طه حسین

07 اردیبهشت 1400


طه حسین Taha Hussein
طه حسین Taha Hussein رمان‌نویس و ادیب مصری (1889-1972) در روستای عزبة در جنوب قاهره زاده شد، او هفتمین نفر از سیزده فرزند خانواده بود و در شش سالگی بر اثر بیماری چشم نابینا گشت. با وجود نابینایی تحصیلات درخشانی انجام داد و معلومات وسیعی کسب کرد. در دانشگاه اسلامی الازهر به تحصیل صرف و نحو و منطق و ادبیات پرداخت، سپس در دانشگاه قاهره به تحصیل ادامه داد و به دریافت درجه‌ی دکتری در ادبیات نایل آمد و معرفتی بسیار وسیع درباره‌ی تمدن اسلامی و زبان عرب به‌دست آورد. پس از آن به پاریس سفر کرد و در 1917 از دانشگاه سوربون درجه‌ی دکتری در ادبیات دریافت کرد و رساله‌اش را با عنوان مطالعه‌ی تحلیلی و انتقادی در فلسفه‌ی ابن‌خلدون به‌تصویب رساند که بعدها از زبان فرانسوی به زبان عربی ترجمه شد.

طه حسین در مدت اقامت در فرانسه سخت تحت تأثیر اندیشه‌های اروپایی قرار گرفت. با دختری فرانسوی ازدواج کرد که سراسر زندگی به او وفادار ماند و طه حسین در کتاب الایام از فداکاری‌های او یاد کرده است. طه حسین پس از بازگشت به مصر در 1925 به استادی ادبیات عرب در دانشگاه قاهره و در 1928 به ریاست دانشکده‌ی ادبیات و سپس به ریاست دانشگاه اسکندریه منصوب گشت، چندی نیز سردبیری روزنامه‌ی الوادی را برعهده گرفت و از 1950 تا 1952 که حزب وفد زمام امور را در دست داشت، در سمت وزارت فرهنگ انجام وظیفه می‌کرد و پس از آن از سیاست کناره گرفت. طه حسین با وجود اشتغالات اداری و سیاسی هرگز از تألیف و تصنیف دست بازنداشت.

اولین اثر بزرگ او در نقد ادبی کتاب درباره‌ی شعر عصر جاهلیت (فی الشعر الجاهلی) در 1925 انتشار یافت که در آن صحت شعرهای عهد جاهلیت را انکار کرده بود. این کتاب به سبب نقد افراطی انقلابی برپا کرد و حتی در دستگاه دولتی بحرانی پدید آورد و به‌همین‌سبب از فروش آن جلوگیری به‌عمل آمد. نویسنده سال بعد در مطالب کتاب و نظریه‌های خود تعدیلی به‌کار برد و آن را به‌عنوان درباره‌ی ادب عصر جاهلیت (فی‌الادب الجاهلی) انتشار داد. از آثار دیگر طه حسین در نقد ادبی و تاریخی این کتاب‌هاست: حافظ شوقی (1933)، در حاشیه‌ی سیرت نبوی (الهامش السیرة) در سه جلد (1933-1938) درباره‌ی زندگی محمد بن عبدالله، به صورت داستانی. زندگی ادبی در جزیرةالعرب (الحیات الادبیه فی جزیرةالعرب) (1935)، با متنبی (مع‌المتنبی) در دو جلد (1934)، آینده‌ی ادب در مصر (مستقبل الثقافة فی مصر) (1938) نوعی بیانیه درباره‌ی فرهنگ کشور مصر. نویسنده در این اثر با قاطعیت فرهنگ کشورش را به فرهنگ یونانی و لاتینی ارتباط می‌دهد نه به فرهنگ آسیایی چین و هند. رساله‌ی یادی از ابوالعلاء (ذکری ابی‌العلاء)، شاعری که چون او نابینا بوده است. این رساله بحث بسیار برانگیخت. فصل‌هایی از ادب و نقد (فصول فی الادب و النقد؛ 1945)، رنگارنگ (الوان؛ 1925) درباره‌ی ادبیات قرن بیستم فرانسه.

علاوه بر این آثار، طه حسین زندگی‌نامه‌ی بسیار تأثرانگیزی از دوره‌ی کودکی و جوانی خود ساخته به نام آن روزها (الایام) که در 1929 انتشار یافت و در ادبیات جهانی مقام والایی به‌دست آورد و به بیشتر زبان‌ها ترجمه شد. قهرمان اصلی کتاب خود نویسنده است که به طور غیرمستقیم به عنوان «دوست ما»، «کودک»، «جوان» خوانده شده. کتاب توصیف زندگی مصیبت‌بار نابینایی است که با قدرت اراده همه‌ی موانع را از میان برمی‌دارد و با عقاید تعصب‌آمیز مردم به مبارزه برمی‌خیزد. طه حسین در این اثر دانشگاه دینی الازهر را که سالیان دراز مرکز ترویج علوم اسلامی بود، مورد انتقاد قرار می‌دهد و وضع نامناسب طلاب را که از غذای کافی و بهداشت لازم بی‌بهره‌اند، وصف می‌کند. سبک بیان طه حسین در این کتاب بسیار دلنشین و زیباست و چون شعری لطیف بر دل‌ها می‌نشیند. کتاب آن روزها از اسناد مهم تاریخی قرن اخیر به شمار آمده است. طه حسین رمان‌های پرارزشی نیز انتشار داده که از آن جمله است: ادیب (1938)، عشق از دست رفته (الحب الضایع؛ 1943)، رؤیاهای شهرزاد (احلام شهرزاد، 1943)، درخت تیره‌روزی (الشجرة البئوس؛ 1944)، دعاء الکاروان (1946)، پیشوایان اندیشه (قادةالفکر) و مانند آن.

طه حسین نوشته‌های فراوان دیگر دارد که در آنها اندیشه‌های خود را درباره‌ی سفرهای به اروپا و مطالعات درباره‌ی ادبیات یونان و روم بیان می‌کند. آثاری نیز از ارسطو، راسین، آندره ژید و پول والری به زبان عربی ترجمه کرده است. طه حسین علاوه بر تسلط به زبان و ادب عربی و فرهنگ اسلامی، به علوم باستانی و تاریخ روم و یونان و قرون وسطی و فلسفه‌ی جدید، علاقه می‌ورزید. زبان یونانی و لاتینی آموخت و در زبان و ادبیات فرانسوی استادی یافت و از وسعت دانش بی‌نظیری بهره‌مند گشت. طه حسین به سبب همت شخصی و حوادث و دشواری‌های زندگی و پشتکار و اراده، شخصیتی جهانی و ممتاز یافته و در ادبیات معاصر عرب از برجستگی خاص برخوردار گشته است. آثار طه حسین به هفتاد جلد بالغ می‌شود.

ترجمه به فارسی: آن روزها، در زندان ابوالعلاء معری.

زهرا خانلری، فرهنگ ادبیات جهان، خوارزمی

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...