جوانی شهری تصمیم می‌گیرد با کمک مردی یونانی به نام آلکسیس زوربا، که برحسب اتفاق باهم آشنا شده‌اند، به استخراج یک معدن زغال‌سنگ قهوه‌ای بپردازد... بانوی فرانسوی تبعید شده به یک آبادی همجوار... بیوه‌زنی که به ناحق به کشتن جوانی متهم شده است کشته می‌شود... شور و شوقی واقعی به زندگی دارد و فکر و روحش از هرگونه تعصبی عاری است و به ریش همه اندیشه‌ها و باورهای رایج می‌خندد.

زوربای یونانی یا آلکسیس زوربا (Zorba the Greek) . ]Alexis Zorba[   نیکوس کازانتزاکیس
زوربای یونانی یا آلکسیس زوربا
(Zorba the Greek) . ]Alexis Zorba[   نیکوس کازانتزاکیس1 (1883-1957)، نویسنده یونانی، در طول سال 1917،‌ همراه با یکی از دوستان اتفاقی خود به نام گئورگس زوربا 2، به کار استخراج یک معدن زغال‌سنگ قهوه‌ای در محلی به نام پراستووا3، در منطقه ماینا4، واقع در منتهی‌الیه شبه جزیره پلوپونسوس5، پرداخت. بیست و پنج سال بعد، که یونان در تصرف آلمانیها بود، به یاد آن واقعه زودگذر ولی فراموش‌ناشدنی افتاد و از 1941 تا 1943 در آیگینا6 کتابی به نام آلکسیس زوربا نوشت. موضوع کتاب به داستانی ساده محدود می‌شود: جوانی شهری تصمیم می‌گیرد با کمک مردی یونانی به نام آلکسیس زوربا، که برحسب اتفاق باهم آشنا شده‌اند، به استخراج یک معدن زغال‌سنگ قهوه‌ای بپردازد؛ ولیکن چون تجربه کافی و پول، و شاید شور و شوق واقعی، برای چنین کاری ندارد تلاشش به ثمر نمی‌رسد و به ناکامی می‌انجامد. تنها چیزی که از این کار برای نویسنده می‌ماند خاطره لحظه‌های شگفت‌انگیزی است که با الکسیس زوربا گذرانده است.

وقایع مختلفی که به این برخورد تصادفی و به این دوستی اتفاقی پیوند می‌خورد –مانند ماجراهای زوربا و بانو اورتانس7، بانوی فرانسوی تبعید شده به یک آبادی همجوار، و قتل بیوه‌زنی که به ناحق به کشتن جوانی متهم شده است- تنها بدین منظور در این داستان آمده‌اند که شور و حال و دست و دلبازی و شجاعت زوربا را بیشتر مجسم سازند. زوربا، که شور و شوقی واقعی به زندگی دارد و فکر و روحش از هرگونه تعصبی عاری است و به ریش همه اندیشه‌ها و باورهای رایج می‌خندد، و مظهر انسانی آزاده و ماجراجوی واقعی زندگی است، به دوستش که به نامهای «کاغذ سیاه کن» و «موش کاغذخوار» می‌نامد بی‌اعتنا به همه‌چیز درس زندگی می‌دهد، و این درسها را با حرف زدن، با آواز خواندن، با رقصیدن و با نواختن سنتور محبوبش که همچون جان برایش ضروری است بیان می‌کند. گئورگس زوربا، که الهام‌بخش نویسنده در آفریدن قهرمان داستانش آلکسیس زوربا است، به سال 1942 در صربستان بدرود زندگی گفت.

محمد قاضی. فرهنگ آثار. سروش

اقتباس سینمایی «زوربای یونانی»،
اثر
مایکل کاکویانیس | 1964 م.

1.Nikos Kazantzakis 2.Georges Zorba 3.Prastova 4.Maina
5.Peloponnesus 6.Aegina 7.Hortense

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...