیم مریم مقانی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، رمان «چشم‌هایم در اورشلیم» نوشته مریم مقانی در ۳۰۰ صفحه و بهای ۵۵ هزار تومان توسط نشر معارف منتشر شد. ماجرای رمان با یک قرار ملاقات در آوریل ۲۰۳۵ در پاریس آغاز می‌شود. این قرار بین سفیر اسرائیل در فرانسه با تاجر یهودی سرشناسی به نام آدریل عُوادیا اتفاق می‌افتد. موشه شالو قصد دارد تاجر یهودی را در جریان نقشه نابودی مسجدالاقصی به وسیله ماهواره نظامی در جشن سال نو یهودیان قرار دهد. اما سفیر نمی‌داند آدریل عوادیا، همان بنجامین راحیل افسانه‌ای و فرمانده بخش سایبری جنبش آزادی بخش قدس است. مردی که بیست سال است توسط مهمترین سرویس‌های امنیتی جهان تحت تعقیب قرار دارد و آن‌ها را به ستوه آورده است. او شخصاً برای نابودی این عملیات وارد فلسطین می‌شود.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«رکسانا بعد از وقفه‌ای که بر اثر احساسات حضار پیش آمده بود، گفت: «امشب می‌خوام ترانه وسوسه نیرنگ رو بخونم؛ اونم فقط به افتخار دوست عزیزم ادریل عُوادیا. آهنگ اونو از یه ملودی قدیمی عبری برداشتم.» نورهای خیره کننده روی سن چرخید و رکسانا و گروه نوازنده‌اش را در مرکز توجه خود قرار داد. رسانا با آن لباس پولک دوزی قرمز و گوشواره‌های حلقه‌ای پر از الماسش، بسیار فریبنده و جذاب به نظر می‌آمد. اما من قدرت این را نداشتم که از نمایشگر بزرگی که فقط تصویر چهره هراسان بنجامین راحیل را نشان می‌داد چشم بردارم. به نظر من، آن شب او ستاره میوزیک‌هال بود. چه کسی فکر می‌کرد روزی آن مرد، در مجلل‌ترین هتل تل آویو، مجبور به باج دادن به یک هرزه لس‌آنجلسی کابالیست شود.»

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...