«حرفه: هسته‌ای» کتاب خاطرات دکتر سلطانیه است که به چهل سال فعالیت دیپلماتیک او در نقش‌های مختلف سیاسی همچون نماینده دائم جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد و نماینده ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پرداخته است.

حرفه: هسته‌ای خاطرات دکتر علی‌اصغر سلطانیه

به گزارش کتاب نیوز به نقل از فارس، کتاب «حرفه: هسته‌ای» خاطرات دکتر علی‌اصغر سلطانیه از سوی انتشارات امیرکبیر روانه بازار نشر شد.

«حرفه: هسته‌ای» کتاب خاطرات دکتر سلطانیه است که به چهل سال فعالیت دیپلماتیک او در نقش‌های مختلف سیاسی همچون نماینده دائم جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد و نماینده ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پرداخته است. دکتر سلطانیه یکی از افرادی است که در پیشرفت صنعت هسته‌ای و پیشبرد منافع ملی کشور در عرصه‌های بین‌المللی تلاش طاقت‌فرسایی متحمل شده است.

از همین‌رو این کتاب ابتدا نگاهی گذرا به خاطرات دوران کودکی تا جوانی ایشان داشته تا بتواند تصور نسبتاً جامعی از زندگی و تجارب یک دیپلمات ترسیم کند و تصویری روشن‌تر از فعالیت دیپلمات‌های نسل او در جمهوری اسلامی ارائه دهد.

در قسمتی از این‌کتاب آمده است:

« روز ۲۷ آبان ۱۳۶۶ درست زمانی که کارشناسان شرکت آلمانی مشغول کار در نیروگاه بوشهر بودند، جنگنده بمب‌افکن‌های ارتش متجاوز عراق با شکستن دیوار صوتی برفراز این شهر، نیروگاه اتمی این شهر را هدف قرار دادند و تعدادی از کارشناسان ایرانی شهید و یکی از کارشناسان آلمانی به طرز فجیعی کشته شد. گویا در همان موقع حمله، آقای هانس دیتریش گنشر، وزیر خارجه وقت آلمان در بغداد بود. بر اساس اظهارات شاهدین، بلافاصله پس از اطلاع از این موضوع از سفارت آلمان در تهران، با مسئولان سازمان تماس می‌گیرند و درخواست می‌کنند که خبر کشته شدن این تبعه آلمانی را رسانه‌ای نکنند!

حملات هوایی عراق به نیروگاه اتمی بوشهر با استفاده از موشک‌های اگزوسه فرانسوی و احتمالاً موشک‌های ویژه‌ای که آمریکایی‌ها به عراقی‌ها داده بودند انجام شد. بررسی کارشناسانه‌ای که بعداً روی بمب‌ها انجام شد، این ادعا را ثابت کرد که این موشک‌ها محصول کشور آمریکا بود...»

این اثر در طول دو سال مصاحبه و به کوشش حسن علی بخشی تهیه و تدوین شده است و در ۶۰۷ صفحه، به قیمت ۹۹ هزار تومان از سوی انتشارات امیرکبیر عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...