کتاب «چارلی و مادربزرگ‌ها» [Charlie and the grandmothers] نوشته کیتی تاول [Katy Towell] از سوی نشر پیدایش برای نوجوانان علاقه‌مند به ادبیات وحشت منتشر شد.

چارلی و مادربزرگ‌ها» [Charlie and the grandmothers] نوشته کیتی تاول [Katy Towell]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، «چارلی و مادربزرگ‌»ها نوشته کیتی تاول، نویسنده آمریکایی است. این کتاب که در ژانر ادبیات وحشت قرار می‌گیرد در سال ۲۰۱۵ منتشر شد و سپس با ترجمه میلاد بابانژاد و الهه مرادی از سوی نشر پیدایش در ایران منتشر شد.

شخصیت اصلی این کتاب پسری دوازده ساله به نام چارلی است که ترسو و همیشه نگران است. او به همراه خواهر کوچک‌ترش جورجی، علی‌رغم میل‌شان به خانه مادربزرگی می‌روند که قبلا او را ندیده‌اند، تا زمستان را در آنجا سپری کنند. مادربزرگ پرل و خواهرش، مادربزرگ اوپال، به نظر بی‌آزار می‌رسند. اما چارلی خیلی زود می‌فهمد که آنها راز وحشتناکی را پنهان می‌کنند. رازی که از تمام کابوس‌ها و ترس‌هایی که چارلی تا آن موقع دارد، وحشتناک‌تر است. خانه ترسناک مادربزرگ‌ها و اتفاقات عجیبی که آنجا می‌افتد، همگی دست به دست هم می‌دهند تا چارلی و خواهر کوچک‌ترش در معرض خطرهای بزرگی قرار بگیرند. اما غیر از چارلی و خواهرش پای بچه‌های دیگری نیز در میان است و چارلی تلاش می‌کند جان خواهرش و سایر بچه‌ها را از دست هیولاهای وحشتناک و ارباب بدجنس‌شان نجات دهد.

در بخشی از این رمان ترسناک می‌خوانیم:
«روز جدید با صدای زنگ و سروصدای مادربزرگ‌ها شروع شد که می‌گفتند: «پاشید! وقت غذاتونه کوچولوها! مگه تو گوش‌تون خاک ریختن که نمی‌شنوید؟ گفتم پاشد!»
چارلی حتی یک لحظه هم چشم‌هایش را نبسته بود، اما بقیه با داد و بیداد مادربزرگ‌ها و ضربه‌زدن به میله‌های فلزی کنار تخت‌ها به سختی از خواب بیدار می‌شدند.
چارلی در گوش فرچه ریش‌تراشی گفت: «حالا چی‌کار باید بکنیم؟» فرچه ریش‌تراشی ادای خوردن درآورد.
چارلی آرام گفت: «اوه!» منظور از غدا خوردن، خوردن همان مایع چندش و سیاهی بود که روز قبل نزدیک بود خرابش کند. به خودش لرزید. چگونه قراربود از زیر این یکی کار در برود؟ اصلا باید این کار را می‌کرد؟...»

کیتی تاول، مدیر خلاق و نویسنده در پورتلند، اورگان است و آرزو دارد روزی بانوی پیر ترسناک خانه‌ای باشد که همه بچه‌های محله درباره‌اش داستان‌های شبح می‌گویند. او همچنین نویسنده Skary Childrin، چرخ فلک غم و اندوه و خالق وب سایت Childrin R Skary است.

نشر پیدایش، کتاب «چارلی و مادربزرگ‌ها» را در 288 صفحه مصور با شمارگان 500 نسخه و قیمت 63 هزار تومان منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...