گیلان، آب، نظام آسیایی | شرق


سال گذشته در حین جست‌وجو درباره پیوند میان مالکیت ارضی با مسئله آب به کتاب «نظریه نظام آسیایی: یک مطالعه موردی در ایران» نوشته ناصر عظیمی برخوردم. بیش از آن‌که بنیاد نظری این بررسی توجهم را جلب کند، از یافتن متنی خوشحال شدم که به جزئیاتی در گذشته‌های دورتر در باب شبکه مصنوعی آبیاری در سرزمین پرآبی مانند گیلان اشاره می‌کرد. نویسنده در صفحه‌های میانی کتاب می‌نویسد که شرایط اقلیمیِ جلگه گیلان، به خلاف نواحی پرباران آسیای جنوبی و شرقی، همواره جمعیت بزرگی از کشاورزان را برای کشت دیمی برنج با کمبود آب مواجه می‌ساخته به طوری که ایجاد شبکه مصنوعی آبیاری ضرورتی تام یافته است. تصور می‌کنم خواننده عام این کتاب، که اکنون این‌جا و آن‌جا، مطالبی درباره کم‌آبی‌های مزمن و خشک‌شدن رودها و دریاچه‌ها می‌شنود و بروز این پدیده را به «تغییرات اقلیمی» منتسب می‌کند یا پدیدارشدن بحران آب را از عوارض ناشی از مدیریت و حفاظت از منابع آبی می‌داند، به‌سادگی نپذیرد که ما حتی در سرسبزترین منطقه‌های کشور از دیرباز دچار مسائل و مشکلات حاصل از کمبود آب بودیم؛ چندان‌که برون‌رفت از آنها شکل‌دهنده نوع حاکمیت و صورت‌بندی خاصی از زندگی اجتماعی-اقتصادی ساکنان این سرزمین بوده است.

نظریه نظام آسیایی: یک مطالعه موردی در ایران ناصر عظیمی

در واقع، از این‌جاست که مرور مبحث «نظام آسیایی» در کتاب برجسته می‌شود و احتمالا به همین دلیل است که نویسنده یک فصل از سه فصل کتاب خود را به این موضوع اختصاص داده است. هر‌چند، به نظر نمی‌رسد که نویسنده در فصل نخست لزوماً بخواهد خود را وارد این بحث و جدل‌های مناقشه‌بر‌انگیز کند و جانب دیدگاه معینی را به صراحت بگیرد. ظاهراً به این بسنده کرده است که وجه مشترک همه این دیدگاه‌های چپ و راست را به طور فشرده استخراج کند تا بگوید که بررسی خود در گیلان را بر پایه راستی‌آزمایی این جنبه‌های مشترک استوار کرده است. شاید، در این صورت، اصلا ضرورتی نبود برای روشن ساختن چارچوب نظری پژوهش خود به دیدگاه‌های مختلف از ارسطو گرفته تا مارکس و لنین، و دست‌آخر، ویتفوگل، و نیز از محمدعلی خنجی تا مهرداد بهار در ایران، اشاره کند و بیشتر به همان شرح و بسط محورهای مورد نظرش می‌پرداخت. البته چه بسا خواننده عام از این اشاره‌ها سود ببرد زیرا ممکن است کنجکاوی‌اش برانگیخته شود این مبحث عمیق‌تر را بررسی کند تا میان آن نقطه‌نظرها با مسائل روز پیوندی بیابد.

در هر صورت، نویسنده محور زیر را به منزله وجه مشترک دیدگاه‌های نظریه‌پردازان یادشده، پایه پژوهش خود قرار داده است: خشکی آب و هوا توأم با بارندگی اندک، مستلزم حاکمیت بر منابع آبی است تا تولید و بازتولید اصلی‌ترین بخش اقتصادی در دنیای کهن، یعنی کشاورزی تداوم یابد. این حاکمیت قدرتی است برتر و فراتر از تولیدکنندگان منفرد که در قالب دولتی مستبد ولی با رضایت همین تولیدکنندگان امنیت تأمین منابع آب را تضمین می‌کند، و بر اثر همین حاکمیت است که «فردیت در جماعت مستحیل می‌شود». بی‌شک خواندن کتاب از این جهت جالب توجه است که دریابیم نویسنده با توصیف وضعیت برنج‌کاری در جلگه گیلان و نیز وضعیت مالکیت و حاکمیت در آن سرزمین، به استناد منابع موجود از 650 هجری قمری به بعد، چه نتیجه‌هایی می‌گیرد. این نتیجه‌گیری‌ها، خواه در تأیید و تقویت یا تشکیک یا رد و ابطال یا پذیرش نسبی نظریه نظام آسیایی باشد یا نباشد، قدر مسلم گواه آن است که پژوهشی جدی و درخور توجه صورت گرفته است. تأمل در این روند می‌تواند الهام‌بخش پژوهش‌های مشابهی باشد در بخش‌های دیگری از کشور در دوران گذشته یا دوره‌های متأخرتر و نیز جایگزین‌کردن یا گنجاندن محورهای دیگر، از جمله پیوند میان حاکمیت بر منابع اصلی دیگری (به جز آب) بر تولید و بازتولید در دوران معاصر.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...