شماره ششم مجله «رود»، نشریه ویژه معرفی و ترویج کتاب، با معرفی بیش از یکصد و شصت کتاب به قلم استادان و محققان و پژوهشگران، مؤلفان و مترجمان منتشر شد و به پیشخوان کتابفروشی‌ها رفت.

شماره ششم مجله «رود»

به گزارش کتاب نیوز این شماره از فصلنامه رود در 186 صفحه و با قیمت 50هزارتومان منتشر شده است.

مهرناز شیرازی عدل در بخشی از این شماره درباره کتاب «دهه‌ی چهل و مشق‌های دیگر» نوشته است:
دفتر اول که «دهه‌ی چهل» نام دارد، مشتمل بر داستان‌‌هاست، داستان‌هایی از دههٔ چهل و شهر تهران. شاید بسیاری از ما دههٔ چهل را فقط از راه خوانده‌ها و شنیده‌هایمان می‌شناسیم و چندان از حال و هوایش سردر نمی‌آوریم. تازه تهرانی هم که این داستان‌ها به تصویر می‌کشند ما نمی‌شناسیم و تصاویر جسته‌گریختهٔ فیلم‌های آن دوره نیز جز تصویری ناقص از آن به دست نمی‌دهد.

دفتر اول، شامل مجموعه‌ای به‌هم‌ پیوسته از داستان‌ها یا شاید چیزی شبیه بخش‌هایی از یک رمان است که طی هشت سال ـ در فاصله‌ی سال‌های ۴۳ تا ۵۱ ـ نوشته و منتشر ‌شده‌اند، به قلم نویسنده‌ای که نفسِ نوشتن برایش در حکم همه‌چیز بوده و هست، و این را سبک زندگی‌ای که در پیش گرفته و گفته‌های اندک‌معاشرانی که به خلوت او راه دارند و اینجا و آنجا از او گفته‌اند اثبات می‌کند. شاید از این مجمل بتوان خود حدیث مفصل خواند که از وقتی دفتر انتشاراتی‌ بهار به نام «پنجاه و یک» در تهران بسته می‌شود و کتاب‌هایش خمیر، و سال ۵۸، کلاس‌های نقد فیلمش هم در دانشگاه تهران برای همیشه تعطیل می‌شود، به خلوت خانه‌اش در شمیران پناه می‌برد و جز قصه‌نوشتن، به کار دیگری نمی‌پردازد. و در همین‌ قصه‌نوشتن هم سربه‌تو و درون‌نگر است و نه‌تنها اصراری به دیده‌شدن ندارد، که وجههٔ همت او همواره دیده‌نشدن بوده است. و حتی شاید آنقدرها به خوانده‌شدن آثارش هم اهمیت ندهد. این بی‌علاقگی شمیم بهار به آمدن روی صحنه مرا یاد کتاب عکس دیروز (انتشارات رشدیه، ۱۳۹۷) کار حمید شاهرخ انداخت که آن‌ها را روزی در سال ۵۹ در خانه‌ی بیژن الهی ثبت کرد، اما کسب رضایت از جمعی که عکس از آن‌ها گرفته شده بود (شمیم بهار، بیژن الهی، قاسم هاشمی‌نژاد و فیروز ناجی)، چهار دهه به طول انجامید.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...