کتاب «چگونه یک فیلمنامه محشر بنویسیم؟» [How to build a great screenplay] نوشته دیوید هاوارد [David Howard] و ترجمه ابراهیم راهنشین از سوی انتشارات ساقی منتشر شد.

چگونه یک فیلمنامه محشر بنویسیم؟ [How to build a great screenplay] نوشته دیوید هاوارد [David Howard]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از آنا، کتاب «چگونه یک فیلمنامه محشر بنویسیم؟» مخاطبش را وارد جهان تازه‌ای از عالم فیلمنامه‌نویسی می‌کند. این کتاب، تمام چرخ‌دنده‌های ریز و دُرُشتی را که پشت صفحات فیلمنامه‌های محشر، با هم چفت و بست شده‌اند، از هم باز می‌کند تا طرز کار تک تک آنها را برای مخاطب خود شرح دهد. دیوید هاوارد خواننده‌اش را با حقایقی از دنیای فیلمنامه‌نویسی آشنا می‌کند که تاکنون از آنها خبر نداشته است. او در این کتاب، شور و اشتیاق دست به قلم شدن را در خواننده ایجاد می‌کند تا از او یک فیلمنامه‌نویس محشر بسازد.

کسانی که تئوری‌های فیلمنامه‌نویسی را دنبال می‌کنند، حتماً با نام دیوید هاوارد آشنا هستند. در حال حاضر، او یکی از بهترین نظریه‌پردازان فیلمنامه‌نویسی دنیا به حساب می‌آید. فردی که بنیان‌گذار مقطع کارشناسی‌ارشد فیلمنامه‌نویسی در دانشگاهِ «یو سی اِل اِی» آمریکاست. نگاه عمیق و خاص دیوید هاوارد به تئوری‌های فیلمنامه‌نویسی، او را از سایر هم‌قطارانش متمایز می‌کند. این کتاب، دومین کتابی است که دیوید هاوارد به رشته تحریر درآورده است. نخستین کتاب او یعنی ابزار فیلمنامه‌نویسی، با موفقیتِ چشمگیری روبرو شد و نام دیوید هاوارد را بر سر زبان‌ها انداخت.

این کتاب به تازگی در ۵۴۶ صفحه و با تیراژ ۱۱۰۰ نسخه با قیمت ۶۶ هزار تومان از سوی انتشارات ساقی منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنر |
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...