هرژه-و-قصههای-تن-تن-و-میلو-شهرام-اشرف-ابیانه

وقتی وارد مدرسه شد، آن‌جا را زیادی کسل‌ کنند‌ه یافت. پس ترکش کرد و وارد دبیرستان پیش‌آهنگان نیروی دریایی شد... ما مدام منتظر حادثه‌ای هستیم اما هربار متوجه می‌شویم رودست خورده‌ایم... تقطیع‌ها در صحنه‌های داخلی، خاصه در گفت‌وگوی دو نفره‌ی شخصیت‌ها‌، کاملا‌ از شیوه‌ی دکوپاژ نماهای «پلانو‌»یی‌ فیلم‌های‌ هالیوودی تبعیت می‌کند‌...فیلم‌های جیمزباند در دهه‌ی بعد، وامدار قصه‌های تن تن‌ بودند‌... بعد از جنگ، به ماجراهای‌ تن‌ تن به علت همکاری هرژه با نازی‌ها چندان اعتنایی نمی‌شد... شخصیت ملی بلزیک شد


دل‌بسته‌ی‌ قصه‌های مشهورترین خبرنگار دنیا | فارابی


ملاقات با غریبه‌ی جوان مرموز

«نیروهای ویلهلم دوم قصر آلمان وارد بلژیک شده‌اند‌». این را زنانی می‌گویند که جلوی یکی از نانوایی‌های منطقه‌ی «اتربیک» بروکسل صف‌ کشیده‌اند. این روزها بروکسل‌ حال‌ و هوای شاد سابق را ندارد. جنگ جهانی اول آغاز شده و مردم در پی تأمین آذوقه‌اند. در این میان، زن‌ها نیروی بیش‌تری از خود نشان می‌دهند. «الیزابت» یکی از آن‌هاست؛ او را‌ در حال عزیمت به محل کار شوهرش می‌بینیم. یک فروشگاه ورزشی که «الکسیس»، همسرش، در آن‌جا یک فروشنده‌ی ساده است. آن‌ها یک بچه‌ی هفت ساله دارند؛ «ژرژ» او تازه مدرسه رفته‌ و عاشق‌ نقاشی است. الیزابت امروز هنگام رفت‌وروب خانه، تعدادی از نقاشی‌هایش را پیدا کرده؛ نقاشی‌هایی که سربازهای ترسناکی را نشان می‌دهد که در خیابان‌های کشورشان گشت می‌زنند. ژرژ تعدادی از این‌ نقاشی‌ها‌ را در حاشیه‌ی کتاب‌های درسی‌اش کشید، به این امید که از چشم پدر و مادرش دور بماند. او همه‌ی این طرح‌ها را با نام خانوادگی‌اش امضا کرد؛ «رمی». چیزی که‌ الیزابت‌ را ترساند، تاریخ کشیدن نقاشی‌هاست؛ چند ماه قبل از شروع جنگ جهانی. یک پسربچه‌ی هفت ساله چطور می‌توانسته اشغال کشور را پیشگویی کند. به نظر الیزابت این عجیب‌ترین اتفاق‌ دنیاست‌. اما اگر از ژرژ بپرسید‌ چیز‌ غریبی‌ در این ماجرا نمی‌بیند.

هرژه  ژرژ رمی Hergé  Georges Prosper Remi

همه چیز از آن‌جا شروع شد که ژرژ پس از تعطیلی مدرسه‌اش، با مرد جوانی و سگش جلوی‌ مدرسه‌ ملاقات‌ کرد. مادر مثل همیشه وقت نکرده بود سر‌ موقع‌ دنبال ژرژ بیاید و او این بخت را داشت تا آمدن مادر با کسی حرف بزند که گویی او را‌ خوب‌ می‌شناخت‌. آن جوان، چهره‌ای ساده داشت با سن و سالی نامشخص و موهایی‌ کوتاه که به کاکلی ختم می‌شد و قدی نه چندان بلند. سگ سراپا سفید بود و به استخوان علاقه‌ی وافری‌ داشت‌. مرد‌ می‌گفت عاشق ماجراجویی است. در قصر«مولینساز» زندگی می‌کند و آن روز‌ به‌طور‌ اتفاقی از آن‌جا رد شده. ژرژ عاشق داستان‌های این مرد شد و از آن‌جا که عاشق طراحی‌ و نقاشی‌ بود‌ به خود قول داد وقتی بزرگ‌تر شد آن‌ها را به تصویر بکشد. ژرژ‌ با‌ خود‌ فکر کرد بزرگ شده و وارد کالجی در بروکسل می‌شود که شاید نامش «سنت یونیفاس‌» باشد‌. سال‌ها‌ بعد، در 1920 وقتی او واقعا وارد این مدرسه شد، آن‌جا را زیادی کسل‌ کنند‌ه یافت. پس ترکش کرد و وارد دبیرستان پیش‌آهنگان نیروی دریایی شد.

در آن‌جا نخستین‌ طرح‌هایش‌ را‌ در ماهنامه‌ی پسران پیشاهنگ کاتولیک بلژیک به چاپ رساند. در 1924، کارهای او آن‌قدر‌ ارج‌ و قرب داشت که امضایش را پای آن‌ها بگذارد. ژرژ تصمیم گرفت از حرف‌ اول‌ اسم‌ کوچک و نام خانوادگی‌اش استفاده کند؛ G.R که مخفف «ژرژ رمی» [Georges Prosper Remi] بود، مدتی بعد او پای طرح‌هایش‌ را‌ با نام«هرژه» [Hergé] امضا کرد. او دو سالی را با این نام‌ تازه‌ گذراند‌ تا این‌که در 1926 اتفاقی غریب برایش رخ داد. او در حین طراحی‌های همیشگی‌اش، موفق‌ به‌ خلق‌ شخصیتی شده بود که عجیب او را یاد آن مرد جوان مرموز‌ و سگش‌ در آن ظهر بعد از تعطیلی مدرسه می‌انداخت. البته طرح او کاملا شبیه آن مرد جوان‌ رازآمیز‌ نبود اما می‌توانست پیش‌درآمدی باشد بر آن خاطره‌ی کودکی فراموش شده.

بلندپروازی‌های‌ پدر والز
شخصیت‌ تازه‌اش‌ پسر پیشاهنگی بود با نام توتور؛ با‌ چهره‌ای‌ باز‌ و بشاش، بینی نوک‌تیزی که عجیب آدم را‌ یاد‌ «پینوکیو» می‌انداخت. این شخصیت، قهرمان مجموعه‌ای کامیک استریپ بود که در سراسر بلژیک‌ طرفدار‌ پیدا کرد. شهرت «هرژه» و کارهای‌ فوق‌ العاده‌اش به‌ گوش‌ پدر‌ نوربرت والز رسید. او به عنوان‌ یک‌ فعال سیاسی محافظه‌کار اسم و رسمی داشت. پدر والز جدا از فعالیت سیاسی‌ سردبیر‌ یک روزنامه‌ی نسبتا پرتیراژ بود با‌ عنوان «کاتولیک بلژیوم دیلی‌» او‌ می‌خواست ضمیمه‌ی جدید کودکان را‌ نیز‌ به روزنامه‌اش بیفزاید و«هرژه» انتخاب اولیه‌اش بود. اما اداره‌ی نظام وظیفه ژرژ را‌ به‌ خدمت احضار کرده بود و پدر‌ والز‌ چاره‌ای‌ نداشت جز آن‌که‌ دو‌ سال صبر کند تا‌ همکاری‌اش‌ را با این جوان به شدت خلاق آغاز کند. در 1928، پس از پایان‌ خدمت‌، ژرژ مستقیما به دفتر والز رفت‌ و کارش‌ را رسما‌ در‌ اول‌ نوامبر با سمت‌ سردبیر این هفته‌نامه‌ی کودکانه آغاز کرد.

پدر والز نام بامزه‌ای برای ضمیمه‌ی کودکانه‌اش انتخاب کرده‌ بود‌؛ «قرن بیستم کوچک». جالب این‌جاست که‌ «تن‌ تن‌» در‌ داستان‌های‌ اولیه، خبرنگار مجله‌ای‌ بود‌ به همین نام. در آن زمان، هرژه با 18 سال سن جوان‌ترین سردبیر نشریات آن روزگار‌ محسوب‌ می‌شد‌؛ هرچند ضمیمه‌ی او در ابتدای کار تنها‌ یک‌ ضمیمه‌ی‌ کودکانه‌ی‌ ساده‌ بود‌. دور از انتظار نبود که این سردبیر جوان تازه ظهور کرده، سال‌ها بعد آلیس دیویس هشت ساله را به کار دعوت کند و از او به عنوان همکار‌ ثابت برای رنگ‌آمیزی ماجراهای تن تن [Adventures of Tintin] در سال‌های بعد بهره بگیرد.

در هر صورت، «هرژه» در اوایل کار نیاز به چالشی داشت تا بتواند استعدادهای نهفته‌ی خلاقه‌اش را نشان دهد‌. بلندپروازی‌های‌ پدر والز زمینه مناسب بروز این استعداد را فراهم کرد. پدر والز به داستانی نیاز داشت تا هر هفته در مجله‌ی نوپایش به چاپ برسد و آن‌قدر جذاب باشد که‌ طیف‌ عظیمی از مخاطبان خردسال را به خواننده‌ی ثابت خود تبدیل کند. هرژه کارش را شروع کرد اما در میانه‌ی کار بود که احساس‌ دلبستگی‌ شدیدی به منشی‌اش «ژرماین کیچنز‌»1 پیدا‌ کرد. اما او آن‌قدر خوددار بود که نگذارد این عشق تازه سربرآورده مانع کار مهمش شود. فرجام این دلبستگی، چند سال بعد در 1932‌ به‌ ازدواجی ژورنالیستی، اما بی‌سر‌ و صدا‌، انجامید و ژرماین کیچنز از آن تاریخ زن و شریک زندگی خالق جذاب‌ترین و پرمخاطب‌ترین کمیک استریپ تاریخ فرانسه شد. البته قهرمان اصلی قصه‌های هرژه هیچ‌گاه ازدواج نکرد و حتی به فکر تشکیل خانواده‌ نیفتاد‌ و رؤیای ماجراهای عاشقانه را نیز از خود دور کرد و دقیقا به همین خاطر از 1930، زمان چاپ نخستین کتاب «تن تن» (تن تن و پیکاروها) جوان ماند. آن‌قدر که‌ خوانندگان‌اش‌ به این‌ جوانی و آسیب‌ناپذیری غبطه خوردند و حتی کسی چون «شارل دوگل»، رئیس جمهور فرانسه در سال‌های پس از جنگ‌ جهانی دوم، خودش را با «تن تن» مقایسه کرد و ادعا کرد‌ او‌ و «تن‌ تن» جزء آدم‌های کوچکی هستند که قدرت‌های بزرگ آن‌ها را نمی‌ترساند. چنین بود که زمینه برای چاپ ‌‌نخستین‌ ماجرای «تن تن و میلو» فراهم شد و هرژه آن‌ را در 01 ژانویه 1929 در‌ هفته‌نامه‌ی‌ کودکانه‌اش‌ به چاپ رساند.

داستان او اما بزرگ‌تر از آن بود که در قالب یک هفته‌نامه‌ی‌ ساده باقی بماند. هرژه به فراست دریافته بود که به گنج عظیمی دست‌ یافته است. این حقیقت‌ را‌ نامه‌های فراوان رسیده به دفتر مجله و شور و اشتیاق نه فقط کودکانه که همه‌ی مردم بلژیک از هر سن و طبقه‌ای یادآور می‌شد.

تن تن در‌ سرزمین‌ روس‌ها

یک سال گذشت و هرژه سرانجام توانست در بهار 1930، نخستین‌ کتابش را وارد بازار نشر کند و این همان تن تن در سرزمین روس‌ها بود. در این کتاب، تن تن خبرنگار با سفر به روسیه از فعالیت‌های OGPU ، پلیس سری اتحاد جماهیر‌ شوروی‌، سر درآورده و با آشکار کردن شرارت بلشویک‌ها، از توطئه‌ای که قرار بود علیه بلژیک صورت گیرد، پرده برمی‌داشت. نسخه‌ی سیاه و سفید این کتاب هیچگاه بازسازی و اصلاح نشد و هرژه ترجیح داد‌ این‌ نخستین افسانه‌ی شخصی بزرگ‌اش، به همان صورت اولیه جاودانه باقی بماند. تنها در 1973 بود که «تن تن در سرزمین روس‌ها» پس از 43 سال نایاب بودن تجدید چاپ‌ شد‌؛ هنگامی که هرژه انزوای خودخواسته‌اش را شکست و همچون قهرمان‌اش از بلژیک پا بیرون گذاشت و سفری دور دنیا را آغاز کرد. در زمان تجدید چاپ این کتاب، او در تایوان‌ به‌ سر‌ می‌برد.

شاید موضع ‌ ‌تن تن‌ در‌ این‌ کتاب در مقابل دشمن قسم‌خورده‌ی دنیای سرمایه‌داری زیادی خصمانه بود و شاید هرژه ناتوان از کم کردن مضمون «پروپاگاندای» کتاب، قادر نبود‌ راهی‌ برای‌ داستانی کردن حوادث اثرش بیاید. «تن تن در‌ سرزمین‌ روس‌ها»، اما همه‌ی جذابیت‌ها و بداعت‌های کتاب‌های بعدی را داشت. «استوری بوردهای»سیاه و سفید او به دقت خط سیر ماجرا‌ و موقعیت‌ فیزیکی‌ آدم‌ها را مشخص می‌کرد. استفاده‌اش از «اینسرت»ها و نماهای درشت‌ «تن تن» و بدمن‌های اثر، هنوز دقت، صراحت و خلاقیت یک ذهن کاملا سینمایی را تصویر می‌کرد؛ ذهن خلاقه‌ای که‌ برحسب‌ اتفاق‌ در دنیای کامیک استریپ‌های کارتونی ظهور کرده بود.

دومین کتاب هرژه‌، «تن‌ تن در کنگو» نشان داد. دنیای ذهنی او به شدت متأثر از تمایلات سیاسی محافظه‌کارانه‌ی حامی‌ مالی‌ و معنوی‌اش‌ پدر هربرت والز است. چاپ نسخه‌ی سیاه و سفید این کتاب در سال‌ 1931‌، جنجالی‌ به پا کرد. موضع آشکارا تبلیغی کتاب به اندازه‌ی اثر قبلی نبود، اما آن‌قدر‌ نمود‌ داشت‌ که به نسبت عقاید لیبرال منشانه‌ی آن دهه ارتجاعی بنماید. ماجرا در«کنگو بلژیک‌» می‌گذرد‌. جایی «در ناحیه‌ی استوایی آفریقا که بخش بزرگی از حوزه‌ی رود کنگو را‌ فرامی‌گیرد‌». 2

تن‌ تن که برای تهیه‌ی یک «رپرتاژ» عازم کنگو شده، درگیر ماجراهایی می‌شود که اعضاء‌ یک‌ باند قاچاق الماس برایش درست کرده‌اند. هرژه در این کتاب برای نخستین بار‌ اشاره‌هایی‌ آشکار‌ به دنیای سینما دارد. وسیله‌ی او برای تهیه‌ی گزارش، یک دوربین پایه‌دار فیلم‌برداری است که‌ به‌ راحتی بر دوش حمل می‌شود. او به وسیله‌ی همین دوربین، نیّت پلید‌ اعضای‌ باند‌ قاچاق الماس را در قالب نمایش یک فیلم بر روی پرده، نزد بومیان آشکار می‌کند‌ و آن‌ها‌ را‌ علیه بدمن‌های داستان‌اش می‌شوراند. این همدلی آگاهانه با بومیان کوتاه‌قد این منطقه‌ از‌ قاره‌ی آفریقا، البته آن‌قدر نیست که به آن آزادی یا آگاهی جهان‌شمول اعطا کند، اما بومیان‌ را‌ انسان‌هایی معرفی می‌کند که می‌توان با آن‌ها دوست شد و یا همچون آنان‌ زندگی‌ کرد. در تن تن در کنگو، تن‌ تن‌ بیش‌ترین‌ چالش را با طبیعت دارد. او از‌ امواج‌ خروشان رود کنگو می‌گذرد. دست و پا بسته به شاخه‌ای از درختی بالای آبشار‌ آویزان‌ می‌شود و البته در تمامی این‌ ماجراها‌، همچون «باستر کیتون‌»، طبیعت‌ را‌ رام و مهار خود می‌کند. نکته‌ی جالب‌ توجه‌ در این کتاب، که بعدها به عنوان مشخصه‌ی اصلی ماجراهای تن تن‌ شناخته‌ می‌شود، ریتم دیوانه‌وار ماجراهاست. به طوری‌ که تنها در شکل‌ و شمایل‌ یک کمیک استریپ می‌توان تصورش‌ کرد‌. کوتاه بودن داستان‌های فرعی به هرژه این امکان را داد که بر طرح‌ داستانی‌ نه چندان پیچیده اما متنوع‌اش‌ «مانور‌» دهد‌ و واقعیتی خلق کند‌ که‌ حاصل تلفیق واقعیت دنیای‌ بیرون‌ این کتاب‌هاست‌[همچون اطلاعاتی که در مورد بیماری مالاریا و علاج آن توسط قرص «گنه گنه‌» دریافت‌ می‌کنیم‌].

با نوعی تخیل کارتونی‌ [همچون مار‌ بوآیی‌ که تن‌ تن‌ را‌ می‌بلعد ولی او با‌ پاره کردن شکم مار، بیرون می‌آید] «تن تن در کنگو» ثابت کرد مخاطب‌های خردسال، فانتزی‌ را‌ دوست دارند ولی اگر چاشنی این‌ فانتزی‌، واقعیتی‌ باشد‌ که‌ در دنیای دور‌ و برمان‌ می‌بینیم، آن‌گاه با این فانتزی می‌شود بیش‌تر همدلی کرد و باورش نمود. شکل ارائه‌ی این فانتزی نوظهور‌، در‌ این‌ کتاب و دیگر کتاب‌های بعدی، به گونه‌ای است‌ که‌ گویی‌ از‌ صافی‌ ذهن‌ واقع‌بین یک دانشمند علاقه‌مند به علوم عبور داده شده. هرژه بعدها با خلق شخصیت «تورنسل» [پروفسور گیج و کم‌حافظه‌ای که گوش‌های سنگین‌اش همیشه دردسرساز است‌] به این علاقه‌اش صورت‌ عینی داد.

در کتاب بعدی، تورنسل را روانه‌ی امریکا و نام این کتاب را «تن تن در امریکا» گذاشت. داستان این‌بار از شیکاگو آغاز می‌شود. از 1931، «زمانی که‌ تبهکاران‌ بر شهر حکومت می‌کردند»3 تن تن در این کتاب«مشهورترین خبرنگار دنیاس»4 و هدف تبهکاران آن است که نگذارند «حتی یه روز در شیکاگو بمونه»5 «تن تن» اما سمج‌تر از‌ این‌ حرف‌هاست.

او مثل همیشه می‌خواهد از هر چیزی سر در بیاورد و این رویارویی البته برای او کار چندان ساده‌ای نیست. شاید به خاطر‌ آن‌که‌ خود امریکا، از دید هرژه‌ سرزمین‌ پیچیده‌ای است. این پیچیدگی برای هرژه دستاویزی شده برای رفتن به ماجراهای گوناگون. سرعت و ریتم ماجراها در این کتاب تازه، از تن تن در‌ کنگو‌ هم بیش‌تر است. تن‌ تن‌ از شیکاگو عازم غرب وحشی می‌شود، با قبایل سرخپوست در می‌افتد و بدویّت و تمدن را در آن‌جا کنار هم تجربه می‌کند و همچون یک قهرمان به شیکاگو برمی‌گردد. او «در بزرگ‌ترین عملیات‌ پاکسازی‌ شهر شیکاگو»6 مهره‌ی اصلی است. وام‌گیری هرژه از سینمای گانگستری اوایل دهه‌ی 30 و سینمای وسترن هنوز خام را نمی‌توان منکر شد. این دو ژانر سینمایی، به هرژه این اجازه را‌ داده‌ تا تنوع‌ بیش‌تری به‌ طرح داستانی رنگارنگش ببخشد. او برای این کتاب، همچون اثر قبلی، تحقیق گسترده‌ای کرد؛ به‌ طوری که احاطه‌ی او بر جغرافیای سرزمینی که تا به حال‌ به‌ آن‌ سفر نکرده، حیرت‌انگیز می‌نماید. «هرژه» در این کتاب، علاقه و احاطه‌اش را به دانش جغرافیا به رخ کشید‌. ‌‌او‌ برای جذاب‌تر کردن اثرش نخستین و آخرین شخصیت واقعی -آل کاپون-را وارد کتاب‌اش‌ کرد‌. اما‌ این‌همه باعث نشد تا در این سرزمین تازه هم پرطرفدار شود. تن تن برای همیشه‌ نزد امریکایی‌ها یک غریبه ماند. غریبه‌ای که باید کاری کند تا «بتونه توی‌ شیکاگو بمونه».

انگار شهروندان‌ امریکایی‌ می‌خواستند با زبان بی‌زبانی اعلام کنند که برای حل مسائل ریز و درشت انسان به اندازه‌ی کافی قهرمان دارند و نیازی به یک قهرمان بلندپرواز اروپایی نیست. فرهنگ امریکایی آن‌قدر انعطاف نداشت تا‌ با یک شخصیت داستانی اروپایی بده‌بستان فرهنگی برقرار کند. صحنه‌ی باشکوه استقبال از تن تن درحالی‌که او سوار بر ماشین روباز پلیس برای مردم دست تکان می‌دهد، همان صحنه‌ای که دو‌ پلیس‌ اسب‌سوار او را با اسکورت می‌کنند، حسرتی شد برای هرژه که هیچ‌گاه به آن بازنگشت مگر برای سر درآوردن از راز اینگاها در «پرو» در قلب امریکای لاتین _ در «معبد‌ خورشید‌» _ یا یافتن مجسمه‌ی دزدیده‌شده‌ای در جنگل‌های برزیل _ در «گوش شکسته» _ و با درگیر شدن در تحولات یک کشور خیالی امریکای لاتینی _ در «تن تن و پیکاروها». آخرین تیر در ترکش‌مانده‌ی «هرژه» برای‌ ارتباط‌ با این سرزمین گویی جدا افتاده، از دنیا، نامه‌ای بود که به سال 1948 برای والت دیزنی نوشت و طی آن، تمایلش را به ساخت فیلمی کارتونی از ماجراهای «تن‌ تن‌ و میلو‌» اعلام کرد. دیزنی، اما به‌ افسانه‌های‌ انگلیسی امریکایی‌ که داشت دلخوش بود. شاید او هرگز نامه‌ی هرژه را هم باز نکرد و«تابو»یی که «هرژه» قصد شکستن‌اش را داشت همچنان‌ دست‌نخورده‌ باقی‌ ماند. در 1954، نسخه‌ی اصلاح و بازسازی و رنگ‌آمیزی شده‌ی‌ این‌ کتاب بیرون آمد و به سفارش انتشارات طرف قرارداد در امریکا، تمام شخصیت‌های سیاهپوست نسخه‌ی سیاه و سفید قبلی سفیدپوست شدند‌ و این‌گونه‌، پرونده‌ی‌ ماجراهای تن تن در امریکا برای همیشه بسته شد.

تن تن و سیگارهای‌ فرعون

سیگارهای‌ فرعون
در‌ دهه‌ی 30، تب باستان‌شناسی سراسر اروپا را گرفته بود. این موج، به کاوش فرهنگ مشرق‌زمین علاقه‌ی وافر داشت‌. در‌ این‌ میان، میعادگاه تمامی مستشرقان و ماجراجویان غربی مصر بود. پس دور از‌ انتظار‌ نبود که هرژه تن تن را به مصر بکشاند تا از رازی سر درآورد که هرژه‌ نام‌ «سیگارهای‌ فرعون» را بر آن گذاشته بود. ضرباهنگ تند داستان‌های قبلی این بار‌ حول‌ یک‌ هزارتوی معماوار تنیده شده. هرژه آشکارا از جذابیت‌های داستان‌های پلیسی و معمایی استفاده کرده و به‌ آن وجهی‌ ماجرایی‌ بخشیده است. نسخه‌ی کامل رنگ‌آمیزی‌شده‌ی این کتاب در 1955، یکی از خلاقانه‌ترین ‌ ‌استفاده‌های روان‌شناسانه‌ از‌ تنالیته‌های رنگی تیره و روشن برای القای فضای رازآمیز داستان است. سیگارهای فرعون، بیش‌ از‌ بقیه‌ی‌ کتاب‌ها، حاوی رنگ‌هایی تخت، گرفته و غیر درخشان‌ست؛ این مسأله تا حدودی به امکانات چاپی‌ دهه‌ی‌ پنجاه برمی‌گشت ولی دلیل عمده‌اش استفاده‌ی سینمایی از نور است. به عنوان مثال‌، نشان‌ دادن‌ فضای خفه و گرفته‌ی یکی از مقابر مصری. هرژه در این کتاب به نوعی فانتزی گوتیک‌وار‌ نزدیک‌ شده و لحن شوخ و سرزنده‌ی داستان‌های قبلی را به نوعی هراس ناشناخته پیوند‌ می‌زند‌. در‌ این داستان، برای نخستین بار دو کارآگاه نخاله‌: دوپونت و دوپونط [یا همان تامسون و تامپسون در‌ ترجمه‌ی‌ انگلیسی‌] سر‌ و کله‌شان پیدا می‌شود. مردانی لاف‌زن و متعصب، با بینی بزرگ و سبیل‌های پرپشت که‌ کارهای‌ مسخره‌شان دنیای مسخره‌ی «سه کله‌پوک» در سینما را به یاد می‌آورد. سیگارهای فرعون با وارد کردن‌ یک‌ مهاراجه، نیم‌نگاهی همدلانه به فرهنگ هندی دارد و البته همه‌ی این‌ها از دید‌ یک‌ مستشرق غربی است که علاقه‌ی وافری به‌ ماجراجویی‌ دارد‌.

پیش از خلق کتاب بعدی، هرژه همه‌ی‌ توان‌اش‌ را برای راه‌اندازی یک مجموعه ماجرای دیگر به کار گرفت؛ دختر و پسر 10‌ تا‌ 12 ساله‌ی فرانسوی‌ای با نام‌ ژو‌ و زت به‌ همراه‌ میمون‌ دردسرآفرین‌شان ژاکو [چیزی شبیه میلو در داستان‌های‌«تن‌ تن و میلو»]. پنج کتابی که از این طریق خلق شد. [نیویورک، آدم آهنی، انفجار کاراماکو، دره‌ی‌ مارها] جذاب بود اما اقبال‌ «تن‌ تن»را نیافت. او پیش‌ از‌ آن، در دهه‌ی 20، با خلق دو پسربچه‌ی شیطان با نام‌های «کویک‌ و فلاکپی‌»، حتی نتوانسته بود به مرزهای‌ حرفه‌ای‌ داستان‌ها‌ی «ژو، زت و ژاکو‌» برسد‌. تقدیر بر آن بود‌ که‌ هرژه سفر دور دنیایش را همچنان با یار قابل اعتمادش تن تن ادامه دهد‌.

هرژه‌ برای کتاب بعدی‌اش که به نوعی‌ دنباله‌ی‌ سیگارهای فرعون‌ به‌ حساب‌ می‌آمد، تحقیق مفصل‌تر پردامنه‌تری‌ را آغاز کرد. ملاقات با ابوت گاست، «که به دانشجویان چینی کمک‌های خیریه می‌کرد»7 و «دانگ‌ لوکنگ‌ کویانگ»-راهب قدیمی- وسیله‌ای شد برای‌ آشنایی‌ با‌ فرهنگ‌ چینی‌. این آخری نویسنده‌ی‌ کتابی‌ بود به نام«هجوم به منچوری و اشغال»8 که خواندن آن کمک زیادی به هرژه کرد. او‌ نوع‌ نگاه‌ به خانواده‌ی چینی در کتاب پنجم ماجراهای‌ تن‌ تن‌ و میلو‌، «گل‌ آبی‌»، را از کتاب مادر من نوشته‌ی شنگ چنگ‌9 گرفت. او همچنین به مطالعه‌ی فلسفه‌ی چینی پرداخت و ناخواسته چنان شیفته‌ی این فرهنگ شد که تا سال‌ها بعد نتوانست‌ برای آن نظیری پیدا کند.

نتیجه‌ی این تحقیقات در 1936، بروز کرد؛ زمانی که گل آبی به عنوان واقع‌گرایانه‌ترین ماجراهای تن تن و میلو بر پیشخوان کتابفروشی‌ها قرار گرفت. طرح‌های هرژه‌ در‌ گل آبی ظرافتی مینیاتوروار دارد. واقع‌گرایی، این‌جا، بر فضای داستان سنگینی می‌کند و نگاه همدلانه‌ی او به مردمی ستمدیده از یک استعمارگر فرصت‌طلب، که در شکل و شمایل یک لیبرال انسان‌دوست به‌ آدم‌های‌ داستانی‌اش نگاه می‌کند. گل آبی سرشار است از احترام به فرهنگ چینی، شگفتی و غرابت داستان‌های پیشین، جایش را به یک بهت عارفانه داده‌. این‌ بار نه با دنیای بیرونی‌ بلکه‌ با جهان درونی تن تن سروکار داریم. میلو البته همان سگ وفاداری است که برای نجات جان صاحبش، مدام در حال جدال با شیطان‌ درون‌اش‌ است ولی تن تن‌ عوض‌ شده. او کنار بومیان چینی با مهاجمان و دشمنان آنان می‌جنگد. همچون آن‌ها لباس می‌پوشد و همچون آن‌ها غذا می‌خورد. تن تن ماجراهای خودش را دارد ولی گویی نوعی حس مراقبه‌ی عارفانه‌، ضرباهنگ‌ حوادث را کنترل می‌کند.

برای نخستین بار، به میان مردم می‌رویم و با سختی‌های زندگی آن‌ها آشنا می‌شویم. از علاقه به فیزیک و جغرافیا در کتاب‌های قبلی و نجوم و ستاره‌شناسی در کتاب‌های آینده‌ خبری‌ نیست و ته‌مایه‌ای‌ از دانش مردم‌شناسی جای همه‌ی آن‌ها را گرفته. این همه کشف و مکاشفه برای خالق «تن تن» کافی‌ نیست.

باید یک سال بگذرد و دست تقدیر او را سر راه‌ بهترین‌ دوست‌ سال‌های بعدش قرار دهد؛ جوانی چینی با نام «چانگ چون چی» که نگاه هرژه به زندگی را ‌‌به‌ کلی دگرگون می‌کند. او پس از آشنایی با چانگ و متأثر شدن از شخصیت‌ وی‌، نسخه‌ی‌ رنگی 1946 گل آبی را با وام‌گیری از طرح‌های شبه مینیاتوری‌اش منتشر کرد. در 1939‌، او به‌طور رسمی از سوی مادام «چیان کای چک» برای دیدار از چین‌ دعوت می‌شود اما آغاز‌ جنگ‌ جهانی دوم مانع این سفر می‌شود.

پیش از جنگ، او سه کتاب دیگر خلق می‌کند. یکی از آن‌ها «گوش شکسته» است؛ داستان کشمکش‌های سیاسی میان پاراگوئه و بولیوی در اواسط دهه‌ی 30‌، این اثر نخستین بار در سال 1937 به صورت سیاه و سفید منتشر شد. و 6 سال بعد، نسخه‌ی رنگی و اصلاح‌شده‌ی آن، البته بدون تغییرات زیاد، به بازار کتاب ارائه گشت. هرژه در این‌ کتاب‌ به ضرباهنگ دیوانه‌وار قصه‌های قبلی بازگشته و این بار سیاست را به‌طور علنی به نقد گرفته و به تمسخر می‌کشد. داستان مربوط به دزدیده شدن مجسمه‌ی «آروم بابا» است؛ او به دنبال‌ مجسمه‌ تا قلب آشوب‌های سیاسی امریکای جنوبی می‌رود و بدون آن‌که بفهمد سرجوخه‌ی یکی از هنگ‌های انقلابی می‌شود. گوش شکسته با یک نتیجه‌گیری اخلاقی، برای نخستین بار درون‌مایه‌های مذهبی را وارد‌ ماجراهای‌ تن تن می‌کند. در پایان قصه، شیطانک‌هایی چنگک به دست، روح دو بدن غرق‌شده در دریا را به دوزخ هدایت می‌کنند.

داستان بعدی «جزیره‌ی سیاه» در 1938 در اسکاتلند‌ رخ‌ می‌دهد‌. نکته‌ی جالب در این کتاب‌، رعایت‌ وحدت‌ مکان و زمان و موضوع است. قصه، درون یک جزیره می‌گذرد و طرح داستانی بسیار ساده‌تری دارد. مک گافین ماجرا یک میمون عظیم الجثه‌ است‌ که‌ سال‌ها بعد، نمونه‌ی کامل‌تر آن‌را در قالب دینی‌ «غول‌ برفی» در تن تن در تبت می‌بینیم. هرژه، در این کتاب به‌ خرافه‌های مردم شمال اسکاتلند نزدیک می‌شود و قهرمان‌اش‌ را‌ وامی‌دارد‌ همچون آن‌ها دامن با طرح اسکاچ اسکاتلندی بپوشد و کلاه منگوله‌دار‌ و لباس یقه‌اسکی بر تن کند. تصویر او از اسکاتلند، اما، به مذاق بریتانیای‌ها خوش نمی‌آید و هرژه مجبور می‌شود‌ دو‌ نسخه‌ی‌ دیگر از کتاب ارائه دهد که نخستین آن، 5 سال پس از‌ چاپ‌ نسخه‌ی سیاه و سفید اولیه و به صورت رنگ‌آمیزی‌شده است و دومی به سال 1965 [باز هم رنگی‌] این نسخه‌ی‌ آخری‌ می‌کوشد‌ بهانه‌ی عدم نمایش ظاهری خوب از بریتانیا را از ناشر طرف قرارداد‌ در‌ انگلستان‌ بگیرد.

در «عصای سلطنتی شاه اوتاکار» [چاپ شده در ایران با عنوان عصای اسرارآمیز] به سال‌ 1939‌، تن‌ تن عازم کشوری در منطقه‌ی بالکان می‌شود. کشوری که البته روی نقشه وجود خارجی‌ ندارد‌ ولی هرژه آن‌را سیلداویا10 می‌خواند. هرژه در این اثر داده‌های فنی و جغرافیایی‌اش‌ را‌ در‌ حد اعلای خود به نمایش گذاشت و از فرم آثار مستند بهره گرفت تا «همه‌ی‌ جزئیات‌ مربوط به کشور خیالی سیلداویا در اروپای شرقی را، از شیوه‌ی حکومت تا‌ جمعیت‌ و تولیدات‌ آن»11 نمایش دهد و کار را بدان‌جا رساند که «یک تابلوی مینیاتور مربوط به این‌ کشور‌ را در یک صفحه به چاپ رساند.»12 در این کتاب، دزدیدن‌ عصای‌ سلطنتی‌ تا حد گرفتن حق سلطنت از پادشاه بزرگ جلوه داده می‌شود. در این داستان، وسواس‌ برای‌ نمایش‌ جزئیات را می‌توان به عنوان نمونه در طراحی لباس‌های سلطنتی دید. به‌ واقع‌، ماجراهایی که برای تن تن روی می‌دهد بهانه‌ای هستند تا این جزئیات به تصویر کشیده شوند‌. عصای‌ سلطنتی شاه اوتاکار، اوج ظریف‌بینی در کامیک استریپ‌های کارتونی است. البته این‌همه‌ را‌ در نسخه‌ی رنگی کتاب می‌توان دید که‌ 6 سال‌ پس‌ از چاپ نسخه‌ی سیاه و سفید و همزمان با‌ پایان‌ جنگ جهانی دوم منتشر می‌شود.

هرژه و قصه‌های تن تن و میلو | شهرام اشرف ابیانه

جنگ‌ جهانی دوم
هرژه در اوج حرفه‌ای‌اش به ‌ ‌سر می‌برد که‌ جنگ‌ جهانی دوم شروع شد. یک‌ سال‌ بعد، با‌ حمله‌ی‌ ارتش‌ آلمان نازی به بلژیک در دهم‌ ماه‌ مه، یک باره فعالیت‌های هرژه با رکود مواجه شد. مخلوق او تن‌ تن‌ می‌بایست از سفرهایش کم کند. نشریه‌ی‌ مصور هرژه دیگر چاپ‌ نمی‌شد‌ اما او بی‌کار نبود و به‌ اصلاح‌ و بازسازی کارهای قبلی‌اش پرداخت. او به حضور نیروهای اشغالگر آلمانی در کشورش عادت‌ داشت‌ پس ترجیح داد برای حفظ‌ رویای‌ شخصی‌اش‌ هم که شده‌، سیاهی‌ واقعیت را وارد کارش‌ نکند‌. او قلم زمین گذاشت و به گذشته فکر کرد. زمانی که کودکی بیش نبود و با‌ مرد‌ جوان مرموزی به همراه سگش ملاقات‌ کرد‌ و آن طرح‌های‌ عجیب‌ را‌ در کتاب‌های درسی‌اش کشید‌. او به این چیزها فکر کرد و در آن غرق شد تا این‌که باز خود را‌ در‌ قالب ژرژ کوچک دید؛ ایستاده کنار‌ مدرسه‌اش‌ که‌ یک‌ ساعتی‌ از تعطیلی‌اش می‌گذشت‌. مرد‌ جوان مرموز رفته بود و مادر از دور با عجله به سوی او می‌آمد. از دور صدای‌ توپ‌های‌ ارتش‌ آلمان از اشغالی طولانی خبر می‌داد.

«خرچنگ پنجه‌طلایی» را در 1941 چاپ کرد و این آخرین نسخه‌ی سیاه و سفیدی بود که توسط ناشرش، انتشارات «کاسترمن»عرضه می‌شد. «کاسترمن»از 1932 چاپ آثار‌ هرژه- را در فرانسه و بلژیک به عهده گرفته بود. این کتاب یک نسخه‌ی رنگی نیز دارد که در 1943 عرضه شد. در این نسخه‌ی تازه، صحنه‌های مشروب‌خواری کاپیتان هادوک‌ [ملوانی دائم‌ الخمر‌ که با «تن تن» برای نخستین بار در کشتی حامل مواد مخدر«کارابوجان» در اقیانوس اطلس دیدار می‌کند] به سفارش ناشر امریکایی طرف قرارداد در امریکا حذف شد.

خرچنگ پنجه‌طلایی را‌ بیش‌تر‌ به خاطر سفر صحرایی قهرمانان آن می‌شناسند؛ واقع‌گرایی به کار رفته در این صحنه‌ها، در آمیزش با صحنه‌های سوررئال‌گونه، بعدها به خصیصه‌ی اصلی‌ ماجراهای‌ «تن تن» در کتاب‌های بعدی‌ تبدیل‌ می‌شود. قاب‌بندی‌ها با طنزی پنهان، گرمای طاقت‌فرسای صحرایی که قهرمانان قصه در آن گرفتار شده‌اند را به زیبایی هرچه تمام‌تر به تصویر می‌کشد. در‌ این‌ کتاب، برای نخستین بار‌ استفاده‌ی‌ خلاق از نماهای لانگ‌شات را شاهدیم. وام‌گیری از قابلیت‌های رسانه‌ی‌ سینما برای بیان حس و حال یک صحنه، با این کتاب به اوج خود می‌رسد. اگر بگوییم که هیچکاک در نسخه‌ی‌ امریکایی‌ مردی که زیادی می‌دانست(1955)، در صحنه‌های تعقیب و گریز ابتدای فیلم در بازار مراکش -جایی که داستان خرچنگ پنجه‌طلایی هم در آن می‌گذرد- تحت تأثیر این فیلم بوده است، اغراق‌ نکرده‌ایم‌ و البته خود‌ کتاب در این صحنه متأثر از فیلمی از یک کارگردان فرانسوی است. فیلمی با بازی «ژاپن گابن‌» با عنوان «په په لوموکو» محصول 1936. شاید هیچ کامیک استریپی‌ پیدا‌ نکنیم‌ که تا این اندازه با هنری چون سینما، بده‌بستان فرهنگی داشته باشد.

سال‌های نیمه‌ی اول دهه‌ی 40‌، ‌‌گرچه‌ در شمار سال‌های کم‌کاری هرژه بود. اما او با چاپ داستان‌های تن تن‌ در‌ مجله‌ی‌ لوسوآر، که توسط نازی‌ها اداره می‌شد، ارتباطش را با دنیای کمیک استریپ‌های مورد علاقه‌اش همچنان‌ زنده نگه می‌داشت. این سال‌ها همچنین مصادف بود با تحول در سیستم چاپ‌ و نشر. انتشارات «کاسترمن» به‌ هرژه‌ پیشنهاد داد اگر تعداد صفحات کتاب‌هایش را به 62 صفحه کاهش دهد، حاضر است داستان‌های مصوّرش را به صورت 4 رنگ به چاپ برساند. هرژه از این پیشنهاد استقبال کرد. از گل‌ آبی به بعد، او سعی کرده بود با کم کردن از تعداد صفحات، ماجراها را هرچه بیش‌تر به عالم واقعیت نزدیک کند. از آن‌جا که در طول جنگ جهانی دوم، قیمت‌ کاغذ‌ تا 50 درصد افزایش پیدا کرده بود، او می‌توانست با مانوری هوشمندانه و با بخشیدن رنگ به داستان‌هایش و اصلاح و بازسازی آن‌ها، به کتاب‌هایش جذابیتی دو چندان ببخشد. بنابراین عمده‌ی فعالیت‌های او‌ در‌ این دوران به بازسازی و اصلاح رنگ‌آمیزی نسخه‌های سیاه و سفید قدیمی گذشت.

با وارد شدن عنصر رنگ، حجم کارها خود به خود افزایش می‌یافت و دیگر وقتی برای پرداختن به داستان‌های‌ بعدی‌ و طراحی شخصیت‌ها باقی نمی‌ماند. هرژه چاره‌ای نداشت جز آن‌که برای این‌کار یک تیم هنری تشکیل دهد. نخستین همکار هرژه دانش‌آموز هشت ساله‌ای بود به نام «آلیس دی وس» که‌ از‌ آبرنگ‌ برای رنگ‌آمیزی طرح‌های سیاه و سفید‌ هرژه‌ استفاده‌ می‌کرد. آن‌ها به کمک هم رنگ‌آمیزی دو کار جدید هرژه را انجام دادند. رنگ‌آمیزی دو داستان «راز اسب شاخدار» و «گنج‌های راکام‌ سرخ‌» این‌گونه‌ شکل گرفت. وسواس هرژه اما اجازه نمی‌داد رنگ‌پردازی‌ کارهای‌ قدیمی را به آلیس بسپرد. بنابراین او به تنهایی در 1943 رنگ‌آمیزی دو داستان گوش شکسته و جزیره‌ی سیاه را‌ به‌ عهده‌ گرفت. نتیجه‌ی کار، خیره‌کننده اما طاقت‌فرسا بود. هرژه نمی‌توانست از‌ آلیس کوچولو انتظار زیادی داشته باشد. او دیگر داشت ناامید می‌شد که از بخت بلندش در یک میهمانی‌ با‌ هنرمند‌ دیگری در عرصه‌ی کامیک استریپ ملاقات کرد به نام ادگار پیر‌ جاکویز‌. هرژه در آغاز از او برای کمک به روند تحقیقات در داستان کمک می‌گرفت اما در‌ سال‌های‌ بعد‌ دوستی و اعتماد بین آن دو آن‌قدر عمیق شده بود که هرژه به‌ تمامی‌ خود‌ را به او بسپارد. جاکویز، مانند هرژه، کوچک‌ترین جزئیات را با حداکثر دقت‌ زیر‌ نظر‌ داشت و این چیزی بود که خالق ماجراهای تن تن می‌ستود. در سال‌های بعد از‌ جنگ‌، استودیوی هرژه رفته رفته شکل می‌گرفت. می‌توانستی نخبه‌ترین طراحان و نقاشان را آن‌جا پیدا‌ کنی‌. در‌ رأس آن‌ها، جاکویز و آلیس -که حالا بزرگ‌تر شده بود- قرار داشتند.

در 1942، زمان‌ انتشار‌ «ستاره‌ی اسرارآمیز» [که به نام شهاب سنگ نیز معروف است‌]، هرژه فقط آلیس را‌ کنار‌ خود‌ داشت و انبوهی کار که می‌بایست سر و سامان شود. ستاره‌ی اسرارآمیز نخستین نسخه‌ی رنگی ماجراهای تن‌ تن‌ بود که انتشارات «کاسترمن» منتشر می‌کرد. هرژه بعدها در 1954 اصلاحات کمی‌ در‌ آن‌ صورت داد. ماجرای این کتاب سفر یک گروه علمی به نواحی قطبی، جهت یافتن شهاب‌ سنگی‌ است‌ که در آن نوعی فلز جدید کشف کرده‌اند.

هرژه در این کتاب‌ بلندپروازی‌های‌ سابق را نداشت. طرح داستانی، بداعت‌ها و طرح معماوار سابق را نداشت و از آن ضرباهنگ دیوانه‌وار سابق‌ خبری‌ نبود. فرصتی برای بداعت‌های فرمی، همچون استفاده‌ی غیر متعارف و خلاّقه از قاب‌بندی‌، نبود‌. هرژه تنها می‌خواست روایتگر ساده‌ی یک قصه‌ باشد‌. می‌توانستی‌ پختگی را در طراحی و رنگ‌آمیزی داستان ببینی‌ اما‌ از آن سرزندگی کتاب‌های قبلی تن تن اثری نبود.

ستاره‌ی اسرارآمیز اما یک‌ ویژگی‌ دارد و آن، آشکار کردن نخستین‌ علاقه‌ی‌ هرژه به‌ نجوم‌ و ستاره‌شناسی‌ است. شکل‌ تکمیل‌یافته‌ی این علاقه‌ی تازه‌ بیدار‌ شده در هرژه، در دوگانه‌ی «هدف کره‌ی ماه» و «روی ماه قدم گذاشتیم‌» در‌ اوایل دهه‌ی 50 میلادی بروز کرد‌.

در «اسرار اسب شاخدار‌»، اما‌، هرژه همه‌ی قدرت خلاقه‌اش را‌ به‌ کار گرفت تا روایتگر یک داستان قدیمی از دزدهای دریایی و جزیره‌ی گنج باشد‌. شیوه‌ی‌ معماوار کتاب‌های قبلی در این‌جا‌ کارکرد‌ خلاقه‌ی‌ خود را به‌ رخ‌ می‌کشد و قالب ماجراوار قصه‌های‌ «تن‌ تن»، در این کتاب به جایگاه حقیقی خود می‌رسد. اسرار اسب شاخدار برای نخستین‌ بار‌ در 1943 منتشر شد و در سال‌های‌ پس‌ از پایان‌ جنگ‌ چنان‌ فروشی یافت که هیچ‌ کامیک استریپی نظیرش را به خود ندیده بود. داستان، درباره‌ی گنجی است که سر فرانسیس‌ هادوک‌ برای نوادگان‌اش به جا گذاشته. تن‌ تن‌ و کاپیتان‌ هادوک‌ می‌کوشند‌ ردّی از رمز‌ محل‌ گنج را که در سه برگه‌ی جداگانه و در سه نمونه‌ی ماکت از کشتی اسب شاخدار جاسازی‌ شده‌ بیایند‌. هرژه در این کتاب از تجارب بصری‌ قبلی‌اش‌ در‌ قاب‌بندی‌ و رنگ‌آمیزی‌ و طراحی‌ شخصیت‌ها، در شکلی پخته و در قالب ‌ ‌اثری تجاری و سرگرم‌کننده، نهایت استفاده را می‌برد. حاصل کار، تحرک بصری خیره‌کننده‌ای است که گویی می‌خواهد از دل کار بیرون بزند‌.

راز اسب شاخدار پیش از آن‌که وامدار هنر سینما باشد، متأثر از ادبیات قرن هیجدهمی و داستان های مربوط به دزدان دریایی و جزیره‌ی گنج است. شخصیت کاپیتان هادوک، در این داستان‌ است‌ که شکل گرفته و از زیر سایه‌ی تن تن بیرون می‌آید؛ تا جایی که تن تن سخت می‌تواند کنترلش کند. هادوک برای نخستین بار در این کتاب، ناسزاهای معروفش را‌ به‌ زبان می‌آورد. ناسزاهایی که ریشه‌های کهن داشته و از فرط عجیب بودن ما را به فکر وامی‌دارد. این ناسزاها در ترجمه‌ی فارسی، بدل به‌ ناسزاهای‌ فارسی‌شده‌ی معمولی شد و بعد و عمق‌ دیگری‌ گرفت. ما اگر نسخه‌ی فرانسه یا انگلیسی کتاب‌ها را داشتیم -در زمانی که «تن تن» و ماجراهایش برای ما یک بت دست‌نیافتنی بود- شاید پی‌ می‌بردیم‌ که منظور از ẓPithecunthropous‌Ẓ ، انسان‌هایی‌اند‌ که برمبنای بقایای استخوانی‌شان شناسایی می‌شوند و یا منظور از Nictulope ، هر جانوری است که در دل ظلمات توانایی دیدن دارد و...»13 به‌هرحال اسب شاخدار آن‌چنان کامل و بی‌نقص می‌نمود که هرژه‌ هیچ‌گاه‌ نیاز ندید آن‌را اصلاح و بازسازی کند.

تن تن هدف کره‌ی ماه» و «روی ماه قدم گذاشتیم‌

گنج‌های راکام سرخ ادامه‌ای بود بر اسرار اسب شاخدار که در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم منتشر شد. این داستان، وام‌گیری هرژه از‌ ادبیات‌ سرگرم‌کننده را‌ ادامه داد. این‌بار هرژه متأثر از داستان‌های علمی تخیلی ژول ورن بود. کشتی اختراعی پروفسور تورنسل شباهت‌ عجیبی دارد به کشتی کاپیتان نمو در بیست هزار فرسنگ زیر دریا‌ و جست‌وجوی‌ تن‌ تن و هادوک و دوستان‌اش در جزیره‌ی گنج، ماجراهای جزیره‌ی اسرارآمیز ژول ورن را به یاد می‌آورد. پروفسور تورنسل ‌‌برای‌ نخستین بار، در این کتاب خود را نشان می‌دهد. این مخترع سنگین گوش‌ که‌ به‌ تن تن قول همکاری برای جست‌وجوی گنج داده، قاچاقی وارد کشتی تن تن و دوستانش‌اش شده‌ و با ندانم کاری‌هایش، شادابی ماجراهای «تن تن»را دو چندان می‌کند. ظاهرا هرژه‌، شکل و شمایل تورنسل را‌ از‌ مخترع زیردریایی برداشته که دانشمندی است به نام آگوسته پیگارد؛ تریفون تورنسل نام فرانسوی و اصلی اوست به معنای لغوی گل آفتابگردان. این نام به مذاق انگلیسی‌ها خوش نیامد و به جایش از‌ نام پروفسور«کلکولوس» استفاده کردند که مشتق از کلمه‌ی Calculate به معنی «حساب کردن» است. او در شش کتاب دیگر تن تن حضور دارد. در این کتاب، او با تأکید بر‌ کاغذهایی‌ که تن تن آن‌ها را بی‌ارزش می‌خواند، کمک می‌کند تا کاپیتان هادوک قصر آباء و اجدادی‌اش را بازپس گیرد.

هفت‌گوی بلورین رازآمیزترین ماجرای تن تن است. این داستان ابتدا در سال‌های‌ 1943‌ تا 1944 به صورت دنباله‌دار در مجلات چاپ می‌شد تا این‌که سرانجام نسخه‌ی کامل آن در 1948 منتشر گشت. هرژه در این داستان از تجربه‌های دستیارش جاکویز که در‌ گذشته‌ خواننده‌ی اپرا بود بهره گرفت تا حال و هوای صحنه‌های تهدیدکننده‌ی ابتدای کتاب را، که در یک سالن نمایش می‌گذشت، به دقت به تصویر بکشد. جاکویز، مسؤولیت کامل رنگ‌آمیزی این‌ کتاب‌ را‌ به عهده گرفت؛ هنگامی که‌ رفته‌ رفته‌ نخستین شماره‌ی مجله‌ی تن تن، بعد از پایان جنگ در 1946، شکل می‌گرفت.

داستان شکل‌گیری این مجله به ملاقات هرژه با‌ ریموند‌ لبلانک‌، رهبر مقاومت فرانسه بازمی‌گشت. در آن زمان هرژه‌ به‌ خاطر همکاری‌اش با نشریه «لوسوآر» در دوران نازی‌ها، تحت فشار بود. دیدار با لبلانک وسیله‌ای بود برای بیرون آمدن‌ از‌ این‌ بحران. لبلانک با خوش‌رویی هرژه را پذیرفت و پیشنهاد چاپ ماجراهای‌ تن تن در مجله‌ای ویژه را به او داد. چاپ این مجله تا 30 نوامبر 1947 ادامه داشت‌ و به‌ هرژه‌ این فرصت را داد تا ارج و قرب سابق را به ماجراهای‌ تن‌ تن -که به علت همکاری هرژه با نازی‌ها چندان اعتنایی به آن نمی‌شد- برگرداند. در همین‌ مجله‌ بود‌ که جاکویز و آلیس دی وس برای نخستین بار هفت‌گوی بلورین (گوی بلورین آتشین که‌ حاوی‌ نوعی گاز بود و قربانیانش را به خوابی عمیق فرو می‌برد) را با‌ آبرنگ‌ رنگ‌آمیزی‌ کردند. اما هرژه، برای چاپ این داستان، ایده‌های بلندپردازانه‌تری داشت. او می‌خواست قاب‌های نقاشی‌شده‌اش‌ نوعی‌ رازآمیزی‌ را القا کنند؛ رازآمیزی‌ای که با وحشتی ناشناخته عجین باشد. جاکویز برای این منظور‌ از‌ رنگ‌های گرم بهره گرفت و آرامش و امنیتی دروغین خلق کرد. امنیتی که چیزی خارج‌ از‌ توان‌ و تصور ما تهدیدش می‌کند. او سپس با رنگ‌های تند دنیایی از آشفتگی‌ و نابسامانی‌ آفرید‌ که روح طرح‌های رنگ‌شده‌ی هرژه در این اثر خاص است. هفت‌گوی بلورین، این‌گونه به یکی‌ از‌ موفق‌ترین کارهای هرژه تبدیل شد و او را بر آن داشت که استودیوی‌ شخصی‌ کوچک‌ تازه تأسیس‌اش را برای سال‌های بعد وسعت دهد.

معبد خورشید، منتشر شده به سال 1949‌، ماجراهای‌ هفت‌گوی‌ بلورین را در پرو دنبال می‌کند. در این داستان، تن تن، میلو‌ کاپیتان‌ هادوک به دنبال پیدا کردن پروفسور تورنسل -که در قسمت پیشین دزدیده شده بود- سر از‌ معبد‌ اینکاها درمی‌آورند و تا مرز سوزانده شدن توسط اینکاها پیش می‌روند. چیزی که‌ در‌ این کتاب هم به چشم می‌خورد توجه‌ به‌ جزئیات‌ است. هرژه در طراحی این داستان، به وضوح به فیلم‌های پرزرق و برق تاریخی‌ نظر‌ داشته. در صحنه‌ی مراسم سوزاندن‌ تن‌ تن و دوستان‌اش‌، پروفسور‌ تورنسل‌ همه چیز را شبیه پرده‌ی سینما‌ و یک‌ نمایش تاریخی می‌بیند.

این آشکارترین اشاره‌ای است که هرژه، از زبان آدم‌هایش‌، به‌ دنیای سینما می‌کند. تابلوهای خوش آب‌ و رنگ هرژه در این‌ کتاب‌، کاملا از قواعد قصه‌گویی کلاسیک‌ پیروی‌ می‌کند. تقطیع‌های موردنظر هرژه در صحنه‌های داخلی، خاصه در گفت‌وگوی دو نفره‌ی شخصیت‌ها‌، کاملا‌ از شیوه‌ی دکوپاژ نماهای «پلانو‌»یی‌ فیلم‌های‌ هالیوودی تبعیت می‌کند‌. در‌ صحنه‌های خارجی، استفاده‌ی هوشمندانه‌ از‌ تابلوهای نقاشی شده با نماهای باز، کاملا در جهت یکدست و روان کردن طراحی‌ها پیش‌ می‌رود‌. معبد خورشید، آن‌قدر جاذبه داشت که‌ در‌ اواخر دهه‌ی‌ شصت‌ یک‌ انیمیشن بلند از آن‌ تهیه شد. هرژه بر تولید این انیمیشن بلند سینمایی نظارتی تام و تمام می‌کرد و کارگردانی و نویسندگی‌ فیلم‌نامه‌ی‌ آن‌را بر عهده داشت.

تن تن‌ در‌ سرزمین‌ طلای‌ سیاه‌
«در‌ سرزمین‌ طلای‌ سیاه‌»، در واقع در‌ نیمه‌ی‌ اول دهه‌ی 40 شکل گرفت اما به خاطر شروع جنگ و اشغال بلژیک، در 1950 چاپ شد‌. تن‌ تن‌ این‌بار به خاورمیانه، به یک کشور خیالی‌ عربی‌ به‌ نام‌ «خمد‌» می‌رود‌ تا از راز بنزین‌های تقلبی فروخته شده به اروپا سر در بیاورد. هرژه با این کتاب، بار دیگر به فضای داستان خرچنگ پنجه طلایی باز می‌گردد. او‌ قهرمان‌هایش را به صحرا برد تا بار دیگر سراب را تجربه کنند.

فضای این کتاب، اما شوخ و شنگ‌تر از خرچنگ‌های پنجه‌طلایی است، هرچند تجربه‌های بدیع بصری آن کتاب را ندارد‌. هرژه‌ می‌خواهد روایتگر قصه‌ای سرراست باشد، به همراه مقداری طنازی و شوخی با فرهنگ اعراب. عامل شوخی‌ساز دیگر، عبدالله پسر شیطان امیر«خمد» است که با سیگارهای فشفشه‌ای‌اش، شخصیت‌های قصه‌ را‌ ذله می‌کند. تن تن در سرزمین طلای سیاه بیش‌تر یک کمدی اسلپ استیک است. این، تنها کتاب هرژه است که به شوخی‌سازی بیش‌ از‌ طرح معما و حادثه‌پردازی و ماجراجویی علاقه‌ دارد‌. هرژه‌ گویی با این کتاب خواسته، کمی به خود استراحت داده و فضای جدی کتاب‌های قبلی را از بین ببرد. در 1970، به سفارش طرف قرارداد‌ در‌ بریتانیا، هرژه نسخه‌ی‌ دیگری‌ نیز‌ از این کتاب ارائه داد.

هدف کره‌ی ماه و روی ماه قدم گذاشتیم، اولی چاپ شده در 1953 دقیقا 16 سال پیش از سفر نخستین انسان به ماه و دومی در 1954‌، دوگانه‌ی‌ علمی تخیلی مشهور ‌ ‌هرژه‌اند؛ و نگاهی‌اند به قصه‌های فضایی ژول‌ورن. هرژه برای خلق این دو کتاب، گروهی از هنرمندانی را که در مجله‌ی«تن تن»با او همکاری می‌کردند گرد خود‌ جمع‌ کرد و استودیوی‌ شخصی‌اش را گسترش بخشید.

طرح هرژه، به همان اندازه‌ی خواست قهرمانان این قصه برای سفر به ماه‌، در زمان خودش بلندپروازانه بود. طراحی و رنگ‌آمیزی این دو کتاب یکی‌ از‌ شاهکارهای‌ هنر کامیک استریپ کارتونی را رقم زد. شخصیت‌های همیشگی هرژه در این دو داستان، در اوج تکامل‌ و ‌‌پختگی‌اند‌. توجه هرژه به جزئیات ساخت موشک‌ [همچون تک تابلوهای عظیمی که خدمه‌ی بی‌شمار را‌ مشغول‌ پروژه‌ی‌ ساخت موشک نشان می‌دهند]، اوج تکنیکی او را در طراحی و رنگ‌آمیزی نشان می‌دهد. ماجراجویی و دادن‌ اطلاعات علمی در مورد مسائل فضایی و هسته‌ای را می‌توان از انگیزه‌های مهم هرژه‌ در خلق این دو‌ کتاب‌ عنوان کرد. توصیفی که قهرمان او از کره‌ی ماه، پیش از قدم گذاشتن بر روی آن، ارائه می‌دهد فراموش نشدنی است: «چطور براتون توصیف کنم!... منظره‌ای از کابوس، مرگ، اندوه... نه‌ درختی، نه گلی، نه یک خربزه‌ی سبز، نه پرنده‌ای... نه صدایی، نه ابری... توی آسمون سیاه، هزار تا ستاره هست... اما چه ستاره‌هایی... بی‌حرکت، یخ‌زده، بدون اون همه درخشندگی که از‌ زمین‌ به نظر می‌اومد!». 14

این دو قصه‌ی ماجراجویانه، مفرح‌ترین کتاب‌های تن تن به حساب می‌آیند. با این دو کتاب، شهرت «تن تن» عالم‌گیر می‌شود و این شخصیت داستانی به عنوان نماد‌ ملی‌ «بلژیک» شناخته می‌گردد. هدف کره‌ی ماه و روی ماه قدم گذاشتیم، ماجراهای تن تن را به دور دنیا بردند و به پیش از 59 زبان زنده‌ی دنیا ترجمه شدند.

تیراژ آثار‌ هرژه‌ ناگهان سیر صعودی پیدا کرد و کمیک استریپ‌های تن تن ارج و قربی همچون آثار والت‌دیزنی یافتند. حال دیگر«هرژه» قادر به خلق هر کاری است؛ او غیر ممکن را ممکن‌ کرده‌. کتاب‌های‌ بعدی‌اش در پی این موفقیت‌، درخششی‌ چند‌ باره یافتند.

یکی از این کتاب‌ها، «ماجرای تورنسل» است. کتابی با درون‌مایه‌ی سیاسی که آشکارا نگاهی دارد به جنگ سرد. هرژه‌ به‌ ناگاه‌ تصمیم می‌گیرد قهرمانان‌اش را وارد این بازی سیاسی‌ کند‌. این اثر هرژه، چاپ شده به سال 1956، از کلیشه‌های فیلم‌های جاسوسی برای روایت قصه‌ی خود بهره می‌برد. البته‌ فیلم‌های‌ جاسوسی‌ با مضامین سیاسی/تبلیغی، همچون مجموعه‌ی جیمز باند، هنوز همه‌گیر‌ نشده بود اما هرژه با ذهن سینمایی‌اش می‌دانست چطور یک کامیک استریپ جاسوسی را به طریقه‌ی سینمایی تصویر‌ کند‌. به‌ واقع، دستاوردهای او سال‌ها بعد در ژانرهای مختلف سینمایی به کار‌ گرفته‌ شد. در ماجرای تورنسل هرژه به تناوب از پرده‌ی عریض اسکوپ در کادربندی‌هایش استفاده می‌کند تا‌ آب‌ و رنگی‌ به روز شده، به قصه‌های سینمایی‌اش داده باشد. هرژه‌ در‌ جایی‌ گفته «من کتاب‌هایم را مانند یک فیلم سینمایی در نظر می‌گیرم، نه داستان اهمیت‌ دارد‌ و نه توصیف‌ها. آن‌چه مهم است تصاویرند»15 و در ماجرای تورنسل واقعا این تصاویرند‌ که‌ حرف‌ اول را می‌زنند. هرژه در این فیلم، از فرم فیلم‌های خبری و مستند نهایت استفاده را‌ می‌کند‌ تا به تصاویر خود سندیت بیش‌تری داده باشد. دکوپاژ هرژه در تقطیع‌ تابلوهایش‌ آن‌قدر‌ متنوع، حرفه‌ای و پخته است که مضمون پروپاگاندای کار را می‌پوشاند.

تن تن و هرژه مجسمه

«ماجراهای کوسه‌های دریای سرخ» چاپ‌ شده‌ به‌ سال 1958 را می‌توان به نوعی مروری بر اکثر شخصیت‌های داستان‌های قبلی‌ دانست‌. در این کتاب کاستا فیوره، الیورد افیگور، راستا پوپولوس، آلکازار، باب الحر، بن خالش، لذاب، مولر‌، عبد‌الله و بسیاری دیگر به همراه شخصیت‌های همیشگی ماجراهای «تن تن»حضور دارند‌ و همچنان‌ با ماجراجویی‌های خود، جریان داستان را به‌ پیش‌ می‌برند‌. با خواندن کوسه‌های دریای سرخ ناخودآگاه یاد‌ جیمز‌ باند می‌افتیم و به این فکر می‌کنیم که فیلم‌های جیمزباند در دهه‌ی بعد، تا‌ چه‌ اندازه وامدار قصه‌های تن تن‌ خاصه‌ این کتاب‌ بودند‌. تنوع‌ مکانی این داستان را حتی در‌ قصه‌های‌ پرضرباهنگ اولیه هم نمی‌توان سراغ گرفت. هرژه ناگهان تصمیم گرفته فرم قصه‌های‌ اولیه‌اش‌ را تجربه کند. حاصل‌ کارش البته‌ بسیار متنوع‌تر و تا حدودی‌ شلوغ‌ است. در این شلوغی گیج‌کننده‌، به‌ زحمت بتوان یک خط داستانی سر هم کرد. ما فقط ماجرا می‌بینیم و قهرمانانی‌ که‌ همچون آدم‌های قصه‌ی دور دنیا‌ در‌ هشتاد‌ روز به همه‌ جا‌ سرک می‌کشند. ضرباهنگ قصه‌ در‌ کوسه‌های دریای سرخ ما را یاد فیلم «مردی از ریو» ساخته‌ی فیلیپ دوبروکا محصول‌ 1964‌ با بازی ژان پل بلموندو می‌اندازد‌. آن‌ فیلم با‌ وجودی‌ که‌ اشاره‌ای مستقیم به شخصیت‌ تن تن نداشت اما اقتباس آشکاری بود از دو قصه‌ی هفت‌گوی بلورین و گوش شکسته. ضرباهنگ‌ فیلم‌ دوبرکا اما تند، دیوانه‌وار و غیر طبیعی‌ بود‌. چنین‌ ضرباهنگی‌، با‌ همه‌ی تنوع مکانی‌ و شخصیتی‌اش‌، را تنها می‌توان در کوسه‌های دریای سرخ سراغ گرفت. گوش شکسته و هفت‌گوی بلورین، در مقایسه با‌ کوسه‌های‌ دریای‌ سرخ به مراتب داستان‌های آرام‌تری‌اند.

«تن تن‌ در‌ تبّت‌» منتشر‌ شده‌ به‌ سال 1960، در پی یک بحران روحی شکل می‌گیرد. در آن زمان، زندگی خصوصی هرژه دچار بحران‌شده و زندگی زناشویی‌اش با همسرش به بن‌بست کامل رسیده بود. تنوع‌ مکانی و شخصیتی دیوانه‌وار کتاب قبلی هرژه- کوسه‌های دریای سرخ-شاید از همین علت ریشه می‌گرفت و شاید هرژه می‌کوشید نبود سرخوشی در زندگی خصوصی و خانوادگی‌اش را با چنین ضرباهنگ دیوانه‌واری پر‌ کند‌. تن تن در تبت اما یکسره رویکردی متفاوت را به نمایش می‌گذارد. در اوج بن‌بست مداوم زندگی، هرژه تصمیم می‌گیرد به آرامشی که قبلا در داستان‌هایش یافت نمی‌شد نقب‌ بزند‌. این آرامش یکباره، با ماجراجویی‌ها و شرّ و شور تن تن نمی‌خواند. در این کتاب، تنها جایی که نشانه‌ای از تنش و بحران می‌بینیم جایی در‌ اوایل‌ داستان است که تن تن‌ را خواب‌ برده ولی ناگهان وحشت‌زده دوستش «چانگ»را [که در گل آبی با او آشنا شده بودیم‌] صدا می‌زند. در این صحنه، در یک نمای عمومی خیره‌کننده، آرامش‌ مردم‌ جمع‌شده در رستوران هتل‌ محل‌ اقامت تن تن و هادوک را برهم ریخته می‌بینیم. تنها این تورنسل است که شاید به خاطر گوش سنگین‌اش، به این همه قیل و قال بی‌اعتنا می‌ماند و در کمال آرامش به مطالعه‌اش‌ ادامه‌ دهد.

پس از این صحنه، تن تن به دنبال دوستش «چانگ»، که لحظاتی بعد خبر می‌رسد هواپیمایش دچار سانحه‌ی هوایی شده، به کوه‌های هیمالیا می‌رود تا در آن‌جا انسانیتی گویی‌ فراموش‌شده‌ را با‌ پیدا کردن دوستش، که گویی از جهان برزخ برای دیدار او بازگشته، کشف کند. سبک بصری‌ای که‌ هرژه برای رسیدن به چنین مضمونی برگزیده، سرشار از سادگی و بی‌تکلفی‌ است‌ و شاید‌ به خاطر این سادگی بیش از حد است که نمی‌توان همچون خود هرژه، تن تن در تبت ‌‌را‌ بهترین کارش دانست.

نمای درشت هواپیمایی سقوط کرده در میان برف در قله‌های‌ هیمالیا‌، بیش‌تر‌ می‌خواهد فاجعه‌ای انسانی را تصویر کند نه آن‌که همچون کتاب‌های قبلی هرژه صناعتی تکنیکی را‌ به رخ‌مان بکشد.

بعد از چاپ این کتاب بود که «هرژه» تصمیم گرفت انزوایش‌ را بشکند و پایش را‌ از‌ بلژیک بیرون بگذارد. او که تا پیش از آن تنها برای جمع‌آوری اطلاعاتی برای کتاب‌هایش به سوییس سفر می‌کرد، توانست به دانمارک، سوئد، یونان، ایتالیا، اسپانیا، انگلستان و ایالات متحد ‌سفر کند‌. سفر تاریخی او به چین و تایوان پس از دعوتی که در 1939 از او شده بود، در همین دوران صورت گرفت.

کتاب بعدی‌اش، «جواهرات کاستافیوره»، محصول 1963 نتیجه‌ی همین دوران آرامش‌ است‌. این‌بار حتی از آن ماجراجویی نیم‌بند تن تن در تبت هم خبری نیست. کتاب، به تمامی یک قصه‌ی خانوادگی با مایه‌هایی کم‌رنگ، از یک قصه‌ی پلیسی است. این بار به‌ قصر‌ محل زندگی تن تن و کاپیتان هادوک برده می‌شویم، اجازه می‌یابیم ببینیم آن‌ها در فاصله‌ی بین ماجراجویی‌هایشان، چگونه در این قصر درندشت گذران زندگی می‌کنند. جواهرات کاستافیوره به ما نشان‌ می‌دهد‌ که آن‌ها زندگی چندان آرامی هم ندارند. اما برای آدم‌های ماجراجویی همچون تن تن، هادوک، میلو و حتی تورنسل، دردسرهای ناشی از آمدن کاستافیوره، خواننده‌ی زن جنجال‌برانگیز، و وجود کولی‌ها در‌ نزدیک‌ قصر‌، نه تنها دردسر نیست که‌ عین‌ آرامش‌ تلقی می‌شود. در جواهرات کاستافیوره ما مدام منتظر حادثه‌ای هستیم اما هربار متوجه می‌شویم رودست خورده‌ایم. قطع برق در هنگام ضبط‌ مصاحبه‌ی‌ تلویزیونی‌ با کاستافیوره تنها به خاطر یک خبرنگار مزاحم‌ است‌ و سرقت جواهرات کاستافیوره که به کولی‌ها نسبت داده می‌شود، دست آخر کار زاغی که کنار قصر لانه دارد، از‌ آب‌ درمی‌آید‌. شاید تنها حادثه‌ی مهم جواهرات کاستافیوره وجود دستگاه تلویزیون باشد‌؛ دستگاه تلویزیونی که گروه خبری به داخل قصر آورده‌اند و دستگاه تلویزیونی اختراعی تورنسل که ظاهرا قرار است رنگ‌ را‌ نگه‌ دارد اما همه چیز را کچ و معوج پخش می‌کند. در این‌ صحنه‌، تماشای تصاویر تلویزیونی اختراعی تورنسل، تنها باعث اختلال دید قهرمان‌های قصه می‌شود. بدین‌گونه، هرژه نیش و کنایه‌ای‌ به‌ رقیب‌ سینما در آن سال‌ها، یعنی دستگاه نمایش خانگی می‌زند. جواهرات کاستافیوره به‌ ما‌ می‌گوید‌: هرژه عاشق هنر سینما بود ولی ترجیح می‌داد ستایش‌اش را از طریق هنر کامیک‌ استریپ‌ نثارش‌ کند.

«پرواز شماره‌ی 714» در 1968 را شاید بتوان یکی از بهترین قصه‌های هرژه‌ دانست‌. آن هم به خاطر تجربه‌های بصری و فرم‌های ناب تصویری که در این کتاب‌ چندان‌ اثری‌ از آن‌ها نیست -بلکه به خاطر هماهنگی قصه‌ی پرپیچ و خم‌اش با شیوه‌ی تقطیع نماهای‌ کتاب‌. شیفتگی هرژه به تصاویر سینمایی را می‌شود در جای جای کتاب دید. به‌ عنوان‌ مثال‌ در صحنه‌ی فرود هواپیمای دزدیده شده در جزیره‌ی غیر مسکونی‌ای که همه‌ی بدمن‌های آثار قبلی‌ تن‌ تن در آن منتظرند. خود موضوع هواپیماربایی، از موضوعات داغی بود که‌ چند‌ سال‌ بعد به شدت در سینما شایع شد. حتی سری فیلم‌های فرودگاه -که آثار بی‌مایه‌ای بودند‌- چشمداشتی‌ به‌ این اثر کامیک استریپ داشتند. کافی است برای اثبات این ادعا، شیوه‌ی‌ تقطیع‌ این آثار را با کار هرژه مقایسه کنیم تا به صحت این فرضیه‌ی خود پی ببریم‌. پرواز‌ شماره‌ی 714 همچون کتاب‌های قبلی زیاد به رمز و راز نمی‌پردازد. آن‌را دور‌ می‌زند‌ و دست آخر می‌گذارد که آن معما، همچنان‌ رازی‌ ناگشوده‌ باقی بماند. در پایان کتاب، سفینه‌ای که‌ قهرمانان‌ قصه را سوار می‌کند، با پاک کردن ذهن آن‌ها را با یک موقعیت‌ اسرارآمیز‌ روبه‌رو می‌سازد. موقعیتی که نمی‌توان‌ شرحی‌ بر آن‌ نوشت‌. حتی‌ ما به عنوان راوی دانای کل‌ یا‌ کسی که شاهد همه‌ی ماجراهاست، اجازه نمی‌یابیم بدانیم داخل آن سفینه‌ی فضایی‌ چه‌ می‌گذرد. فقط می‌دانیم این سفینه‌ی مرموز‌ فضایی، بدمن‌های داستان‌های تن‌ تن‌ را برای همیشه از این‌ دنیا‌ محو کرده است.

مرد جوانی به همراه سگش
در تن تن و پیکاروها، یا بدمن‌های دیگری روبه‌رو می‌شویم که شاید‌ آن‌ سفینه‌ی فضایی نتوانسته آن‌ها را‌ با‌ خود‌ ببرد. بدمن‌های مورد‌ اشاره‌، این‌بار از امریکای لاتین‌ سر‌ در می‌آورند. این قصه که از آن به عنوان کارناوالی در پیکارو نیز یاد‌ می‌شود‌، درباره‌ی دامی است که یک دولت‌ کودتایی‌ امریکای لاتین‌ برای‌ تن‌ تن و یارانش می‌گذارد و تن‌ تن با علم به وجود این توطئه، برای نجات جان دوستانش به مرکز بحران سفر‌ می‌کند‌. این کتاب از نظر سبک نقاشی‌ها‌ و شیوه‌ی‌ رنگ‌آمیزی‌ با‌ دیگر‌ آثار تن تن‌ تفاوت‌های‌ محسوسی دارد.

تمبر تن تن و میلو هرژه

در این کتاب، برای نخستین بار، لباس‌های مد روز را به تن توریست‌هایی می‌بینیم‌ که‌ راه‌ گم کرده و به تن تن و دارودسته‌ی انقلابی‌اش‌ برخورد‌ کرده‌اند‌. تن‌ تن‌ در‌ این کتاب در مقام یک انقلابی قد علم کرده و برخلاف منش همیشگی‌اش این‌بار نقاب به چهره می‌زند و در جشن کارناوالی که در شهر به راه افتاده، به‌ قلب حکومت کودتا نفوذ می‌کند تا زمام امور را به حکومت انقلابی سابق سپرده و دوستانش را رهایی بخشد. تن تن و پیکاروها به قصه‌های اولیه‌ی تن تن رجوع می‌کند؛ به اثری‌ چون‌ گوش شکسته. هرژه اما آن ضرباهنگ تند و تنوع مکانی را برنمی‌گزیند. مکان حوادث فقط قلب حکومت استبدادی و جنگل حومه‌ی آن، محل اقامت انقلابیون، است. ژنرال آلکازار قدرت از دست‌ داده‌، ما را یاد فیدل کاسترو می‌اندازد. گویی هرژه در این آخرین مجلد از ماجراهای تن تن سعی می‌کند در مورد تحولات سیاسی این‌ منطقه‌ی‌ همیشه بحران‌زده -امریکای لاتین- موضعی‌ لیبرال‌ اتخاذ کند. با تن تن و پیکاروها پرونده‌ی این مجموعه‌ی جذاب و طولانی بسته می‌شود. «تن تن و آلفا آرت» در 1983، با مرگ هرژه ناتمام باقی‌ می‌ماند‌. نسخه‌هایی که افراد دیگر‌ از‌ این کتاب، در سال‌های بعد ارائه دادند با موفقیت روبه‌رو نشد. یکی از این نسخه‌ها با عنوان هنر الفبا در سال‌های اخیر به زبان فارسی ترجمه شده، اثری مشوّش و درهم‌ریخته‌ که‌ حتی در الفبای طراحی اشکال دارد. گویا اصل داستان درباره‌ی اعضای یک گروه مذهبی است که «کاستافیوره»ی خواننده به تازگی در آن عضو شده است. در این میان، قتلی رخ‌ می‌دهد‌ که تن‌ تن با کنجکاوی فراوان پی‌گیرش می‌شود... ادامه‌ی داستان را کسی نمی‌داند. از شواهد برمی‌آید که‌ هرژه دوست‌ نداشته اسرار کارش را به هرکسی نشان دهد. نسخه‌های جعلی این‌ کتاب‌ پس‌ از مرگ هرژه، ثابت می‌کند که وسواس هرژه در این مورد چقدر درست بوده است.

هرژه بخت ‌‌این‌ را داشت که قبل از مرگ، نسخه‌های سینمایی تعدادی از آثارش را ببیند‌. اقتباس‌هایی‌ که‌ به هیچ عنوان موفق نبودند. تا زمان حاضر، سه مجموعه‌ی تلویزیونی، سه بازی ویدئویی، هشت‌ فیلم بلند سینمایی و دو نمایش موزیکال از کارهای او اقتباس شده. اولین‌شان، فیلمی‌ عروسکی ساخته‌ی کلود میزون‌ در‌ 1944 است که از داستان خرچنگ پنجه طلایی اقتباس شده و شکست مطلقی را رقم زد. در 1964، فیلیپ دوپروکا مردی از دیو را ساخت که اثر قابل توجهی بود اما اشاره‌ی‌ مستقیمی به «تن تن» نداشت. پیش از آن، دو فیلم با بازی ژان پیرتالبوت به نقش تن تن ساخته شد که هیچ‌کدام ربطی به کتاب‌های هرژه نداشت. یکی از آن‌ها را‌ ژان‌ ژاک ویرن فرانسوی به سال 1960 کارگردانی کرد؛ با عنوان تن تن و الیاف طلایی. دومی را فیلیپ کاندرویر ساخت با عنوان تن تن و پرتقال‌های آبی. هر دو فیلم شکست فاحشی‌ بودند‌. و دیگر کسی خبری از ژاک بیرتالبوت نگرفت. فتورمان این دو فیلم با ترجمه‌ای بسیار بد و کیفیت چاپی نامناسب در سال‌های اولیه‌ی انقلاب به بازار آمد تا تن تن دوستان‌ را‌ از این دستاورد هرچند حقیر بی‌نصیب نگذارد. جدا از انیمیشن بلند سینمایی معبد خورشید در 1969، به کارگردانی و فیلم‌نامه‌ی هرژه، کانال تلویزیونی Belvision بلژیک، یک مجموعه‌ی کارتونی از قصه‌های‌ «تن‌ تن‌» ساخت که امروزه کسی آن‌را‌ به‌ یاد نمی‌آورد. در 1972، ریموند لیباتگ، انیمشینی ساخت با نام تن تن و دریاچه‌ی کوسه‌ها که بعدها خود ‌ ‌هرژه کتابی از آن ساخته‌ و پرداخته‌ و منتشر‌ کرد. بعد از همه‌ی این آثار بود که‌ نلوادا‌ استودیو، در 1991 مجموعه‌ی کامل کتاب‌های تن تن را در قسمت‌های 35 دقیقه‌ای عرضه کرد. مجموعه‌ای که به علت‌ وفاداری‌ محض‌ به اصل کتاب‌ها، نمی‌توانست انرژی خلاقه‌ی موجود در آن آثار‌ را با زبان سینما -زبانی که هرژه شیفته‌اش بود- بازآفرینی کند.

جز این‌ها، تنها از تمایل اسپیلبرگ از‌ ساخت‌ سه‌گانه‌ از چهار قصه‌ی «تن تن» راز اسب شاخدار، گنج‌های راکام سرخ‌، هفت‌ گوی بلورین و معبد خورشید، خبرهایی به گوش می‌رسد.

مرد جوانی به همراه سگش دور دنیا می‌گشت‌ تا‌ با‌ ماجراجویی‌هایش هزاران کودک 7 تا 77 ساله را در سراسر گیتی شاد نگه‌ دارد‌. هرژه‌ قبل از مرگ نمایه‌ای از این شادی را چشید. در 1977، پس از مدت‌ها‌ کشمکش‌ و دست‌ و پنجه نرم کردن با انواع بحران‌های روحی، از همسر اولش جدا شد و با فتی‌ ولامنیک‌ یکی از هنرمندان استودیوی هرژه ازدواج کرد. در 1979 وقتی تن تن پنجاه‌ ساله‌ شد‌، شاهد مراسم باشکوهی بود که به خاطر این رویداد در سراسر جهان بر پا‌ گردید‌. وزارت پست بلژیک هم سنگ تمام گذاشت و تمبری با عکس او، میلو و کاپیتان‌ هادوک‌ چاپ‌ کرد. در همین سال، دوست صمیمی‌اش، اندی وارهول، چهار پرتره از هرژه را در قالب‌ یک‌ مجموعه روانه‌ی بازار کرد. موزه‌ی تن تن در بروکسل افتتاح شد و از‌ مجسمه‌ی‌ تن‌ تن و میلو در حیاط مرکزی موزه پرده‌برداری شد. در 1982 مجمع‌ ستاره‌شناسی‌ بلژیک سیاره‌ی جدید کشف‌شده میان مریخ و مشتری را «هرژه» خواند. تا دهم ژانویه 2004 میلادی، حداقل دویست‌ میلیون‌ از کتاب‌های تن تن به فروش رفته است ولی تازه ابتدای ماجراست‌.

پی‌نوشت‌ها‌:

(1). Germaine Kiechens
(2). فرهنگ معین؛ معین، محمد؛ جلد‌ 6؛ انتشارات‌ امیر‌ کبیر؛ چاپ دهم، 1375 -ص 1613.
(3)و(5). تن تن‌ در‌ امریکا؛ هرژه، نشریه رایحه‌ی اندیشه، چاپ دوم. 1381-ص 3.
(6). همان. ص 62.
(7)تا(9). ماهنامه‌ی فیلم‌، شماره‌ی‌ 237، ص 75.
(10). Syldavia
(11‌)تا‌(13). ماهنامه‌ فیلم‌. ص 73‌.
(14). روی ماه قدم گذاشتیم. هرژه‌، نشر‌ ثالث، ص 24 و 25
(15). روزنامه‌ی شرق، شماره‌ی 120، سه شنبه، 3 دی 1382‌ مقاله‌ی‌ نسل تن تن-نوشته‌ی برمک بهره‌مند‌ و نیما ملک محمدی.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...